دو خواهر (۱)

ما یه خانواده 5 نفری بودیم که توی یه روستا زندگی می کردیم وضع مالیمون اصلا خوب نبود پدرم دو سال قبل فوت کرده بود و مادرم زمین گیر بود دختر بزرگه خانواده من بودم ماهرخ که بقیه ماهی صدام میکنن و یه سالی میشه شوهرم فوت کرده شوهر که چه عرض کنم مجبور شدم زن یه پیرمرد بشم تا زمینی که توش زندگی می کنیم بزنه پشت قبالم وگرنه الان آواره بودیم که اونم 3 ماه بعد از عروسیمون فهمید سرطان داره و خیلی ام پیشرفته است دیگه کلا خودشو باخته بود و فکر می کرد اگر از من دوری کنه و نماز بخونه نمی میره بعدش خواهرم مهرنوش و داداشم کیانوش که از همه کوچکتر بود و فقط 17 سالش بود. مهرنوش اما درسش خوب بود و با این وضع داغون ما و هزار تا سختی و نکبت و گشنگی تونست دانشگاه علامه تهران حقوق قبول شد حتی پول نداشتیم یه دست لباس نو براش بخریم بیچاره من مانتومو بهش دادم که بره ثبت نام کنه یه سال بعد وقتی اومد خونه حسابی نو نوا شده بود لباس های قشنگ تیپ خفن دخترای تهرانی برای من و کیانوش هم لباس گرفته بود و آورده بود شب رفتیم بیرون برامون پیتزا خرید خیلی خوش گذشت شب که کیانوش خوابید بهش گفتم تو رفتی دانشگاه سر کار که نرفتی پول اینا رو از کجا آوردی؟ گفت آوردم دیگه یه دوست پولدار دارم از اون گرفتم گفتم گوه نخور بچه من خر نیستم دوستت چرا باید بهت ایقدر پول بده؟ گفت ماهی از خودت بگو برنامت برای آینده چیه؟ گفتم بحث و عوض نکن راستشو بگو گفت میگم تو جواب سوالمو بده گفتم برنامه ای ندارم گفت همین دیگه می خوای توی این فلاکت و بدبختی بمونی؟ گفتم کاری از دستم برنمیاد چیکار کنم؟ دیپلم هم نتونستم بگیرم کاری هم جز کلفتی کردن بلد نیستم گفت اما خیلی ویژگی های خاص داری گفتم مثلا چی؟ گفت همین که خوشکلی سفیدی تو پری قدتم که خوبه کیس مورد علاقه جهانی هستی گفتم چه خبره کسی تا حالا اینجوری ازم تعریف نکرده بود اون شب گذشت صبح که بیدار شدیم مادرم فوت کرده بود بعد از خاکسپاری مهرنوش گفت دیگه اینجا موندن فایده نداره بیا بریم تهران بیا اینجا رو بفروش بریم تهران رفته بود کیانوش هم حسابی پخته بود اونم میگفت بفروشیم بریم اینجا داداشای عاطفه خیلی اذیتم میکنن راست میگفت عاطفه دختر یکی از همسایه هامون بود که کیانوش عاشقش شده بود وقتی داداشاش فهمیدن کیانوش کتک زده بودن که تو نون نداری بخوری گدا گشنه عاشق میشی؟ دیدم راست میگن موندن اونجا آینده ای نداره فروختیم و رفتیم تهران یه خونه یه خوابه رهن کردیم اونم جایی که مهرنوش میگفت جاش خیلی پرته و به دانشگام خیلی دوره اما بد نیست یه ساله میریم یه جای بهتر کیانوش هم 18 سالش شده بود و مهرنوش فرستادش گواهی نامه موتور گرفت و یه موتور قسطی براش خرید و کار پیک موتوری شروع کرد مهرنوش بعضی شبا خونه نمیومد میگفت فردا صبح زود کلاس دارم میرم خوابگاه بیام خونه صبح به کلاسم نمیرسم همیشه هم پول داشت و کلی خرید می کرد برای خونه واقعا دیگه بهش مشکوک شده بودم واسه همین یه بار که حموم بود وسایلشو گشتم و کلی قرص ال دی پیدا کردم توی اینترنت سرچ کردم دیدم اینا قرص ضد بارداری هستن! مهرنوش ازدواج نکرده؟!
