خیانت همسرم مجبورم کرد مهاجرت کنم (۳)
…قسمت قبل
روز بعد در سرکار اصلا شرایط خوبی نداشتم با صدای زنگ تلفن هول و هراس بهم دست میداد خوشبختانه یا متاسفانه اون روز و چهار روز بعدش اصلا کورش زنگ نزد و عجیب تر کورش رو در کوچه هم نمی دیدم
مونده بودم با این قضیه که منو بهم ریخته بود چیکار کنم خیلی سخت بود که رفتار معمولی با الهه رو هم داشته باشم و حتی در شهوت و احساسی که به الهه داشتم اثر منفی گذاشته بود آخه تصورشو بکن ناموست و همسرت که بهت خیانت می کنه و اینکه
نمیتونی اثباتش کنی و کورش هم عین جن خودشو ازم ظاهرا مخفی میکرد یعنی واقعا کوروش توهم زده و خیالات برش داشته نه اینکه کل محله و خانواده اش حرف از خل و چل بودن و کم عقلیش میزنن و من احمق داشتم چرت و پرت های کورش عقب مونده رو باور میکردم من که هر شب الهه رو قبل از خواب کاملا می گاییدم حالا سه شب میشد لمسش نکرده بودم مهمونی زنانه الهه داشت و دیشب بهم تاکید کرده بود که روز رو بیرون از خونه باشم ولی این توصیه اش رو بی خیال شده بودم و قبل از غروب تصمیم گرفتم سرزده خونه برم گور بابای اونایی که دعوت کرده .اصلا چه بسا مهمونی دور همی زنونه ای در کار نباشه و راستش اعتماد به الهه کمرنگ شده بود آرووم و یواشکی وارد خونه شدم صدای موسیقی از پذیرایی میومد از گوشه پنجره به داخل هال نگاه کردم
اوه اوه الهه و سه نفر از،دخترا میرقصیدن اونم چه کونی چرخ می دادند نگاهم بیشتر به کون الهه بود باسنشو ژله وار تکون میداد بعد از چهار روز که کیرم کاملا بی تحرک شده بود یکباره به جنب و جوش افتاد وزیر شورتم سفت شد به خودم لعنت فرستادم و در دلم گفتم خاک بر سرت حامد بی دست وپا …تو چرا به خاطر یک ادعای پوچ از یک پسر بچه بی عقل چند شیه از این اندام بی نقص و خوشگل زنت کیرتو و شهوتتو محروم کردی و حیف نیست …شهوت و عشق و تمایل جنسیم به الهه ظاهرا برگشته بود و تصمیم گرفتم امشب جرش بدم حوصله بیرون رفتن رو نداشتم و یواشکی به اتاقی که دخلی به هال نداشت پناه بردم چند دقیقه بعد الهه با یک خانم دیگه وارد اتاق شدند دختره لباس مناسب نداشت به راحتی میشه تشخیص داد که شورت و سوتین هم نزده بود لباسی تنش داشت که فرق چندانی با لخت بودنش نداشت منو که دیدن هول شدند به خصوص اون دختره که با عجله خواست بره بیرون اتاق یه دفعه پاش به پایه میز اتاق خورد و کله پا شد و افتاد روم و اونم با کیر سیخ شده من …خخخخخ…صحنه جالب و قابل توجهی حداقل برای من شده بود ناخوداگاه دستم به سینه هاش و چند لحظه بعدش به کون نرمش خورد و تا شد و تونستم چنگش زدم به شکلی که تابلو نشه اوووف …لامصب …برای اولین بار دستام به یک نامحرم اونم جلو چشای همسرم خورده بود .الهه گفت
واه حامد تو کی اومدی خونه ؟
گفتم ده دقیقه ای میشه .
