داستان اولين بار كون دادنم

سلام خدمت همه دوستان
علي هستم ساكن كابل افغانستان ٣٥ سال سن دارم ٧٠ كيلو وزن دارم و قد نسبتن كوتاه از بسيار صابق ميخواستم كون دادن را تجربه كنم ولي جرعت اين را نداشتم كه چطوري و به كي بدم خلاصه داستان در اواسط برج پنجم سال ١٤٠٠ اتفاق افتاد از طريق شبكه هاي اجتماعي همراي يكي معرفي شدم و چند روزي باهم چت ميكرديم خلاصه يك روز شام دريك گوشه از شهر كابل باهم قرار گذاشتيم وقتي سر قرار رفتم ديدم دونفر كه هر دو حدودن ٢٥ سال سن داشتند پهلوي يك سه چرخ مسافر كشي ايستاد هستند هدفم از سه چرخ مسافر كشي موتور سكليت سه چرخ است كه طوري طراحي شده كه عقبش را همرا با آهن چادر ويا ترپال ميپيچانند كه اكثرن داخلش از بيرون ديد نداره و براي حمل مسافرين در مسير هاي نزديك استفاده ميشود خوب وقتي پيش شان رسيدم همراي هردوي شان دست دادم و سوار سه چرخ شديم يكي شان به جلو نشست و يكي ديگر همراي من در عقب نميفهمم كه همراي كدام يكي چت ميكردم چرا كه در چت كردن هيچ عكسي بين ما رد وبدل نشده بود خوب چوكي هاي سه چرخ رو برو طراحي شده و ما هردو رو بروي هم نشستيم و سه چرخ حركت كرد سيگار در دستش بود و دود ميكرد چون از بوي سيگار خوشم نمي آمد گفتم سيگارت را خاموش كن كه سيگارش را بيرون انداخت و گفت پس شروع كن منم از پشت شلوار كيرش را لمس كردم با وجوديكه خوابيده بود خيلي بزرگ به نظر ميرسيد خلاص از شلوارش كشيد و گفت به دهن نميگيري منم نو كش را به دهنم كردم چند لحظه كه مكيدم كيرش كامل بلند شد چون وقت كم بود و جاده هم ازدحام ميترسيديم از بيرون ديده نشويم گفت بيا سرش بنشين منم شلوارم را تا زانو پايين كردم و به سوراخم كمي تف ماليده نوك كيرش را به سوراخم برابر كرده آهسته سرش نشستم كه نو كيرش داخل شد و بي نهايت دردم گرفت و طاقت نتوانستم بلند شدم بعد دوباره نوك كيرش و سوراخم را تف مالي كرد گفت بنشين اين بار هم همان درد را احساس كردم ميخواستم بلند شوم كه از شانه هايم گرفته كيرش را فشار داد كه تا نصفه داخلم رفت و از درد چشمانم تاريك شد و چند لحظه به همان حالت نگهداشت كه دردم كمي كم شد و احساس لذت ميكردم كه دوباره كيرش را فشار داد و تا خايه جاي كرد كه بسيار درد شديد داشتم و از روي كيرش بلند شدم روبرويش نشستم و كونم بسيار سوزش داشت گفتم ديگه تحمل ندارم گفت بيا بايد آب كيرم را بياوري گفتم كيرت را ميمكم تا آبت بيايه گفت نه حالا ديگه كيرم كثيف شده نبايد به دهن بگيري بيا كه به كونت تير كنم منم به ناچار دوباره سر كيرش نشستم ولي اين بار دردش كمتر بود و آهسته آهسته كيرش را تا خايه به كونم جای كرد و به عقب و جلو كردن شروع كرد كه منم درد را فراموش كرده لذت ميبردم بعد از حدود يك دقيقه كه عقب و جلو كرد آبم آمد كه با دستمال كاغذي از نوك كيرم گرفتم و خالي شدم او هنوز هم عقب و جلو ميكرد و يكبار از شانه هايم گرفته كيرش را تا آخر فشار داد كه آبش را داخلم خالي كرد و آهسته از روي كيرش بلند شدم و با دستمال كاغذي خودمان را تميز كرديم و رفيش را صدا زد كه من خلاص شدم سه چرخ را گوشه كه من به جدو بشينم تو بيا بگاي كه رفيقش گفت ناوقت است من نمي كنم كه منم از تصميم رفيقش خوشحال شدم چون ديگه شيمه و توان نداشتم كه سه چرخ را در گوشه جاده نگهداشت و من پياده شدم و او هر دو حركت كردن بعد بسيار به مشكل خودم را به خانه رسانيدن چون سوراخم خيلي درد داشت تا يك هفته بعدش هم موقع رفع حاجت سوراخم سوزش ميكرد.

اين بود داستان اولين بار كون دادنم

نوشته: علی

دکمه بازگشت به بالا