شب که کیانوش خوابید موضوع رو بهش گفتم کلی دعوام کرد که به وسایلش دست زدم گفت خب که چی؟ گفتم مگه تو دختر نیستی؟ عصبانی شد افتاد روم و گلومو گرفته بود میگفت نه دختر نیستم کدوم خری یه دختر بدبخت تو میگیره دلم نمی خواست مثله تو زن یه پیرمرد بشم دوست دارم به هر کی دلم می خواد بدم تازه ازشون پولم می گیرم گفتم یعنی جندگی؟ زدم زیر گریه از روم بلند شد گفت نه اینجوری نیست من فقط با دو نفرم باهاشون سکس می کنم میریم سفر و گردش خرجمم میدن گفت تو هم طعم زندگیو نچشیدی اصلا طعم سکس واقعی با اون پیرمرد چاقه شکم گنده سرطانی فهمیدی؟ نه ماهی نفهمیدی
تو الان سنی نداری خوشکلی اما بیوه شدی افتادی گوشه خونه دست زد به کوسم گفت آخرین بار کی تمیز کردی؟ دیدی ماهی؟ تا اخر عمرت هیچ کس سراغت نمیاد سراغ منم نمیومد ماجرای کیانوشم که دیدی حتی نمیذارن به دخترشون فکر کنه اون شب هیچی نگفتم و فقط گریه کردم و به حرفای مهرنوش فکر کردم صبح مهرنوش گفت امشب با یکی از اونا باید برم ویلاش شب نمیام و رفت ساعت 8 ساعت کیانوش زنگ زد و رفت مهرنوش راست میگفت منم دلم برای کیانوش می سوخت حرفای مهرنوش درباره منم درست بود منم هیچ خواستگاری نداشتم جز همون پیرمرده که حتی دلم نمی خواد بهش فکر کنم شب کیانوش اومد گفت مهرنوش نمیاد؟ گفتم نه فردا کلاس داره خوابگاه مونده شام خوردیم و کیانوش زود خوابید منم تا صبح به حرفهای مهرنوش فکر کردم حتی ساعت 8 صبح کیانوش رفت بیدار بودم حدود 11 ظهر بود که مهرنوش اومد حمام کرد و گفت ماهی صبحانه بیار مثله گشنه ها بود گفتم اونجا صبحانه بهت ندادن گفت چرا؟ اما دوست نداشتم نخوردم و بعد صبحانه رفت خوابید وقتی بیدار شد گفتم رفتم حموم تمیز کردم گفت جووون چه خبره؟ ببینم ببینم نشونش دادم افتاد روم با دست میمالیدش میگفت اینو باید یه مرد برات بخوره و کیرو تا ته بکنه توش تا حال بیای گفتم منم لنگ همونم مردشو ندارم در گوشم گفت تو بگو بله مردش با من گفتم بله گفت حله بریم لباس بخریم رفتیم لباس خریدیم اما لباس های عجیب و غریب گفت می برمت یه مهمونی مردها به پات میفتن بهشون نگاه کنی خواهر خوشکلم توی بازار چندین بار به یه نفر زنگ زد و اومدیم خونه گفت بیا بریم حموم یه چیزایی باید یادت بدم اما واقعا از منم بهتر این چیزارو میدونست اومدیم بیرون و رفتیم یه ویلا بزرگ و سپردم به یه دختری که مثله خودش جوان بود گفت این ویدا جونه هر چی گفت میگی چشم ویدا جون سپردمش به خودت دیگه گفت باشه ویدا جون بهم گفت چون بار اولته خوب گوش کن برام دردسرساز نشی اما اگر خوب رفتار کنی مهمونی های بهتری میبرمت پول بیشتری هم می گیری مردا وقتی شهوت شون بالا میزنه فحش زیاد میدن به مادرت خواهرت همشو نشنیده می گیری اگر کسی خواست بری خونه