داستان نیما و هدی و داداشش

سلام من نیمام ٣١ سال سنمه میخوام خاطره خودمو زنمو که پارسال واسمون اتفاق افتاد رو تعریف کنم و واقعا این یک اتفاقی بود که از سر شهوت و بی فکری اتفاق افتاد…
من ٣١ سالمه و زنم هدا ٦ سالی ازم کوچیکتره. حدود یکسال پیش بود که بابا و مامانم رفته بودن شهرستان و من که زن داشتم رفتم خونه بابام اینا که داداشم اون موقع ١٧ سالش بود تنها نباشه چون مدرسه میرفت نمیتونست بیاد خونمون و اینا. اسم داداشم محمده و خیلی اهل حال و شیطونه. من کلا از بچگی علاقه ای به سکس با پسرا داشتم و الانم کمتر شده این حس ولی همچنان دارم ولی با پسرای زیر ١٨-١٩ سال. از سکس با مردا و پسرای ٢٠ سال به بالا حالم بهم میخوره ولی پسر ١٤ سال تا ١٨ سال خوشگلو خیلی دوس دارم نمیدونم چرا ولی این مرض تو وجودمه و رومم نمیشد به کسی بگم. واسه همین من از خیلی وقت پیش داداشمو وارد موضوع سکس کردم و باهاش حال میکردم طوری که بیشتر دوست داشتم شلوارشو بکشم پایین دولشو بخورم و اونم خوشش میومد و آبش که میومد تف میکردم تو سطل آشغال چون مزشو خوشم نمیومد ولی بهم حال میداد و داداشمم ارضا میشد و حال میکرد. کلا هر موقع فرصت میشد و تنها بودیم این کارو باهاش میکردم.
خلاصه بریم سر اصل داستان، گفته بودم که رفته بودم با زنم هدا خونه بابام اینا که محمد تنها نباشه. روزی که رفتیم یادمه سه شنبه بود و دو روزی گذشت و ظهر پنجشنبه بود که داداشم ظهر از مدرسه اومد و ناهارو با هم خوردیم و رفتیم اتاق چرت بزنیم. زنم پای موبایل رو مبل سالن لم داده بود و منم رفتم اتاق داداشم دراز کشیدم. اونم رفت رو تخت دراز کشید و پتو رو انداخت روش. منم شیطنتم دوباره گل کرد و اروم دستمو از زیر پتو بردم تو که به کیرش برسونم یه ذره خودشو جابجا کرد و منم کیرشو از رو شلوار میمالیدم یکم که مالیدم دستمو کردم تو شلوارش و دوباره کیرشو گرفتم دستم و شروع کردم مجددا مالیدن از نفساش معلوم بود حشری شده و داره حال میکنه یکم که گذشت یهو دیدم در اتاق باز شد و هدا یهویی اومد تو. ترسیدم ولی سعی کردم خودمو عادی جلوه بدم. هدا گفت داری چیکار میکنی؟ چرا دستت زیر پتوئه؟؟!!! شوکه شده بود و چشاش گرد و درشت… منم همچنان تلاش کردم خودمو حفظ کنم خیلی سخت بود واسه همین خودمو زدم به بیخیالی و با خنده گفتم هیچی داشتم چک میکردم محمد خوابه یا نه آخه همینکه رفت دراز کشید و صداش کردم خودشو زد به خواب محل نمیداد منم خواستم سر به سرش بذارم و دستمو بردم زیر پتو بفهمونم بش که خواب نیست( یعنی یه چرتی به ذهنم رسید که خودمم نفهمیدم این چه چرتی بود که گفتم) گفت یعنی چی این چیه میگی، حالا از اونور محمد خودشو زده بود به خواب و صداش در نمیومد؛ مطمئن بودم اونم ترسیده و چیزی جرات نداشت بگه؛ منم ادامه دادم گفتم باور کن راست میگم خواستم به شوخی معاملشو بمالم که ببینم خوابه یا بیدار که پوزخندی زدم گفتم طفلک همچین خوابه راست کرده و بعدش یه خنده مصنوعی کردم. هدا هم با تعجب گوش میدادو نگاه میکرد. بعد کلی سکوت گفت باید میفهمیدم تو همجنس بازم هستی اههههه. منم برای اینکه وضع بدتر نشه رفتم بغلش کردم و لباشو سریع بوسیدم گفتم نه بابا این چه حرفیه صرفا یه شوخی بود و منظور خاصی نداشتم و از این چیزا و سعی کردم بخندونمش. اونم یه کم اخمی کرد و سعی کرد خودشو جدا کنه ولی من محکم گرفتمش که ازم نتونه جدا بشه و بغلم فشارش میدادم و قربون صدقش میرفتم و کونش گرفته بودم و به خودم فشارش میدادمو کسش از رو شلوار میچسبوندم به خودم که میخورد به کیرم که شق شده بود و منم خودمو تکون میدادم کیرمو رو کسش که به اصطلاح شاید بتونم تحریکش کنم بلکه بیخیال موضوع بشه. راستی اینم بگم که هدا چادری بود ولی تو خونه پیش داداشم با شلوار و بلوز استین بلند و روسری یا شال میگشت.
