دادنم به پسر عموم
سلام
من آریام ۱۷ سالمه.
داستان از اونجا شروع شد که رفته بودیم خونه عمو بزرگم. زن عموهام بودن و چهار پنج تا خانم دیگه کلا ۱۰ نفری بودن و من و پسرعموم حسام.
بعد نیم ساعت که اونجا بودیم زنها به مامانم گفتن برامون آمازونی برقص مامانمم قبول کرد به من و حسام که ۲۴ سالشه گفتند برید تو اتاق نیاید بیرون. ما رفتیم تو اتاق حسام اون گفت به نظرت چجوریه و تصمیم گرفتیم در رو قفل کنیم و میز حسام رو اروم بزاریم پشت در بریم رو میز از بالای در که شیشه بود نگاه کنیم. رفتیم بالا دیدیم مادرم رفت تو اتاق وقتی اومد بیرون فقط یه شورت و سوتین قرمز تنش بود. مادرم یکم تو پر با سینه های ۸۰ شل بود وقتی می رقصید سینش میفتاد بیرون با دستاش گذاشت سر جاش. من همون اول که دیدم مادرم لخته به حسام گفتم بریم پایین ولی اون گفت بزار رقصشو ببینیم من قبول کردم. اون میرقصید و بعضی وقتا زن عموهام و بقیه به شوخی میزدن رو رونش و حسام خیلی حشری شده بود. یه لحظه نگاه به شلوارش کردم دیدم یه ذره خیس شده ولی به رو خودم نیاوردم خیلی خجالت کشیدم یهو حسام گفت بیا بریم پایین نبیننمون ضایع میشه اومدیم پایین به هوای اینکه کمکم کنه بیام پایین دستشو انداخت لای کونم به شوخی گفت تو هم کونت مثل مامانت گندس من گفتم شوخی نکن زشته ولی خب خیلی دوست داشتم منو بکنه. ( اینم بگم که من قبلا کون داده بودم به پسرخالمو دوستام تو مدرسه ) اومدم پایین گفت اریا تو هم بلدی آمازونی برقصی؟ صدای اهنگ میومد گفتم نه. هی به کیرش نگاه میکردم داشت میترکید گفت شلوارتو در بیار یادت بدم مثل مامانت لخت شو من دراوردم شورت پام بود دول منم سیخ شده بود دست زد بهش گفت جون چرا سر دولت خیسه نکنه تو هم واسه مامانت راست کردی گفتم حسام بسه نگو چیزی از مامانم نگاه به رونام کرد گفت تو هم مثل اون قشنگی برگرد کونی من چرخیدم گفت چه کونی هستی داشت حرف میزد یهو صدای آهنگ قطع شد فهمیدیم رقصشون تموم شده گفت بکش پایین شورتتو سریع بکنمت. من کشیدم پایین خوابیدم رو زمین اونم تف انداخت گذاشت لاپام سه چهار دقیقه ابش اومد دستمال داد لای پامو پاک کردم بلند شدیم.
اونروز گذشت فرداش بهم زنگ زد گفت بیا ادرسی که میگم رفتم به اون ادرس خونه دوستش نیما بود رفتم تو گفت سلام مادر کونی نیما هم باهام سلام کرد ولی میخندید بهم اون حدود ۳۰ سالش بود نیما گفت جه عروس خوشگلی یکم ترسیدم حسام لباس معمولی تنش بود ولی نیما شلوارک پاش بود خیلی پشمالو و ترسناک بود رفتم تو نیما گفت برو عروس خانم لباساتو گژاشتم تو اتاق بپوش بیا. رفتم تو اتاق دیدم شورت زنونه و لباس شب سفیده با ساپورت رنگ بدن پوشیدم اومدم دوتایی گفتن جون چه کسی شدی بهم گفتن روبرومون وایستا پشتمو کردم وایستادم کونمو واسشون تکون دادم داگی شدم خیلی حشری بودن نیما منو برد تو اتاق لختم گرد خودشم شلوارکشو دراورد یه کیر کلفت سیاه داشت با خایه های گنده گفت بخور شروع کردم ساک زدن واسش خایه هاشم لیس زدم گفت دوست داره گفتم اره گفت بخواب رو تخت سرتو بزار لبه تخت سرمو گذاشتم لبه یه خورده جابجام کرد که سرم تو تخت نباشه خودش وایستاد بالا سرم کیرشو کرد تو دهنم تا خایه کرد تو داشتم بالا میاوردم روشو چنگ میزدم دراورد کیرشو سرفم گرفت گفت باز کن گفتم نمیتونم گفت میزنمت ترسیدم دوباره این کار رو کرد میخندید خیلی سخت بود برام تو دهنم یه چنتایی تلمبه زد دراورد گفت داگی شو لبه تخت داگی شدم خودش وایستاده بود سوراخمو دید گفت کونی صفرتو کی زده گفتم پسرخالم گفت کار خوبی کرده مادرجنده دیدم به کیرش تف زد گذاشت رو سوراخم فشار داد تو دردم گرفت ولی زیاد نبود تا ته کرد تو یکم تلمبه زد وایستاد گفت خودتو عقب جلو کن اون دیگه کاری نکرد من خودمو عقب جلو کردم گفت قربونم برو من شروع کردم گفتن الهی فدات بشم الهی واست بمیرم… یهو منو سفت گرفت خودش چند تا فشار سریع داد کیرشو دراورد ابشو ریخت رو کمرم گفت تکون نخور آبم نریزه رو تخت فوری با چندتا دستمال پاک کرد منم برگشتم کیرشو فشار دادم تا ابش کامل خالی بشه نوکشو زبون زدم تمیز کردم گفت وایستا حسام بیاد گفتم چشم همونطور لخت رفت بیرون حسام گفت لای پاش گذاشتی گفت نه گفت پس چرا داد نزد گفت کونیه حسام خندید اومد تو گفت کونی خوش گذشت گفتم اره لخت شد حسام کیرش کوچیکتر بود و فهمیدم قراره لذت ببرم خوابوندم رو تخت رفتم روش شروع کردم ساک زدن بوس کردم کیرشو حسابی خوردم اونم فحش مادر میداد بهم خایه هاشو لیسیدم و حسابی کیرشو شق کردم گفت بخواب خوابیدم گفت کونتو باز کون لپای کونمو باز کردم تف کرد کیرشو کرد تو تلمبه زد آبش سریع اومد توم خالی کرد بلند شدیم لخت رفتیم بیرون من رفتم دسشویی ابشو خالی کردم اومدم تو اتاق نشستم پیششون نیما شمارمو گرفت جلو خودم سیو کرد کونی مادرجنده خندیدن جفتشون
نوشته: آریا