در آغوش بهشت
این داستان بر اساس واقعیت است.
بعضی اتفاق ها هیچوقت از ذهن آدم پاک نمیشه و در ذهنم آدم ثبت میشه، این اتفاق هم شاید یکی از همون اتفاق ها باشه
20 سالم بود و آرمان 16 سالش بود و یه کسب و کار کوچیک داشتیم بزارید برگردیم به عقب اولین بار وقتی دیدمش جلوی سینما بود با دوستاش نمیدونم چرا بین اون همه آدم جذاب ترین شخص بود برام با اینکه 4 سال ازش بزرگتر بودم ولی هیچ چیز برام جذاب تر از اون نبود در اون لحظه، بعضی ها فقط جذب فیس آدم ها میشن اما من بدون توجه به فیس و ظاهرش که البته اونم بی نظیره بیشتر جذب کارکترش شدم و تا شب تو ذهنم بود، چند روزی گذشت و جاهای مختلف میدیدمش و این کارکتر عجیب، فان، باشخصیت، بیشعور و سکسی همش برام جذاب تر میشد و کم کم شده بود یه تیکه از زندگیم ، به عنوان یه بزرگتر هدفم محبت و رسیدگی و مراقبت ازش بود، کم کم با یه اتفاق بد برای اون ارتباط ما بیشتر شد و بهم نزدیکتر شدیم و باعث شد یک کسب و کار کوچیک رو راه اندازی کنیم بسیار پر درآمد و شیرین و پر دردسر و پیچیده اما تجربه جالبی بود، زمانی که تنها بودیم هم دیگه رو به اسم ماساژ میمالیدیم و واقعا حس جنسی برام توش نبود، تا اینکه این کسب و کار تموم شد و جدا شدیم اما نزدیکیمون شدید تر شد و فک کنم یک سال بزرگتر شدیم، یه شب اومد خونمون (روابط خانوادگی ایجاد شده بود) و شب رو خونه ما موند، شب اومد تو اتاق من بخوابه و از اونجای که تخت من یک و نیم نفره اس (تخت جوان بهش میگن از 90 سانت بزرگتر 120 هست) دو نفری رو یه تخت خوابیدیم، کل شب دستمون تو بغل هم بود و همو میمالیدیم و خیلی حال میداد تا اینکه حس مالیدنه جنسی شد دستم خورد به کیرش دیدم سیخ شده و یه حسی درونم ایجاد شد دلم میخواست بهش بدم ….
پشتمو بهش کرد و اونم سمت من بود که خودم چسبوندم بهش اما واکنشی نداشت ، حس میکنم ترسیده بود چون ازش بزرگتر بودم و این موضوعات
اینقدر خودمو جلو عقب کردم که فهمید و یهو چسبوند بهم
خودم با دست خودم کیرشو گرفتم درآوردم و میمالیدم و شلوارمو کشیدم پایین و گذاشتم کیرشو رو سوراخم اومد فشار بده یادم افتاد برای آنال باید خالی کنم سریع پاشدم رفت دستشویی خالی کردم و برگشتم و رفتم تو بغلش دوباره چسبیدم و اون چسبید درش اوردم لای پام بود فشار داد دید نمیره تو فهمید که خودش داره صفرمو میزنهههه اصلا انگار یه مرد بلده کاری بود که یک عمر سکس کرده یه تف زد تو دستش مالید رو سوراخم و شروع کرد انگشت کردن با دست دیگه اش ممه هامو میمالید و نفسش رو گردنم بود من کامل مثل یه بچه در اختیارش بودم و اون داشت منو کنترل می کرد اول یه انگشت بعد دو انگشت نمیدونم چطوری اینکارو میکرد که دردش خیلی کم بود و لذت داشت برام با اینکه هیچوقت کسی این کارو نکرده بود
بعد از اینکه انگشت کردنش تموم شد سر کیرشو گذاشت رو سوراخم و اروم فشار داد تو و خیلی آهسته دقیق داشت فرو میکرد انگار که یه عکره داره سوراخ باز میکنه تا نصف کرد تو درش آورد و من حس کردم از عقب دارم نفس میکشم یه حس باحالی بود اما جدا شدن کیرش از کونم این حس رو میداد که یه عوض از بدنم نیست و فقط دوست داشتم بکنه تو دوباره (حسی که تا آخر عمر همراهمه) دوباره کرد تو و به بغل داشت میکرد و تلمبه میزد و دستش از سینم جدا نمیشد و داشت میکرد و میمالید من در آغوش پسری بودم که ازم کوچیکتر بود اما تمام بدنم در اختیارش بود و اونجا اون بزرگتر بود و همه چی دست اون بود من ، بدنم و همه چی
اینقدر خوب منو باز کرد که من تو سکس اول شروع کرده بودم خودمو جلو عقب میکردم و خودم رسما تو پوزیشنی که بودیم (به بغل) داشتم بهش میدادم …
لامصب مگه ارضا میشد دیر ارضا بود وحشتناک و این عالی بوددد چون منم داشتم از اینکه تو اون حالتم لذت میبردم
اینقدر کرد و تلمبه زد و من بهش دادم تا آبش اومد و بدنم داخل بدنم داغ شد (این آب همون آبی بود که کارو تموم کرد و باعث شد من وابسته بشم بهش به تو بغلش بود به دادن بهش و سند رو زد به نام خودش) از جامون بلند شدیم خودش رو تمیز کرد و منم همینطور و خوابیدم (جالب اینجاست که هیچ حرفی تو این سکس رد و بدل نشد) اون پشیمون بود از کارش اما من خیلی حسم عجیب بود حس میکردم تازه فهمید زندگی یعنی چی
شاید گفتن این حرف ها زشت باشه شاید باعث خجالت بشه اما من فهمیدم مسیر خوشبختیم تو بغل این بچه است البته تو تخت اون رئیس میشه
چند بار دیگه هم سکس داشتیم و کارمون به جای رسید که وسط سکس حرف میزنیم حتی حرف های فان شاید داستان اونا هم نوشتم چون هر کدوم یه چالش و حالت خاص داشت یبار براش تو ماشین خوردم و با اینکه با دختر سکس داشته ولی با من بعضی وقتا داره…
کاربلد نمک گیر تشنه کنی شده برا خودش …
نوشته: Bobobooy