خلاصه خیلی سعی کردم هدا رو تحریک کنم ولی کامل نتونستم البته کمی تحریک شد حتی دوتا دستم رو در حالیکه بغلم بود از پشت کردم تو شلوارشو کونش میمالیدم و یه انگشتمو رسوندم به سوراخ کونشو میمالیدمش و در همین حین بغل گوشش و میبوسیدمو و لیس میزدم چون به بغل گوشش و لاله گوشش حساس بود و زود حشری میشد و بالاخره موفق شدم وقتی دیدم موفق شدم شلوارش رو یهویی کشیدم پائین سریع نشستم شروع کردم به خوردن چوچولش و زبونم رو فرو میکردم تو سوراخ کسش هدا که مونده بود چه عکس العملی نشون بده بخاطر شهوتی که تو وجودش بود عکس العمل منفی نشون نداد و منم مشغول خوردن کسش شدم احساس کردم از شهوت نمیتونه رو پاش بایسته واسه همین بردمش سمت تخت ازش خواستم دولا بشه و دستشو بذاره لبه تخت از اون طرف هم دیدم محمد خودشو زده بخواب و جرات نمیکرد چشماشو باز کنه ولی از پلک زدناش معلوم بود بیداره منم وقتی هدا دولا شد به خوردن کسش ادامه دادم و هدا به آرومی از حشری شدن زیاد ناله میکرد. ولی خب نزدیک داداشم بود مطمئن بودم محمد هم میشنوه و اونم مطمئنم حسابی حشری شده و من با این فکرا بیشتر حشری میشدم در حین خوردن شلوارمو شورتمو در آوردم و تیشرتم رو هم در آوردم و بلند شدم یه تف به کیرم زدم و کیرمو آروم در حالیکه هدا دولا شده بود کردم تو کس هدا کیرم همچین سفت و راست شده بود هدا کیف میکرد و صدای نالش بلند شده بود و فهمیدم واسش دیگه مهم نیست که داره جلوی داداشم کس میده و ناله میکنه شاید هم اونم حشری میشد جلوی برادر شوهرش داره کس میده؛ منم تو کس هدا تند تند تلمبه میزدم و هدا هم از شهوت زیاد آه و ناله میکرد و میگفت جووونننن محکمممم بکوب محکمترررر جرررم بده پیش داداشت جرمممم بده، منم محکمتر میکردمش و در حین کندن دکمه های پیراهنش رو باز کردم و در آوردم از تنش و سىتینشم همینطور و با سینه هاش حین تلمبه زدن بازی میکردم و هدا لذت میبرد، احساس کردم موقعی که میکردمش و با سینه هاش ور میرفتم هدا با شهوت داره محمد رو نگاه میکنه که خودش رو زده بود به خواب. هدا هم فهمیده بود خودشو زده به خواب و من همچنان هدا رو میکردم، بعدش دیدم هدا دستش رو از زیر پتو برد تو و فهمیدم رفته کیر محمد رو گرفته داره میماله و محمد رو هم دیدم داره لباشو آروم گاز میگیره و فهمیدم حسابی حشری شده و من هدا رو میکردم و هدا کیر محمد رو میمالید و اروم شلوار محمد رو از پاش دراورد همراه با شورتش و پتو رو زد کنار و کیر محمد رو دید حسابی حشری بود منم کیرمو از تو کس هدا در آوردم نشستم شروع کردم به خوردن کس هدا و حسابی ناله میکرد. بعدش رفتم سمت کیر محمد جلوی هدا کیر محمد رو کردم تو دهنم و میخوردم و تخماش رو لیس میزدم و میکردم تو دهنم و با یه دستم سینه های هدا رو میمالیدم و هدا ازم پرسید خوشمزس دوس داری؟ گفتم اره خیلی بیا تو هم امتحان کن با لبخند و اونم از خدا خواسته کرد تو دهنش و با ولع کیر محمد رو میخورد و منم رفتم دوباره پشتش کردم تو کسش کیرمو و شروع کردم به تلمبه زدن و هدا هم کیر محمد رو خورد تا اینکه آب محمد در اومد و تا قطره آخرش آبشو خورد بعد شروع کرد تخمای محمد رو لیس زدن تا اینکه آب منم اومد و خالی کردم تو کسش چون هدا میدونستم بعدش قرص میخوره تا حامله نشه، ولی وقتم خالی شدم هدا خواست ادامه بدم و منم انقدر ادامه دادم تا هدا برای بار چندم ارضا شد بعدش بلند شد منو بغل کرد و شروع کردیم به خوردن لب همدیگه و هدا هم ازم تشکر میکرد چون خیلی حال کرد و گفت این بهترین سکسم بود چون همزمان یه کیر تو کسش بود و یه کیر هم تو دهنش. بش گفتم دوست داشتی همزمان یه کیر تو کست بود و یه کیر دیگه تو کونت که گفت اوووفففف آره چه جورم. بش گفتم برو پتو رو کامل از رو محمد بکش پائین کنارش دراز بکش باهاش معاشقه کن اونم حال کن. محمد همچنان با اینکه ارضا شده بود و لی چشماش بسته بود و هدا هم رفت پتو رو از رو محمد برداشت و کنارش لخت دراز کشید. دستاش رو گذاشت رو گونه محمد و کرد سمت خودش شروع کرد لباشو بوس کردن، داستان نیما و هدی و داداشش-ادامه
هدا لبای محمد رو بوس میکرد و اروم اروم میخورد تا اینکه داداشم چشماشو باز کرد و با هدا جونم چشم تو چشم بود منم رو صندلی اتاق نشسته بودم کیرمو میمالیدم و از دیدن صحنه دوباره حشری شدم. دیدم دوتایی چشم تو چشم شدن مست و حشری به هم نگاه میکرد یهو دوتایی شروع کردن به خوردن لبای همدیگه و زبونشونو میکردن تو دهن هم و زبونای همدیگه رو مثل گرسنه ها میخوردن هدا هم دستش رو سمت تیشرت داداشم و تیشرت رو از تنش در آورد و دوباره شروع کردن به خوردن لب و زبون همدیگه. محمد خیلی حشری و بود و معلوم بود دفعه اولشه داره با یه کس ناز حال میکنه اونم زنداداشش جلوی داداشش، منکه بدجور راست کردم با دیدن صحنه به محمد اشاره کردم لاله گوش هدا رو هم لیس بزنه و اونم همین کارو کرد و هدا بیشتر حشری شد و به محمد گفت جووووننن کیرتو بخورم من. بجنب کیر بده. محمد هم رفت سمت سینه های هدا شروع کرد نوبتی خوردن سینه های هدا و وسط سینه هاش رو لیس میزد و بعدش لیس زنان رفت سمت شکنش در نهایت رفت سمت کس هدا، اول یه نگاه جانانه ای به کس هدا کرد و گفت واااییی داشت هدا جون چه کسی داره خیلی تپل و نازه و خوردنی خوش بحالت هر شب میخوریش و لبخند میزد و هدا هم با این حرفش ذوق کرد و گفت جوووننن بخورش که مال تو هم هست. منم گفتم آره عزیزم بخور که از این به بعد مال دوتامونه با هم میخوریم و هر وقت اومدی پیشمون اگه هدا دوست داشت میتونی بخوریش باهاش حال کنی؛ هدا هم از خدا خواسته تایید کرد و گفت آره محمدجونم بخور که هم تو برادرشوهرمی هم شوهر دوممی بخوورررش زود، محمد هم شروع کرد به لیسیدن کس هدا و چوچول هدا رو میکرد تو