دختر خاله ها (۱)

من مهدی۲۳ سالمه هیکل خوبی دارم و یه کیر کلفت هم دارم
من رابطه خوبی با فامیل مادری دارم تا حدی که با یک دختر خالم نسرین هر روز بیرونم می رفتیم بهش حسی نداشتم تا یک روز باهم به استخر رفتیم که همون جا واسش سیخ شد سریع رفتم گفتم میخوای ماساژ بدمت گفتش باشه شروع کردم به ماساژ دادن. دستم رو از روی پاش شروع کردم و هی به بالا میرفتم تا رسیدم زیر کصش هی دستم رو میزدم که انگار اتفاقی خورده که احساس کردم دستم خیسه دل رو زدم به دریا و دهنم رو بردم بین باهاش شوکه شد ولی سریع شل کرد منم پیچوندمش و شروع کردم به اون ممه های بزرگ بازی کردن بند سوتین رو باز کردم در عین حال که دستم رو کردم تو کصش سینه هاش رو خوردم یکم بعد شورت رو در آوردم و کیرم کردم توش بعد نیم ساعت تلمبه بدنش لرزید که از کصش یه مایع بیرنگ پاشید بیرون منم کیرم رو در آوردم بهش گفتم داگی شو و سوراخ کونشو لیسیدم تا یکم جا باز کنه بعد کیرم رو کردم تو کونش و بعد ۵ رفیقه آبم اومد و خالی کردم تو کونش چند ساعت بغل هم خوابیدم وقتی ازخواب بیدار شدم دیدم رفته بود شام خریده بود وارد حیاط شدم گفتم بیا شام بخوریم اومد بهم سلام داد گفتش اومدم موقع شام بهم گفت نگفته بودی بهم حس داری منم بهش گفتم نگفتی مشکل داری باهم خندیدیم دیگه همه جا کارمون شده بود سکس تا یه روز به خونشون رفتم دیدم اون یکی دختر خالم مونا اونجاست بهش سلام دادم دیدم ناراحت هست بهش گفتم چی شده گفت داداشم بدهی بالا آورده امروز فرداست که ببرنش زندان همون موقع یه فکری به سرم زد نسرین رو صدا زدم گفتم نظرت درباره تریسام چیه گفت با کی گفتم مونا گفت لاشی اون دختر خالمه گفتم تو چیکار داری هستی یا نه گفت آخه چطوری گفتم کاریت نباشه تو یه لباس سکسی بپوش هر وقت صدا کردم بیا گفت باشه رفتم پیش مونا بهش گفتم بدهی داداشت چقدره گفت حدود ۱۲۰ ملیون بهش گفتم من میدم خوشحال شد گفت واقعا گفتم آره ولی یه شرط داره گفت چی گفتم پول رو نمیخوام ولی هر موقع گفتم باید باهم سکس کنیم تا اومد حرفی بزنه گفتم به داداشت فکر کن که میخوان ببرنش زندان با کمی فکر قبول کرد تا قبول کرد از تو کیف ۱۲ سفته بیست ملیونی در آوردم و بهش گفتم بنویس گفت چرا گفتم تا توی آینده نزنی زیرش یکم فکر کرد و امضا کردش سفته های رو گذاشتم تو کیفم و رفتم کنارش نشستم آروم چادر رو از روی سرش کشیدم زیرش یه نیم تنه با شلوارک پوشیده بود بود نیم تنه رو در آوردم زیرش سوتین نبسته بود یکم سینه هاش رو خوردم بعد دستم رو انداختم توی شلوارک و جرش دادم داد زد چته میدونی چقدر پول شلوارک بود بهش گفتم بشین یدونه از اون سفته ها رو برداشتم و گفتم دهنت رو باز کن گفت چرا یدونه زدم در دهنش گفتم چون من میگم دهنش رو با گریه باز کرد یدونه از اون سفته ها رو گذاشتم تو دهنش و گفتم قورتش بده گفت بزرگه نمیره پایین یدونه دیگه زدمش و گفتم همین الان قورت بده بزور قورتش داد و یهو بهم گفتش تو خیلی حروم زاده ای من تا این رو شنیدم نسرین رو صدا کردم با اون لباس سکسی چرمی اومدش بهش گفتم برو ست وسایل بی دی اس ام رو بیار رفتش تا وسایل رو بیاره من شلوارک پاره و شورت لامبادا که تو کونش رفته بود رو در آوردم اون هم فعلا داشت گریه میکرد آخه شورتش قرمز بود نسرین وسایل رو آورد اول دهن بند رو به دهنش بستم تا کمتر ناله کنه بعد گردنبند شو بستم که شبیه یه سگه شه یه گیره نوک سینه رو بهش وصل کردم که جیغش رفت رو هوا بعد به کمک نسرین بلندش کردیم من گرفتمش نسرین پا های مونا رو به زمین وصل کرد منم سریع دست هاش رو به گوشه های دیوار بستم یه دیلدو از زمین برداشتم به نسرین گفتم یکم کونشو بلیس که صدای مونا زیاد شو و گفت توروخدا من تا حالا کون ندادم گفتم گه نخور مهم اینه که من چی میگم نسرین یکم کونشو خورد منم یه تف انداختم توی دیلدو و دادم دست نسرین و گفتم تا نصفه کن تو کونش گناه داره تا حالا نداده اونم این کار رو کرد به جور داد زد که مامان نسرین از پایین صدامون شنید و اومد دم در ما گفت صدای چی بود گفتم هیچی تلوزیون رو روشن کردم رو فیلم ترسناک بود صدای اون بود بعد گفت بچه ها کجا هستن گفتم رفتن خرید گفت باشه و خداحافظی کرد من دوباره برگشتم تو یه ویبراتور برداشتم کردم توکص و درجه اش رو گذاشتم رو آخر و آه اه مونا شروع شد دیدم که داره لذت میبره شلاق رو برداشتم و افتادم به جونش انقدر زدمش که کل کونش قرمز شده بود و به نسرین گفتم بیارتش پایین و دیلدو و ویبراتور رو دراره و منم کیرمو در آوردم و همه رو کردم تو کصش بعد چند دقیقه تلنبه زدن آبم رو داخل کصش خالی کردم و ولش کردم به نسرین گفتم وسایل رو دربیاره از لباس های خودش تنش کنه نیم ساعت بعد از اتاق خارج شد و اومد سریع از در خارج شه که جلوش رو گرفتم گفت ولم کن من یک ثانیه دیگه اینجا نمیمونم بهش گفتم پس منم به داداشت پولی نمیدم و سفته های خودم هم نقد میکنم اشک تو چشاش جمع شد من هم بزور ازش لب گرفتم و بهش گفتم برو یک ماه استراحت کن که زخم های کونت خوب بشه میام سراغت بعد یک ماه رفتم خونشون تا ببرمش خونه رو بهم کرد و گفت من حامله ام…

نوشته: مهدی

دکمه بازگشت به بالا