دوست کون دوست
من اسمم محمد تقریبا سی ساله هستم یه پسر تپل بودم که بچه های مدرسه گاهی سینه هامو میگرفتن و میگفتن جووووووون …
تقریبا از سال سوم دبیرستان چشم و گوشم نسبت به مسائل جنسی باز شد و تو مدرسه با بچهها فیلم سوپرهارو دست به دست میکردیم و جق میزدیم از همون موقع تو کف امیرحسین بودم والیبالیست محل بود و برای انتخابی جوانان تست داده بود و تقریبا سه سالی میشد که دوست بودیم وقتی داشت لباسهای ورزشیشو عوض میکرد با دیدن بدن سفید و تمیزش همیشه سیخ میکردم و با تخمام ور میرفتم تا حشرم بخوابه .خیلی وقتا همو می مالیدیم و لب می گرفتیم مثل تو فیلما اما هیچ وقت پیش نیومد که کون هم بزاریم وقتی دوران دبیرستان تموم شد بازم همیشه بهم سر میزدیمو تو کف هم بودیم من به خاطره وابسته شدنم به امیر حسین هیچ وقت نتونستم از نظر جنسی خودم رو با یه دختر تو رابطه ببینم خوابامم تبدیل شده بود به رابطه با امیرحسین و این مسئله که ما باهم رابطه جنسی نداشتیم منو آزار میداد و باعث میشد فقط و فقط با بوییدنش یا فکرش یا خاطرات لب گرفتنمون و مالش کیر و دوتا خایه هاش از روی شلوار مدرسه و مالیدن سر سینه هام توسط امیر حسین ارضا بشم.
خانواده من برای عید رفته بودن شهرستان و امیرحسین هم با دوست دختر جدیدش قهر کرده بود رفته بود تازه کات کرده بودن براهمین چسناله هاشو تنهایی و درد ودل بامن اومد خونمون. امیر حسین قدش195 بود و از من بلندتر بود برای همین وقتی سرش رو رو شونم میذاشت کونش ازم خیلی دور میشد. منم اون روز به شدت سگ حشر بودم دیس غذارو تو ماکرویو گذاشتم و اومدم پیشش شروع کرد از بی وفایی دخترا حرف زدن که ما پسرا برای 250گرم گوشت شدیم برده این دخترا.
ناهار رو خوردیم و هی بوی امیر بهم می خورد و داشت کیرم نیم شلواریم رو پاره میکرد. داشتم نقشه می کشیدم با داروی خواب آور بخوابونمش و بکونمش اما گفتم تو عالم رفاقت درست نیست اگه اینکارو کنم دیگه پیشم نمیاد و من ازش دور میشمو از ناراحتی مریض میشم .
وقتی نشست رو مبل شروع کردم با یواش یواش گرفتن عضلات گردنش یکم از ناراحتیش بکاهم .
انصافا با ماساژ یکم نرم شد و دوباره ازهم لب گرفتیمو زبونمون رو تو دهن هم کردیمو با زبونمون تو دهن دیگری زبونش رو میگرفتیم و یه حس خوبی داشت. به شکم خوابید و دوسه باری رگ پاشو تو روی شونش گرفتمو هر بار انگشتش میکردم اونم اعتراضی نداشت اما دیدم اصلا ارضانمیشم و شاید اشتباه کردم پس گفتم بر گرده و کونمو چسبوندم به کیرش و سینه هاشو مالیدم اونم شروع کرد به مالیدن سینه هام و من دیدم داره یکم تازه حال میکنم و لذت میبرم . برای همین شلوارکشو کشیدم پایین کیر نیم خیزش داشت بلند میشد و برق میزد
منم بدهوس کیر کرده بودم شروع کردم به لیسیدن کلاهک کیرش نیمه خیز ولی داغ بود . خایه هاش رو با لبام گرفتم و کشیدم . نوک سینه هامو تو نوک سوراخ کیرش فشار دادم و کیرش رو سینه هام کشیدم . دوباره شروع به مالوندن سینه هام کرد و منم براش ساک زدم تا پیش آبش اومد و من رو کاناپه نشستم شروع به ور رفتن با کیرم شدمتا حالا که سکس نداشته بودم تا اینجاشم داشت آب کیرم منو منفجر میکرد تا خارج بشه امیر خم شدو کونش رو چسبوند به صورتمو گفت یکم بلیس تا باز بشه بتونم لطفتو جبران کنم منم واقعا بدم میومد مخصوصا که موهای کون امیرم تازه دوباره درومده بود و خیس بود با شلوارکش کونش رو خوش کردمو با تف و یکم زبون زدن و انگشت کردن یکم سوراخش باز شد و یه پاشو دراز کرد و یکی زانوشو رو کاناپه گذاشت و منم شروع به تلنبه زدن کردم یکم که گذشت کیرم خوابید امیر حسین گفت اینکه فایده نداره فقط داری خودتو خسته میکنی منو رو کاناپه نشو ند وبا دست راستش تاج کاناپه رو گرفت و با دست چپش کیرم و تنظیم کرد تا تو کونش رفت و پاهاشو آمده کردو شروع به تلنبه زدن کرد دو دقیقه بعدش دوتا پامو از زانوهام گرفت و با سرعت میدادو بشین پاشو میرفت که دیدم ارضا شدم اصلا وقت نکردم هشدار بدم که کیرمو دربیارم …
شروع کرد به خوردن سینمو با انگشت فاکش رو سوراخ کونم فشار میداد وقتی انگشتش تو سوراخ کونم رفت
همونطور که کونمو میگایید سینموهم میمکید و من داشتمبه طور وحشتناکی دوباره ارضا میشدم که منو به پشت خوابوند و یه متکا زیر کمرم قرار دادو دوباره شروع به تلنبه زدن کردو با سر انگشتاش با نوک سینه هام ور می رفت و ازم لب میگرفت که گفت برگردم و من بر گشتم و با مشتش به کمرم فشار آوردو دستراستشو دور گردنم حلقه کردو تلنبه زدن و از یواش شروع کرد و هی محکمتر میزد و تخماش تخمامو میگایید و بد ضربه میزد براهمین تخمام دردگرفته بود و با دندوناش از گردنم گاز گرفتم و من تقریبا فریاد میزدم که با آخرین توان و سرعتش تلنبه رو زد و درحالیکه ازم گاز میگرفت آبشو توم خالی کردبه حدی کونم درد میکرد که تا دوروز کون ندادم به امیر اما باز خرم کرد؛بعد از اون بازم باهم رابطه داشتیم تا همین پارسال که امیرحسین با همسرش به آلمان مهاجرت کرد و من موندم یه کون جر خورده و قلبی شکسته . جدیدابا یکی از همکارام به اسم مهیار آشنا شدم و رابطمونو شروع کردیم که اگه بازخوردا خوب بود اونم میزارم . بازم بابت زیاد شدن متن معذرت میخوام
باتشکر از همه بزرگواران که خاطرمو خوندید.
نوشته: ممدکونی