دهنش میک میزد و هدا که خیلی حشری شده بود با دستاش سینه هاش رو به هم فشار میداد و می برد سمت دهنش زبون میزد، سینه های هدا ٧٥ و خیلی زیبا بود و ممه های صورتی و دوست داشتنی. محمد زبونش رو فرو میکرد تو سوراخ کس هدا و آب هدا رو با لذت میخورد و به خوردن کس هدا ادامه میداد و هدا از شدت شهوت به خودش میپیچید، منم بلند شدم رفتم سمت هدا و با دو دستم سر هدا رو گرفتم صورتمو به صورتش نزدیک کردم و هدا مستانه نگام میکرد و شروع کردیم از هم لب گرفتن و معاشقه کردن و از اونطرف محمد کس هدا رو میخورد و با دستاش سینه های هدا رو میمالید و هدا هم غرق در لذت و شهوت بود. شاید هیچوقت هیچکدوممون فکر نمیکردیم تو چنین شرایطی قرار بگیریم. بعد از خوردن لبای هدا بلند شدم کیرمو گذاشتم جلو صورت هدا و هدا هم کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردنش تا اینکه آبم در اومد و هدا هم آبمو خورد. بعدش به محمد اشاره کرد کیرشو بیاره جلو صورتش منو هم گفت برم کسشو بخورم، منم اطاعت کردم و محمد هم کیرشو کرد تو دهن هدا و هدا کیر محمد رو میخورد و منم کس هدا رو میخوردم تا اینکه هدا ارضا شد و منم آبشو خوردم. البته قبل من محمد چندبار آب هدا رو که ارضا شده بود خورد ولی هدا انقدر حشری بود که مجددا تحریک میشد، بعد اینکه آبشو خوردم محمد هم ارضا شد و هدا هم آب محمد رو خورد و تخمای محمد رو لیس میزد و مجددا کیر محمد رو میخورد و بدن و کون محمد رو نوازش میکرد تا محمد دوباره تحریک بشه و کیرش راست بشه آخه میخواست کیر محمد رو ببره تو کسش امتحان کنه. محمد دوباره تحریک شد و راست کرد و هدا هم ازش خواست کنارش دراز بکشه و محمد هم کنار هدا دراز کشید و شروع کردن از هم لب گرفتن و با هم معاشقه کردن و محمد میگفت باورم نمیشه که دارم با هدا جونم معاشقه میکنم و لخت بغلش میکنم و هدا هم میگفت منم همینطور و خیلی حال میده و بعد رفت رو محمد خوابید طوریکه کسش رو میمالید رو کیر محمد و لبای محمد رو میخورد و تو همین مالیدن کسش رو کیر محمد، کیر محمد رفت تو کسش و شروع کرد عقب جلو کردن و ناله هدا در اومده بود و میگفت جووونننن محمد عجب کیری دارییی چه حال میده کیرت به کسم و محمد هم که حسابی حشری شده بود میگفت آره هدا جونم چه کس باحالی داری دارم دیوونه میشم و هدا ارضا شد و خودش دراز کشید رو تخت و به محمد گفت بیاد روش و کیرشو بکنه تو کسش و ابشو بریزه تو کسش، محمد هم اومد رو هدا کیرشو کرد تو کس هدا و موقع تلمبه زدن از هدا لب هم میگرفت تا اینکه آبش اومد و خالی کرد تو کس هدا و هدا هم با دستاش کون محمد رو گرفته بود و فشار میداد سمت خودش و کیر محمد رو تو کسش نگه داشت و محمد همونجور رو هدا خوابید، بعد نیمساعت محمد از رو هدا بلند شد و با هم رفتیم سه نفری حموم تو حموم بازم حشری شدیم سه تای با هم سکس میکردیم بعدش شستیم