اش قبول نمی کنی چون می خوان چند نفری ترتیبتو بدن مردای زیادی دست مالیت می کنن هیچ واکنشی نشون نمیدی اگر دوست داشتی می تونی لبخند بزنی اما اخم و ناراحتی نداریم فقط با اونایی می خوابی که من بهت میگم گفتم چشم توی مهمونی یه جا ایستاده بودم و دیگران نگاه می کردم دو تا مرد روم زوم کرده بودن و اومدن سمتم و یکیشون به کونم دست میزد و میگفت این بارش خوبه که یهو ویدا جون اومد و باهاشون صحبت کرد و رفتن مردای زیادی دستمالیم می کردن حتی یکیشون کونمو بوسید که ویدا جون با یه پسر خوشتیپ اومد سمتم گفت ایشون مازیار هستن مازیار ایشونم ماهی هستن گفت ماهی؟ ویدا جون گفت باید با ایشون بری طبقه بالا رفتیم طبقه بالا در اتاق قفل کرد و بغلم کرد و ازم لب گرفت گفت کتمو دربیار حالا دکمه های پیرهنمو باز کن لباسامو بذار روی تخت حالا شلوارمو در بیار کیرش راست بود و یه شورت سفید تمیز پاش بود گفت شورتمم در بیار حالا مازیار کوچیه رو دیدی؟ خندیدم گفت برو بشین روی تخت اون ایستاد روبروم گفت بخورش و منم شرپع کردم خوردن گفت اینجوری مثله دخترای 14 ساله نخور قشنگ بکنش تا ته توی دهنت لباتو دورش حلقه کن و از تهش بکش تا سرش چندین بار اینکارو کردم گفت عالیه حالا زبونتو بمال به سرش عالیه ماهی خوشم اومد لختم کرد و گفت روی تخت دراز بکش و پاهاتم جفت کن خوابید روم و کیرشو لای پام گذاشت و به کوسم میمالیدش ازم لب گرفت گفت از من خوشت میاد؟ چیزی نگفتم گفت لالی؟ گفتم نه گفت از من خوشت میاد گفتم بله گفت خوبه من یه زن لال نمی خوام دوست دارم حرف بزنی بخصوص وقتی دارم باهات عشق بازی می کنم باید کامل احساساتتو بیان کنی مثلا بگی این کارتو دوست دارم الان دوست داری روت خوابیدم لای پات گذاشتم؟گفتم بله گفت اینجوری نه بگو دوست دارم بخوابی روم بذاری لای پام گفتم دوست دارم بذاری لای پام ازم لب گرفت گفت منم ازت خوشم میاد ماهی از روم بلند شد پامو باز کرد گفت چه کوس خوشکلی داری ماهی و کیرشو تا ته کرد توی کوسم گفت جوووووون چه تنگه کوست و شروع کرد تلمبه زدن می گفت دوست داری؟ گفتم دوست دارم دوست دارم مازیار دوست دارم کیرشو تا ته می کرد توی کوسم و فشار میاورد می گفت جووووون چه حالی میده که توی آخرین بار آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت ویدا گفت بار اولته باور نکردم متاهل که نیستی؟ گفتم بیوه ام فقط 3 ماه زنش بودم یه پیرمرد بود گفت می خوام که ماله من باشی از همین الان تا نمیدونم کی اما همه جوره ازت خوشم اومده گفتم من لنگ پولم وگرنه گفت تو ماله من باش هر چقدر پول بخوای بهت میدم نگران پول نباش حالا راضی به ویدا بگم؟ گفتم بله دوست دارم مازیار جان ازم لب گرفت گفت یه بار دیگه جمله آخر تو بگو مازیار جان رو خوشکل میگی گفتم تو از الان مازیار جان من شدی دیگه گفت تو محشری ماهی پاشو لباس مازیار جانتو تنش کن برم به ویدا بگم لباساشو تنش کردم بازم از هم لب گرفتیم اونم لباس های منو تنم کرد گفت کونتم به تنگی کوسته؟ گفتم پیرمرد اصلا دستم بهش نزد گفت جووووووووووووووووووون خوشحالم پیدات کردم ماهی
