دوست مجازیم که عشقم شد (۱)

سلام دوستان اسم من پوریا دانشجوام و کنار درسم توی فضای مجازی کسب و کار مختصری دارم …داستان از اونجایی شروع شد که من به یکی از فالورام توی پیج اینستاگرامم پیشنهاد دوستی دادم ، من به خاطر کسب و کارم خیلی توی اینستاگرام فعال هستم مدام پست و استوری آپلود میکنم . یک روز که داشتم توی پیجم فعالیت میکردم متوجه خانومی شدم که خیلی پیگیر من هست مدام پست ها و استوریام دنبال میکنه و لایک میکنه کنجکاو شدم اسم و فامیلیش برام آشنا نبود ولی فک کردم شاید منو بشناسه خلاصه بهش پیام دادم بعد سلام و احوالپرسی یهو نمیدونم چی شد واقعا هنوز نمیدونم چرا یه دفعه بهش گفتم خیلی دلم میخواد باهاتون آشنا شم با اینکه قبلش اصلا همچین قصدی نداشتم ، بعد ارسال این پیام چند دقیقه ای خبری نشد ازش فک کردم بلاکم کنه تا اینکه چن دیقه بعد پیام داد خجالت بکشید آقا من متاهل هستم اینو که نوشت اصلا انگار برق گرفت منو کلی به خودم لعنت فرستادم چرا همچین کاری کردم بعدش ازش عذرخواهی کردم کلی و قول دادم که دیگ بهش پیام ندم . بعد اون اتفاق هردفه استوری میذاشتم ریپلای میکرد یا ازم تعریف میکرد یا انتقاد یه سری که یه کلیپ گذاشته بودم در مورد رل زدن و اینا بعد اینکه دید پیام فرستاد خواهشا اینقدر تلاش نکن بیهوده این کارا من نمیتونم با شما دوستی کنم …منی که اصلا تو باغ نبودم گفتم چی میگی خانم یه کلیپ دیگه چه ربطی به شما داره که گفت : همش سعی میکنی منو مجذوب خودت کنی . که یهو فهمیدم بله این غیر مستقیم داره آمار میده دلش میخواد. که یه کم نرم تر شدم گفتم بله درسته نمیتونم از فکرت بیرون بیام …اسمش مهری بود 33 سالش بود یعنی 8 سال ازم بزرگتر بود . یواش یواش باهم گرم تر شد گفت و گو هامون اول میگفت منو مثل خواهرت بدون و بعد یه مدت دیگ بهم عادت کرد و قبول کرد باهم رل بزنیم شوهرش کارمند بود و از اون ۱۰ سال بزرگتر بود میگفت ازدواج ما به خواسته خانوادم بود اصلا به شوهرم حسی نداشتم و اینکه دوست ندارم ازش بچه دار شم و فلان…تقریبا کل روز باهم چت میکردیم موقع هایی که تنها بود بهم زنگ میزد کلی قربون صدقم میرفت و عاشقم شده بود . خیلی دلم میخواست در مورد سکس و اینا باهاش صحبت کنم ولی روم نمیشد تا اینکه یه روز ازم پرسید اگه منو ببینی چیکار میکنی ؟ منم گفتم خب بستگی به جاش داره اگه تو جای عمومی باشیم مثلا خیابون یا پارک فقط ماچ و بوس وبغل ولی اگه خونه تنها باشیم خودمون دوتا ماچ بوس بغل بعدشم با اجازه لختت میکنم.
که نوشت واقعا که خیلی پررویی . دیگ کم کم داشت تو موارد سکسی ام نخ میداد منم همش براش پستا و استوری های سکسی میفرستادم یه روز که باهم چت میکردیم ازش خواستم عکسای لختیش برام بفرسته قبول نمیکرد بعد کلی خواهش یکی فرستاد وای خدا چی دیدم ممه ۸۵ فیکس خوش فرم باسن طاقچه ای هیکل تو پر و گوشتی انگاری این بدن دست نخورده اصلا بهش گفتم من دیگ طاقت ندارم باید از نزدیک ببینمت اما قبول نمیکرد میگفت گناهه متاهلم با اینکه به شوهرم حسی ندارم اما نمیخوام بهش خیانت کنم . واقعا مهری همه چیش عالیه چشم و ابرو مشکی موها بلند تا بالای کمر خوشگل مث عروسک رنگ پوستم گندمی بود یه روز که داشتیم چت میکردیم و خیلی قربون صدقم میرفت بالاخره قبول کرد همو ببینیم …
ادامه دارد

نوشته: پوریا

دکمه بازگشت به بالا