اومدیم بیرون و خودمونو خشک کردیم ولی قرار شد سه تایی تا وقتی تنهاییم پیش هم لخت باشیم، شب شد و شام رو خوردیم و بعدش تو تی وی یه فیلم سوپر گذاشتم و سه نفری دیدیم و دوباره حشری شدیم و من و محمد نشستیم دو طرف هدا و شروع کردیم به خوردن هدا نویتی لبا و گردن و صورت هدا رو میخوردیم و لیس میزدیم و سینه هاشو میخوردیم و کسش رو میخوردیم و پاهای هدا رو دادیم بالا و کون و سوراخ کون هدا رو هم لیس میزدیم و نوبتی زبونمون رو تو سوراخ کون هدا فرو میکردیم بعدش به محمد گفتم به لیسیدن کون هدا ادامه بده و انگشتش رو بکنه تو کونش تا گشاد بشه و منم بلند شدم کیرمو کردم تو دهن هدا و هدا کیرمو میخورد و محمد هم زبونش رو تا ته فرو میکرد تو کون هدا و لیس میزد، بعد به محمد اشاره کردم که رو زانوش بایسته و کیرشو خیس کنه و اروم بکنه تو کون هدا و محمد هم کیر خیسشو گذاشت دم کون هدا و اروم فرو کرد تو کون هدا، اولش هدا احساس درد میکرد و واسه همین محمد کیرش رو تو کون هدا نگه داشت بعد اروم اروم حرکت داد تا اینکه هدا عادت کرد و محمد هم سرعت تلمبه زدنشو بیشتر کردو هدا هم حال میکرد و کیرمو میخورد و ناله میکرد و میگفت اوووففف نیما خیلی داره بهم حال میده مرسی که داری اینجوری بهم حال میدی بعد کیرمو با ولع میخورد و تو چشای محمد مستانه نگاه میکرد و محمد هم کون هدا رو میکرد و آبش رو خالی کرد تو کون هدا. هدا اشاره کرد بشینم رو مبل، منم نشستم رو مبل و هدا هم اومد رو کیرم نشست و کیرمو کرد تو کسش و رو کیرم بالا و پائین میکرد و لبامو میخورد. بعد کمی بالا پایین به محمد اشاره کرد بیاد رو مبل و کیر محمد رو کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن و محمد دوباره راست کرده بود و بعدش هدا از محمد لب گرفت بش گفت حالا در حالیکه که کیر من تو کسشه محمد هم بره پشت بکنه تو کونش، محمد هم رفت پشت هدا اول کمی زبون زد و زبونش رو تو کون هدا فرو کرد تا جا باز کنه و بعد آروم کرد تو کون هدا و دوتایی شروع کردیم از کس و کون هدا رو کردن.
واااییی چقدر حال میداد من و داداشم داشتیم زنم رو همزمان از کس و کون میکردیم که آبمون اومد و تو کس و کون هدا خالی کردیم، هدا هم که دو سه باری ارضا شده بود گفت خسته شد و رفتیم تو اتاق خواب بابامون اینا سه تایی بغل هم خوابیدیم. تا اینکه صبح شد و هدا بلند شد صبحانه آماده کردو با هم خوردیم و تا شب حسابی با هم سکس میکردیم و لذت میبردیم و بالاخره بابا و مامانمون از سفر برگشتن و ما هم رفتیم خونه خودمون و بعد از اون با یادآوری خاطرات اون شب باهم سکس میکردیم و بعد از اون بعضی آخر هفته ها داداشم میومد خونمون و دوتایی هدا رو میکردیم و سه تایی لذت میبردیم، که بعدا داستان سکس منو زنم و پسرداییم و دوستای داداشم میگم واستون که خیلی جذابه.

نوشته: نیما

دکمه بازگشت به بالا