خونه به دوش (۳)

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…

تو ماشین نشسته بودم و با اخم به بیرون نگاه میکردم
دنبال چیزی نبودم …چشام بیخودی بیرونو میگشت
اعصابم داغون بود…پسره ی یالقوز…برگشته به من میگه همه چیو فراموش کن
انگار من عروسکه اینم
الاغ
صداش منو از فکر و خیال در اورد
_ ببین من نمیتونم با خودم ببرمت خونمون
_ چییییییییییییییی؟؟؟؟؟
_ چته چرا داد میزنی؟
_ ینی چی نمیتونی منو ببری خوووونتون؟؟؟
_ ااه خب من یه مامان گیر دارم…تورو ببرم بگم کیه؟
_ بگو جندس میخوام بکنمش
یکم اخم نشست رو صورتش…انگار بهش برخورد
_ خووو حالا بهت برنخوره…تووو فرشته و پسر پاکدامن
واسه این اخم نکردم
_ پس واسه چی؟
_ تو جنده نیستی اهو…
یه پوزخند زدم و رومو کردم سمت پنجره
بی هدف داشتیم تو خیابونا میچرخیدیم
_ حالا میخوای منو کجا ببری؟
_ میخوای شب تو ماشین بخوابیم؟
_ به مادر فولادزره چی میگی؟
تک خنده ای کرد و گفت : میگم پیش ارشم
_ باشه
یکم که رفتیم دیدم افتادیم توی جاده
حرفی نزدم…ینی چیزی نمیتونستم بگم…فلن اربابم بود و هر غلطی دلش خواس میتونس بکنه
هوووف حوصلم سر رفته بود دیگه
تصمیم گرفتم خودمو بزنم به خواب…ببینم ارشاممم جاااان به چیزی اعتراف نمیکنن که بعدا بشه آتو
چشامو گذاشتم رو هم و حدود یه ربع بعد حس کدم ماشین ایستاد
لای چشامو باز کردم…دیگه شب شده بود و دور و ورمون فقط سیاهیه شب معلوم میشد و یه جاده که انگا تمومی نداش
یه نفس عمیق کشیدم…هوممم چه عطری داره بی شرف
_ من پسره خرابی نیستم اهو
جوابی ندادم
_ اهو میدونم خواب نیستی
بازم سکوت
_ هووف ببین اهو اگه گفتم فاموش کن برای این بود که نمیخوام فک کنی دارم ازت سواستفاده میکنم…باشه؟
_ دلیل مسخره ای اقای ارشام
_ ببینم تو دلت میخواد تکرار بشه؟؟؟؟؟
سوالشو پیش خودم تکرار کردم…من دوس دارم بازم اشام باهام سکس کنه؟؟؟؟!!!
جوابی نداشتم که بدم
چشامو گره زدم تو چشمای سررخ ارشام
ارشام دستشو سر داد تو موهام و زمزمه کرد : میدونستی امروز صبح نکردمت؟؟؟؟
چشامو گرد کدم و گفتم : مرررسی کمرر
تک خنده ای کرد و فاصلمونو کم کرد
ولی هنوزم بین لبامون فاصله بود
نگاش بین لب و چشام میچرخید
لعنتییییییی…اخرهم من کم اوردم و لبامووو محکم چسبووووندم بهش
نفساممم کم کم داشت طووووولانی میشد
لعنتییییییی این پسر منووو خل میکنه
دستامووو بردم سمت پیرهنش و دکمه هاشمو تند تند باز کردم
ارشام دستشو برد زیر کونم و با تموم قدرت چنگ زد
_ اخخخخخ وحششششششی
تک خنده ای کرد و گفت : برو عقببببببب بدو
سریع خودم پرت کردم صندلی عقب و لباسامو تند تند دراوردم
ارشام هم اومد پیشم…با چشمای خما زل زدم بهش که دیدم اووونم لخت کرده
وااای داشتم از زورشهوت میمردمممم
خودمو پرت کردم سمتششش و کیرشو کردم تووو دهنمممم
تند تند لیس میزدمممم
سرشووو کردم تو دهنم و میکای محکم میزدمممممم
تخماش هم توو دستام بود و محکمممم فشاررر میدادممم
ارشام اروم آه و ناله میکرد و موهامووو با دستاش ناز میکرد
داشتم میخوردم واسش که موهاموو محکم گرفت تو چنگش و کیرشو تو دهنمم محکم عقب جلو میکرررد
دهنمووو باز کردم که کیرش به دندونام نخوووره
اینقدرر تند تند تلمبه میزد که حس حالت تهوع داشتممم
کم کم اوق زدنام شروع شد…دستمووو گذاشتممم رو پاش و سعی داشتم که کاری کنم به اونور
ک البته موفق هم شدم
موهامووو کشید و سرمو اورد بالا
لبامووو چسبوند به لباااااش
اووووووم…نمیخواستم هیچوق جداشمممم ازش…ولی لعنتی بازم ازم جدا شد
پرتم کرد رو صندلی و خودش هم افتاد روم
سینه راستمو کرد تو دهنش و کیرشووو محکم تا ته کرد تو کسممم
_ اخخخخخ ارررشااااااااام
دستمووو گذاشتم پشت کمرش و نمیذاشتم تکون بخوره
لعنتییییی …اشکم در اووومد
ارشام دستمو گرفت و محکم کشید بالا سرم و عین وحشیا شروع کرد تلمبه ززززدن
_آآآآی ارشاممممممممممممم…ای توروخدااا ارووووم وییییییی
دستمووو ول کرررد و گذاشت رو سینمممم و محکم فشار داد
اوووم کم کم داشتم حااال میکردممممم
دستمووو گذاشتم رو شووونش و به جای التماس میکردممم منو محکم تر بکنهههه
یهو ارشامممم کیرشو کشید بیررررون و رو شکمش شروع کرد مالیدنننن
یکم بعد ابش با فشار ریخت رووو شکمم و سینه هامممم
خندیدم و گفتم : نه واقعا مرسیییییی کمررررررر
ارشام اومد کنارم و با یه دست موهامو ناز میکرد و با دست دیگش با چوچولم ور میرررف
_ اخخ ارشامممم نکن دیگ
_ ابت نیوومده که هنوز
بعدممم چوچولمووو محکم تر مالید و بیشتر با کسم بازی کرد
اینقدر ور رفت که ابم اومد و تقریبا بعدش از خستگی تو بغل ارشام بیهوش شدم

نوشته: Angel Girl…

دکمه بازگشت به بالا