در مسیر
سلام اسم من ملیکا این خاطره برای ۱۵ و نیم سالگی اگه غلط املایی دیدید ببخشید و تمام جزئیات میدم تا درک کنید *
یک هفته از تعطیلات نوروزی گذشته بود دوباره مشغول درس و مشق بودیم من درونگرام و فقط یک دوست داشتم که اسمش هانیه بود هر دو درسمون خوب بود .
یک روز (یکشنبه شیفت ظهر ) بود اول اینو بگم که مدرسه ما از خونمون دوره و من بخاطر کار بابام به همدان رفته بودیم . مسیر مدرسه تا خونه هم کوچه پس کوچه. هست .
داشتم میگفتم اون روز خیلی تو مدرسه خوش گذشته بود وقتی داشتم با هانیه برمیگشتیم تصمیم گرفتیم میانبر بزنیم که زودتر برسیم . ما متوجه شدیم دو تا پسر دور و ورای ۱۵ ساله دنبالمون میان این چیزا تو ایران کمی طبیعی ولی اینا خیلی مشکوک بودن . تو یک دونه از کوچه ها که بودیم که خیلی خلوت بود دیدم که پسرا دیگه نیستن هانیه گفت من میرم داخل این مغازه آب بگیرم منم نشستم تا بیاد که یکدفعه همون پسره با موتور کیف مدرسه رد گرفت ازم همونطور که گفتم اون روز خیلی بازی کرده بودیم خسته بودم کیف به زور رو شونم نگه داشته بودم یکم داد زدم ولی خیلی تند رفت و دور شد هانیه اومد و بقیه مسیر کمی گریه کردم و عصبانی و خسته تر شده بودم ، تو یک دونه کوچه تنگ بودیم که پسره با موتور اومد جامون کوچه ها تنگ بود بعد دوستشم اونور بود ( پشت ما کوچه تنگ و کوتاه بود و دو طرف فقد راه داشت) بعد متوجه شدم چهار نفرن دو نفر دیگه هم اونور بودن بعد پسری که کیف من دستش بود گفت اگه کیفت و میخوای آدم باش من خشکم زده بود هانیه داشت فحش میداد بهش ولی من یادم افتاد گوشیم هم تو کیفم گفتم اینا زیادن و قوی با زور نمیشه شاید با صحبت شد .گفتم چی میخوای کیفمو بده گفت باید باهام بیای من هم یه حدس هایی زدم جیغ زدم گفتم کمککک
ولی اون دوتای دیگه اومدن جلو همشون لباس فرم تنشون بود معلوم بود کلاس نهمی هستن. بعد سه تایی گرفتنشون سفت ما خیلی تلاش کردیم یک دفعه چاقو گذاشت زیر شکم دوستم گفت تموم کنید اون دوتا دیگه. متور داشتند شده بود دوتا متور بعد سوارشدن کزدن رفتیم اطراف شهر تو یه اتاق کوچیک کت مال کارگر های ساختمون بود که اون روز نبودن رفتیم تو بعد دست و پامو بستن هانیه از ترس از حال رفت پسرا نهمی بودن ار مدرسه هم اومده بودن قدشون ۱۷۵ تا ۱۸۰ اینا بود بعد دهنمو بستن و لباسمو درآوردن انگولک میکردن شورتمم هم درآورده بودن مبخندید و من خشکم زده بود از ترس و تعجب بخوام مشخصات بدم(یکیشون گفته بود نهمی هستن و فدشون گفتم لاغر بودن تقریبا یک ته سیبیل هم داشتن زورشون زیاد بود ) یکی شون گوشی گذاشت اون کنارکه فیلم بگیره بعد انگولک کردن یکی شون کمربند و باز کرد شورتشو داد پاین و کارشو تا ته کرد تو دهنم تقریبا ۱۷ ۱۶ سانت بود محکم محکم تلمبه میزد نفس نمیتونستم بکشم لامصب کارشون هم پشمی بود خیلی سخت بود بعد همه شون کمربند هاشون واز کردن یکی از پسرا بلندم کرد و کیرشو تا ته کرد کونم تلمبه میزد از دو طرف تو فشار بودم بعد اون کیرشو از دهنم درآورد و متاسفانه کرد تو کصم و پرده رو زد و من الان دارم هنوز تاوانشو پس میدم خیلی درد داشت بعد اون یکی کیرشو از کونم درآورد و با کمر بند محکم میزد خلاقه بعد یک ساعت که آبشون اومد کیفم و داد و هانیه و بردن تو بعد دو ساعت ولمون کردن زنگ زدم خانواده اومدن دنبالمون ولی از ترس به هیشکی نگفتم تروخدا تجاوز نکنین):
نوشته: ملیکا