دادن تو سربازی
سلام خدمت همگی. اول بگم این خاطره کاملا واقعیه و اینکه اسامی واقعی نیستن.
اسمم حامده تازه خدمتم تموم شده. ۱۷۵ قدمه وزنم حدود ۷۰. تو دژبانی خدمت میکردم توی قسمت مراجعین مردمی به خاطر همین هر روز میرفتم خونه. البته بلافاصله بعد از پادگان میرفتم سرکار. واسه همینم تمام شیفتام رو با بقیه عوض میکردم که جمعه ها شیفت وایسم همه هم از خداشون بود جمعه ها نیان. اکثرا مسئولای دژبانی که جمعه ها می موندن بهم میگفتن برو خونه چون شرایطمو میدونستن. به جز یه نفر سعید دیان بود اسمش. حدود ۲۵ سالش بود قد و هیکلش شبیه خودم بود و خیلی ادعای خوشتیپ بودن داشت و عشق ماساژ بود.
یه جمعه که اون مسئول شیفت بود سرباز بازداشتگاه مرخصی بود و سعید به من گفت برو تا فردا تو بازداشتگاه و مسئول اونجا باش. گفتم حداقل همش میخوابم رفتم اونجا تلویزیون و تخت و همه چی داشت. بازداشتگاهم خالی بود. در بازداشتگاه فقط از تو باز میشد از بیرون کلید میخواست که کسی نداشت.
حدود ده صبح بود که دیدم در میزنن رفتم دیدم آقای دیانه. اومد تو گفت چه خبر؟ گفتم هیچی آقا. یه نگاه کرد به اتاق و گفت اگه دیدی شب تنها میترسی دو تا از بچه ها رو بیار ولی تا شب کسی رو راه نده گفتم چشم. خواست بره با خودم گفتم نگهش دارم اگه شد بهش بدم با اینکه اصلا از این آدمایی نیست که همه میگن جذابن و اینا.
بهش گفتم آقا بمونید ماساژتون بدم. گفت بلدی؟ گفتم دیدم بچه ها ماساژتون میدن. گفت باشه رفت رو تخت خوابید لباس نظامی تنش بود یکم کلفت بود گفت آقای دیان بلوز تونو درنمیارید؟ نشست دراورد یه رکابی تنش بود. شروع کردم از کتفاش که تقریبا لخت بود ماساژش دادم گفت بیا وسط رکابیشو دادم بالا خیلی حشری شده بودم. یه پنج دقیقه پشتشو ماساژ دادم گفت یکم رونامم از پشت بمال گفتم چشم. گفتم شلوارتونو یکم میارید پایین؟ دکمشو باز کرد خودم اوردم پایین. نمیدونستم سر حرفو چجوری باز کنم که میخوام بهت بدم که از شانس خوبم تو بیسیم پیجش کردن به پهلو خوابید گفت بیسیمو بده یه لحظه نگاش کردم دیدم کیرش نیمه شقه بیسیمو اوردم بهش گفتن فوتبال کنسله هوا خیلی گرمه. خوشحال شدم فهمیدم تا ظهر وقت دارم کنار تخت نشستم دستمو گذاشتم رو پهلوش وقتی حرف میزد دیدم یواش یواش داره کامل شق میکنه. شورتش هفتی بود وقتی کیرش شق شد از بین شورت و رونش میشد ته کیرشو دید. یه لحظه گفت حامد چیو نگاه میکنی گفتم هیچی آقا خندید گفت دوست داری؟ دیگه واقعیتو گفتم . گفتم بله. تو دلم خوشحال بودم چون میدونستم هر وقت بخواد میتونه منو بکنه. گفت پاشو لباساتو دربیار. بلند شدم پشتمو کردم بهش لباسامو دراوردم . گفت بچرخ. موقع چرخیدن دستمو جلو کیرم گرفتم. گفت بردار دولتو ببینم دستمو برداشتم خندید گفت چه کوچیکه. خودش کیرشو از رو شورت گرفته بود داشت ور میرفت باهاش. گفت در بسته هست گفتم بله. گفت بیا کیرمو بخور. رفتم شلوارشو با رکابی دراوردم کیرشو اروم از رو شورت گاز گرفتم خایه هاشو از رو شورت لیس زدم شورتشو دراوردم. کیرش حدود ۱۷ سانت بود خیلی ناز بود. شروع کردم خوردن. یکم با زبونم با نوک کیرش بازی کردم . بهش گفتم بشینید نشست زانو زدم رو زمین کیرشو گرفتم دستم داغ بود شروع کردم سرشو خوردن خایه هاشو لیسیدم حسابی کیرشو خوردم. از توی کیف پولش یه کاندوم درآورد. گفتم حرفه ای هستیا خندید گفت شما کس و کونا که هیچ وقت ندارید. بهم گفت بیا لبه تخت داگی شو. داگی شدم براش چون داده بودم قبلا زیاد ترس نداشتم رفت پشتم کیرشو اروم کرد تو کونم تا ته کرد تو درد داشت ولی چیزی نگفتم شروع کرد تلمبه زدن. یکم تلمبه زد خودش ثابت شد گفت تو عقب جلو کن من عقب جلو کردم صدای خوردن شکمش به کونم حالمو خوبه خوب کرده بود منو خوابوند کیرشو کرد تو کونم دوباره این بار تند میزد تلمبه بعد پنج دقیقه ابش اومد خیلی حس خوبی بود با اینکه من ارضا نشده بودم.
کاندومو درآورد دراز کشید. با دستمال کیرشو تمیز کردم. گفت ابمو از تو کاندوم بخور کاندومو بزار تو جیبت فردا ببر بیرون پادگان بنداز دور. گفتم چشم. کاندومو برعکس کردم ابشو خوردم نگام میکرد گفت دوباره برش گردون . برش گردوندم حالت قبل گفت بخور کاندومو گفتم نمیتونم. گفت بکن تو دهنت بجو. کردم تو دهنم شروع کردم جویدن گفت بسه. دراوردم گذاشتم تو جیب شلوار اون پاشد لباس تنش کرد.گفتم بازم میای؟ گفت نمیدونم.
حدود ساعت ۱ زنگ زد بازداشتگاه گفت غذا سفارش دادم واسه خودم ۲۲۰ بزن به کارتم. رفتم عابر تو پادگان زدم به کارتش. از اون موقع شدم کونش و عابر بانکش. البته زیاد نمیکند ازم.
اگه دوست داشتید بقیه کون دادنامم میگم بهتون.
خیلی دوستتون دارم. شب خوش
نوشته: حامد