رفت بیرون و بعد از چند دقیقه ویدا جون اومد گفت بیا این شماره مازیار اینم پول امشبت فقط من چک ماهه اولو ازش گرفتم که سهم منه از الان هر چیزی گرفتی ماله خودت شمارتم بهش دادم رفتم نگاه کردم دیدم سه بار زنگ زده و پیام داده که فردا منتظرتم ماهی جون گفتم حتما میام مازیار من ویدا بردم تحویل مهرنوشم داد و دوستش رسوندمون دم خونه وقتی رسیدیم کیانوش خواب بود مهرنوش گفت شنیدم یه پسر پولداره رو تور کردی اونم توی خواب اول من 3 بار خوابیدم تا یکی خواستم گفتم مهرنوش من میترسم گفت نترس اینکار پر از لذته امشب لذت نداشت گفتم چرا رفتم حمام و اومدم بخوابم که دیدم مازیار کلی پیام داده مهرنوش گفت بیا طرف بدجور توی کفت مونده گفتم منم ازش خوشم اومد پسر خوبیه دوستش دارم مهرنوش بهم گفت توی این کار دوست دارم معنا نداره دلشونو بزنیم میرن با یکی دیگه و ما رو کنسل می کنن گفتم به عنوان اولین مردی که بعد از مدتها باهاش خوابیدم ازش خوشم اومد مهرنوش زود خوابید و من تا صبح با مازیار پیام دادیم و ساعت 6 صبح خوابیدیم ساعت 11 بود که بیدار شدم به مازیار زنگ زدم گفت ماهی جان یه آدرس برات می فرستم امشب بیا گفتم من شبها نمی تونم نمیشه الان بیام؟ گفت ماهی؟ می خوام شبها بیای سکس کنیم فکر کردی الان من بیکارم؟ حالا امشب میای؟ گفتم باشه میام چه ساعتی؟ گفت من ساعت 8 میرسم تو ساعت 9 بیا گفتم چشم نمیدونستم به کیانوش چی بگم؟ بگم شبا کجا میرم؟ مهرنوش گفت بهش میگیم توی بیمارستان کار میکنی و شیفت شب هم داری جواب کیانوش با من نگرانش نباش امشبو برو شب رفتم خونه مازیار یه ویلای بزرگ بود که حیاطش مثله پارک محله مون بود تا دیدم بغلم کرد و بوسیدم گفت امشبو برات جاودانه می کنم رفتیم توی اتاق مثله دفعه پیش همدیگه لخت کردیم و براش خوردم بعد روی کیرش یه چیز پلاستیکی کشید گفتم این چیه؟ گفت کاندوم گفتم واسه چی؟ گفت می خوام کونتو که گفتی پیرمرده دست نزده بکنم گفتم درد داره گفت نترس برات روغن میزنم راحت میره داخل دردی هم داشت تحمل میکنی تو اینجایی تا کیرمو توی سوراخات جا کنم پولشو گرفتی روغن زد و کیرشو تا ته فرو کرد توی کونم داد زدم مازیار مازیار گفت جوووووون راست گفتی تنگه اما خودم امشب گشادش می کنم با اینکه روغن زده بود اما درد داشت و اینکه مازیار اون مازیار قبلی نبود وحشی شده بود شروع کرد تند تند تلمبه زدن گتفتم مازیار تو رو خدا آروم تر گفت چرا؟ گفتم حس می کنم کونم داره پاره میشه گفت داد بزن بگو کونم داره پاره میشه و تند تند تلمبه میزد از دردش بلند بلند گریه می کردم موهامو توی دستاش گرفته بود و از پشت می کشید و توی کونم تلمبه میزد این بار حتی آبش هم نمیومد اصلا یه آدم دیگه بود میگفت تو برای گایده شدن اینجایی منم خوب بلدم چطوری بگایمت دوست داری میگایمت؟ گفتم نه دوست ندارم گفت گوه خوردی جنده پولکی امشب یه جوری میگایمت که مادرت دلش برات بسوزه یه چند بار کیرشو تا ته کرد توی کونم و نگه داشت بعدش موهامو جوری کشید که حس کردم الان می کنن و شروع کرد تند تند تلمبه زدن منم جیغ میزدم و گریه می کردم تا اینکه آبش اومد و ریخت توی کونم گفت فکر نکنی راحت شدی امشب تا صبح باید این کون گشاد بشه و من گشادش می کنم رفتم دستشویی و آب سرد رو روی سوراخ کونم گرفتم درد داشت اما خونی نیومده بود صورتمو شستم و برگشتم گفت بیا اینجا ماهی انداختم روی تخت و کونشو گذاشت دم دهنم گفت لیسش بزن گفت مازیار دوست ندارم گفت چی؟ یه بار دیگه بگو گفتم دوست ندارم گفت گوه خوردی خارکصده پول مگه نمی خواستی؟ من پولشو دادم پولشو گرفتی الانم هر چی من میگم میگی چشم فهمیدی؟ یه سیلی بهم زد گفت فهمیدی؟ فقط گریه کردم و حرفی نزدم و شروع کردم لیس زدن کونش اون شب دو مرتبه دیگه از کون کردم هر چقدر گفت هیچی نگفتم هر چقدرم موهامو کشید فقط گریه کردم و چیزی نگفتم صبح بهم گفت دیگه نمی خوام بیای پولمم ازت می گیرم جنده رفتم خونه حمام کردم اما جای سیلی روی صورتم بود عصر مهرنوش اومد همه چیو براش تعریف کردم و گفتم گفت دیگه نیا و منم دیگه نمی خوام برم گفت دیدی بهت گفتم نباید این دیوث ها رو دوست داشته باشی؟ ولش کن من با ویدا صحبت می کنم حلش می کنم یک ماه از این ماجرا گذشته بود که کیانوش تصادف کرد زیاد آسیب ندیده بود اما ترسیدم پاش بشکنه گفتم دیگه نرو این پیک موتوری کوفتیو گفت نمیشه فقط منتظر پولای مهرنوش باشیم اون شب کلی گریه کردم گفتم مهرنوش که از من کوچیکتره داره همین کارها رو میکنه بعد من همون شب اول گفتم دیگه نمیرم خاک تو سرم واقعا حتی دادن هم از من برنمیومد مهرنوش شب نیومده بود و فقط من و کیانوش بودیم یه فکر پلیدی اومد توی ذهنم ساعت یک نصف شب بود دیدم کیانوش بیداره گفتم چته؟ چرا بیداری؟ گفت پام درد میکنه فکر کنم ماله تصادفه ژلوفن نداریم؟ گفتم نه بذار بیام برات بمالمش رونش درد می کرد براش مالیدمش و دستمو به کیرش میزدم که راست کرده بود گفت ماهی بسه دیگه نمی خوام گفتم ساکت باش بچه و دستمو گذاشتم روی کیرش و براش میمالیدم چشاشو بسته بود می گفت نکن ماهی گفتم چیکار نکنم؟ گفت همین کارو گفتم کدوم کار؟ دارم پاتو میمالم نشستم روی کیرش و تاپ و سوتینم کندم و سینه ام رو گذاشتم دهنش شروع کرد خوردن منم خودمو روی کیرش تکون میدادم مثله گشنه ها سینه هامو می خورد گفتم هووووی آرومتر اما انگار کر بود نمی شنید سینه هامو از دهنش کشیدم بیرون و شلوارکشو کشیدم پایین کیرشو که دیدم خندم گرفت گفتم وای چه کلفته بدبخت خجالت کشید منم شروع کردم خوردنش از کیر مازیار کلفت تر بود دو بار فقط تا ته کردمش توی دهنم و دو بارم سرشو براش زبون مالیدم دامنم رو دادم بالا گفتم بکنش توی کوسم گفت وای کوست صورتیه بده ببوسمش پامو باز کردم و گفتم بیا هر کاری دوست داری بکن می بوسیدش لیسش میزد دستشو تف میزد میمالیدش گفتم کیانوش؟ گفت چیه؟ گفتم پاشو بکن توش کیرشو کرد توی کوسم گفت چه تنگه ماهی گفتم باید گشادش کنی گفت واسه چی؟ گفتم تا کیرت حال بیاد کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن گفتم آخ جون چه مردونست کیرت چه حالی میده کیانوش فدای کیرت تا ته بکن فشار بده نگهش دار انجام داد خیلی حال داد گفتم دوباره دوباره دوباره که آبش اومد گفتم چرا آبت اومد؟ گفت تو میگی دوباره دوباره سر کیرشو انقدر زبون زدم تا دوباره راست کرد و گفتم تند تند تلمبه بزن تند تند با کیر کلفتش یه جوری تلمبه میزد توی کوسم که حس می کردم الان میرم توی زمین که دوباره آبش اومد و منم ارضا شدم گفتم کیانوش امشب پیشم می خوابی؟ گفت باشه گفتم لخت بیا روم بخواب پاهامو جفت کردم و گفتم کیرتو لای پام بذار و ازش لب گرفتم گفتم عاشق کیر مردونتم گفت منم مردم دیگه گفتم آره بهترین مرد دنیایی گفت کیرم راست شد گفتم بهتر امشب هر چقدر دلت می خواد کوس بکن اون شب یه بار دیگه کوسمو کرد و خوابید فردا بهش گفتم برو یه کاندوم بگیر روغنش توی وسایل مهرنوش پیدا کرده بودم یه کاندوم گرفت اما ظهر مهرنوش اومد بعد کیانوش اومد تا مهرنوش دید خورد توی ذوقش مهرنوش رفت حموم اومد گفت کاندوم نگرفتم من با کاندوم نمی کنم گفتم احمق باید بکنی توی کونم گفت اونم با کاندوم نمی کنم گفتم کاندوم نگیری باید کونمو بلیسی گفت می لیسم و از پشت بهم چسبیده بود گفت کی بکنمش؟ گفتم هر وقت مهرنوش رفت جلوم زانو زد سرشو کرد زیر دامنم گفت خاک تو سرت چرا شورت پوشیدی؟ گفتم یادم نبود شما قراره بخوری گفت دیگه شورت نپوش گفتم وا چه غلطا؟ بیا برو توی کونم گفت جوووون کونمو می بوسید رفتم شورتم کندم هر وقت مهرنوش میرفت دستشویی دامنمو میزدم بالا میومد کوس و کونمو بوس بارون می کرد نمیدونست کدومو بخوره کدومو ببوسه از تحریک کردنش و واکنش هایی که نشون میداد خوشم میومد صبح چشامو ؟ که باز کردم دیدم کیانوش وسط پامه داره کوسمو می خوره؟ گفتم مهرنوش کو؟ گفت رفت گفتم تو از دیشب نخوابیدی؟ گفت نه کوس و کون تو نمیذاشت خندم گرفت گفتم عزیزم بیا ماهی در اختیارته بکن تا از کوس و کونش سیر بشی گفت اول بکنم توی کونت؟ گفتم نه اول کوس بعد کون نترس فرار نمی کنم دیدم شهوتش بالاست حالا می خواد وحشیانه کونمو بکنه می ترسیدم از کون دادن گفتم واسه همین گفتم کاندوم بخری که بعد درش بیاری راحت بکنی توی کوسم گفت خریدم گفتم خیلی کثافتی برو بیار تا منم روغنو بیارم کیرشو خوردم خودش راست بود کاندوم کشیدم روش روغن زد به کونم و تا ته کیرشو کرد داخل درد داشت اما خیلی کمتر گفتم کیانوش یکم نگهدار تلمبه نزن تو رو خدا باشه؟ گفت باشه میگفت عجب کون سفیدی و دو سه بار زد روی کونم و آروم آروم شروع کرد تلمبه زدن گفتم آره همین جور آروم آروم تلمبه بزن فقط تکرار می کرد چه کون سفیدی چه کون سفیدی کون سفید منی کوسمو میمالیدم با دستم گفتم کیانوش موهامو بگیر توی دستت و بکشش و تلمبه بزن موهامو می کشید و تند تند تلمبه میزد تا اینکه آبش اومد گفت چه حالی داد این کون سفیدت گفتم دوست داشتی؟ گفت خیلی از الان هر شب از کون می کنمت گفتم هر شب؟ مهرنوش چی؟ گفت باشه وقتایی که مهرنوش نیست گفتم وقتایی که مهرنوش نیست چی؟ قشنگ حرف بزن گفت از کوس و کون می کنمت گفتم با کلمه می کنمت حال نمی کنم بگو وقتایی که مهرنوش نیست میگایمت گفت گایده شدن دوست داری؟ گفتم گایده شدن با کیر تو رو دوست دارم گفت چه دلبری هم می کنه سه ماه از رابطه ام با کیانوش گذشته بود و به قول کیانوش آب بندی شده بودم که به مهرنوش گفتم می خوام دوباره برم پیش ویدا جون گفت ویدا کلا باهام بهم زد گفتم بخاطر من؟ گفت نه کلا آدمای عوضیو پیدا میکنه گفتم آره از همشون عوضی تر مازیار بود گفت همون و داداشش پردمو زدن دوتایی انقدر توی کوسم تلمبه زدن تا آبشون اومد کثافتا قرص تاخیری خورده بودن و آبشون نمیومد و توی کوس من که اولین بارم بود وحشیانه تلمبه میزدن یه هفته بیمارستان بودم ولش کن فراموش کن منم این کارو ول کردم بخاطر دو قرون چه بلاهایی که سر آدم نمیارن دلم برای مهرنوش سوخت تجربه خوابیدن با مازیار داشتم گفتم مهرنوش بیا یه کاری کنیم گفت چه کاری؟ گفتم شب بهت میگم گفتم پریود که نیستی؟ گفت نه تو پریودی؟ گفتم آره گفت روز چندمه؟ گفتم سوم گفت من 5 روزه گذشته شب من و کیانوش رفتیم توی اتاق پیش مهرنوش منم درو بستم گفت چرا درو میبندی گفتم می خوام صدا نره گفت صدای چی؟ گفتم امشب هر اتفاقی افتاد فقط خوش باش فراموش کن گذشته تلختو از الان فقط خوش باش خندید گفت شما دو تا چتونه؟ رفتم تاپشو از تنش کندم گفت چه خبره؟ خب بگید گفت امشب یه مرد قراره بهت حال بده گفت حال چی؟ سوتینشو باز کردم گفتم کیانوش شروع کن و کیانوش سینه هاشو می خورد مهرنوش گفت ماهی؟ گفتم فقط دهنتو ببند بذار کارشو بکنه کیانوش شلوار و شورت مهرنوش از پاش کند و شروع کرد خوردن کوسش مهرنوش میگفت کوسم کیر می خواد کوسم کیر میخواد تا کیانوش شورتکشو کند و مهرنوش کیر کلفتشو دید گفت جوووون چه کلفته و شروع کرد خوردنش دهنش کوچیک بود و کیر کیانوش تا ته توی دهنش نمی رفت مهرنوش خوابید گفت بدو کوسکش خواهر جنده بیا این کیرتو بکن توی کوسم و کیانوش هم کیرشو کرد توی کوسش و تلمبه میزد مهرنوش میگفت تندتر تندتر آبت زود نیاد با لگد توی تخمات میزنم واقعا آبش دیرتر اومد و دو تایی با هم ارضا شدن اون شب کیانوش و مهرنوش توی اتاق خوابیدن و من رفتم توی هال و تا نزدیکای صبح صدای فحش دادنای مهرنوش میومد از بس بهش فحش داده بودن اونم فحش میداد مهرنوش لاغر بود و قدش از کیانوش کوتاهتر بود صبح که بیدار شدم مهرنوش حموم بود و کیانوش خواب بود از حموم که اومد حوله رو پیچیده بود دور خودش گفتم دیشب حال داد گفت فکر نمی کردم کیرش به این کلفتی باشه اومد جلوتر گفت از همه کیرایی که دیدم کلفت تره و دوتایی خندیدیم رفت توی اتاق حوله رو کند انداخت اون طرف لخت رفت بغل کیانوش خوابید گفت بد کسیو گایدی از الان تا روزی سه بار نکنیم ولت نمی کنم از اون روز دوتایی کیانوش تحریک می کردیم و بهش می خندیدیم بچه نمی دونست کوس کدوممون بخوره کدومو بکنه واسه اینکه خیلی زیاده روی کرده بودیم نوبتی با کیانوش سکس می کردیم و یه شب درمون باهاش شب تا صبح می خوابیدیم و شبهایی که من پریود بودم مهرنوش کمرشو می برید بچه دیگه آبی نداشت بیاد حتی یه قطره اما مهرنوش تحریکش می کرد می گفت منو فقط بگا کیانوش کوس و کونش فرقی نداره فقط میخوام کیرت توم باشه با هم فیلم سکسی میدیدن و مهرنوش مجبورش می کرد مثله اون مرده بکنتش واقعا پشیمون شده بودم از اینکه گذاشتم کیانوش باهاش سکس کنه چون نمیذاشت منم لذت کاملی ببرم و همیشه با تحریک هاش کیانوش وادار می کرد که باهاش سکس کنه دیگه مهرنوش کلا لخت توی خونه بود خیلی عقده دادن داشت می گفت طعم سکسو تازه چشیدم خیلی شیرینه ثبت نام کردم کلاس تاتو پیش یه خانمی که باهاش توی اینستا آشنا شدم جلسه آخر بهم گفت ماهی داداشمو دیدی؟ گفتم بله چند باری دیدمشون گفت ازت خوشش اومده نظر تو چیه؟ گفتم نمیدونم گفت کارش عسلویه است اونجا خونه هم بهش دادن می تونی اونجا زندگی کنی؟ گفتم نمیدونم! گفت این که نشد داداشش صدا کرد آرش؟ آرش؟ بیا با هم برید بیرون خودتون حرف بزنید با آرش رفتیم بیرون یه رستوران سنتی با موسیقی زنده کلی حرف زدیم ازش بدم نمیومد اما وقتی حرف زدیم ازش خوشم اومد وقتی رسوندم دم خونه توی ماشین بهم گفت اگر پاسخت مثبته لبامو ببوس اگر پاسخت منفیه لپمو ببوس منم لباشو بوسیدم گفت دوست دارم ماهی گفتم باشه به حرفت اعتماد میکنم یه ماه بعد با آرش ازدواج کردم و رفتیم عسلویه و کیانوش با مهرنوش تنها گذاشتم.

نوشته: ماهی

دکمه بازگشت به بالا