دختره از اتاق رفته بود و تنها بودیم و بهش گفتم در اتاقو ببند کارت دارم
الهه گفت عزیزم مهمونام منتظر برگشتن منن کارتو بزار واسه شب …راستی ازت گله دارم …چند شبه منو نمی کنی چی شده
گفتم هیچی نشده فقط ساکت بمون بزار کارمو بکنم
لباس بدن نمای نازکشو بالا زدم و روی میز اتاق خمش کردم و بلافاصله کیرمو از لای شورتش به تندی،وبه سرعت چنان در کوسش فرو کردم که فریادش بلند شد …اوووه لامصب تنگ تر به نظرم میومد …من که در سکس نشده بود حرفای ناجور بزنم اون روز برای اولین بار آنچه که میدونستم در حین تلمبه هام به الهه می گفتم
.داشتم عقده خالی میکردم چهار انگشتمو تو دهنش گرفته بودم و مانع فریادش شدم
داشتی گله میکردی که نکردمت کون خوشگله .دیدم پشت پنجره که کونتو مثل جنده ها و عین هنرپیشه های فیلم های دوران شاه چرخ میدادی …راستی چرا این مدلی واسه شوهرت نمیرقصی هان …نبینم و نشنوم از سکست با من گله و شکایت کنی راستی توانشو داری یه وقت من سفر کاری،و اداری رفتم خودتو و شهوتتو نگه داری …هان … جواب بده
اره حامد مگه شک داری …شاید .بیا بیا اینم آب غلیظ کیرم. نوش کوس تنگ زنم …آخيش خیلی حال کردم تو چی الهه
اره چسبید این مدلی دوست داشتم اما حامد
اه آبروم رفت نمیشد میزاشتی واسه شب
راند دوم رو شب رو ت اجرا میکنم نگران نباش
حالا من چی بگم به مهمونا …وای …حتما صدامون رو شنیدن
گور بابای همه مهمونات مگه زنم نیستی من زنمو گاییدم حالیته برو به همهشون بگو
وای حامد تو عوض شدی انگاری چیزی شده عزیزم
نه الهه فقط مشکل اداری دارم همین فقط هیچی نپرس
هر جوری شد سروته قضیه رو درآوردم و
شب و قبل از خواب الهه پرسید
حامد حرف عجیبی زدی اینکه اگه نباشی،من کنترل شهوتمو آیا دارم آیا بهم شک داری،
نه الهه بی خیال باش در حین سکس خیلی چرت و پرت رد و بدل میشه روش حساب نکن
اون شب کردمش و آب کیرمو در دهنش بزور خالی کردم
میخواستم چند روز مرخصی بگیرم و به شکلی کورش رو در محله گیر بندازم و سر از این معما کثیف بردارم ولی از شانس بدم اون روز بازرس مالی از مرکز اومده بود شعبه و مرخصی شدنی نبود سه روز سخت درگیر بازرسی در شعبه بودم اونایی که در بانک هستند میدونن .و از اول روز تا غروب در شعبه جای تنفس و استراحتی برام نذاشته بود و از اتفاقات خونه در طول روز اصلا خبری نداشتم و تنها مورد مهمی که اونم شانسی به الهه گفتم این بود که بهش گفتم یک هفته کامل درگیر بازرسی بانک هستم ولی خوشبختانه کارشون سه روزه با پرسنل شعبه تموم شد واز دست بازرسی خلاص شدیم
روز چهارم سر وقت معمول عازم خونه شدم یه دفعه چشمم به کورش خورد جای فرار نداشت چون از پشت گرفته بودمش کشون کشون بردمش همون ویلای مخروبه و گفتم
کاش اون روز میزاشتم همین جا کونتو اون دو پسر پاره می کردند این بود قول و قرارت عوضی
کورش عین کسی که در آستانه اعدامه و دستاش می لرزید
حرف بزن اون روز با اون حرفات منو و روح و روانمو بهم ریختی
منو ببخش آقا حامد خیالات بد کرده بودم اشتباه کردم غلط کردم اصلا مردی که ازش حرف میزدم ربطی به خونه شما نداشت
پس مرض داشتی کورش عوضی
آره مرض داشتم و دارم نه اینکه همه بهم خل و چل میگن عقب مونده هم گفتند اینو به حساب خل و چلیم بزار به جون خودم میترسیدم خودمو نشون بدم چون میدونستم چه اشتباهی کردم
خیلی از دستش عصبی بودم و کنترلم رو برای لحظاتی از دست دادم بهش چند تا سیلی و لگد زدم جوری که از بینیش خون جاری شد و ناچار شدم بیارمش حیاط خونه ام تا تمیز و تیمارش کنم یهو الهه با قیافه خونی و کتک خورده کوروش مواجه شد و هول و هراس برش داشت به شکلی که به سرعت اومد کورش رو یکباره از من دور کرد و گریه کنان گفت
کورش رو ول کن …کاری بهش نداشته باش …اون گناهی نداره اون یک پسر بچه س،هنوز …خواهش می،کنم حامد …
نوشته: حامد ناشناس
ادامه…