دو نبش، دو ترکه (۲)
…قسمت قبل
خودم:
سلامی دوباره.باز هم میگم دوست عزیز ناراحتی نخون تو اصلا فک کن دروغه چرا چرت و پرت میگی.
بعد از رفتن زری و رویاوامید من روی تخت دراز کشیدم حالم گرفته بود همش کون خونی امید و حرف زدن خانومش جلوی چشمم بود دیگه داشتم از هرچی زن و ازدواجه حالم بهم میخورد.شورت پوشیدم اما کیرم همینجور شقه شق بود نمیدونم چی به خوردم داده بود که با وجود اینکه عصبانی بودم اما باز هم می خوابید. دیدم روی ملحفه خونیه و خیسه گفتم بزار دوش آب سرد بگیرم شاید حالم بهتر بشه.شورت رو در آوردم رفتم زیر دوش هوای بیرون سرد بود بخاری روشن تا آب و ول کردم میخواست از سرما غش کنم سریع آبگرم رو باز کردم و خودم رو شستم اومدم بیرون..رفتم توی اتاق تا لباس بردارم تا داخل شدم سوسن زن موسی کارگر دامداری داشت ملحفه ولباسا رو جمع میکردیک آن تا چشممون بهم افتاد یک جیغ کوتاه زد من لخت کیرم شق و رق مث گرز رستم روبروش بودروش رو برگردوند اونور گفتم تو اینجا چه گوهی میخوری مگه به اون شوهر کوسکشت نگفتم تا صدا نزدم کسی داخل نیاد.گفت بخدا آقا موسی نیست چیزی هم بمن نگفت من شام رو آماده کردم اومدم بهتون۶ بگم سرتون شلوغ بود سر صدا و جیغ بود نفهمیدید.رفتم دوباره برگشتم دیدم تخت کثیفه فردا حاج خانوم با دخترها می خوان بیان برای کره زدن و آش رشته پختن گفتم رو تختی رو ببینن بد میشه. گفتم موسی کجاست گفت با کارگرای دیگه شیر دوشیدن و غذای حیوونا رو دادن و رفتن دنبال کارشون.گفتم کی میاد گفت شب نمیاد از وقتي که خدا دوقلوها رو بهم داده موسی بهم توجه نمیکنه فقط خرجی میده میره شبا خونه اعظم زن رجب چاه کن خدا رحمتی …مث اینکه صیغه اش کرده…گفتم موسی تو دختر۲۰ساله ترگل ورگل روستایی خوشگل رو ول کرده رفته سراغ اون بیوه۴۰ساله.زد زیر گریه همینجور که ملحفه ها دستش بود رفت بیرون لباس پوشیدم رفتم دنبالش رفت انداخت داخل ماشین لباسشویی و گریه میکردرفتم جلوتر دستش رو گرفتم توی چشمای سیاهش نگاه کردم قدش کوتاه بود و لاغری اما سینه هاش بزرگ و کون تپل.اکثرا که کارای خونه میکرد پیش من با دامن بلند بود و زیرش شلوار میپوشید کلا محجبه بود حتی دیدم نماز میخوند.گفتم چیه سوسن خانم چرا بیصدا اشک میریزی و چشمات خیسه.گفت آقا مرتضي نمیشه هر چیزی رو گفت که.گفتم امشب تو همه چیز منو فهمیدی و دیدی حالا پس من هم میخوام بدونم.گفت موسی بهم میگه تو دیگه بدرد نمیخوری گفتم چرا آخه.گفت آخه بعد زایمانم دیگه رحمم برنگشت حالت قبل و دهنش باز مونده و گشاد شده و آلت موسی کوچیکه میگه بهم حال نمیده رفتیم دکتر گفت ترمیمش ۵۰میلیون خرج داره و باید یکسال از زایمانت بگذره. اونم میگه من ازین پولها ندارم.گفتم ای وای پس بدجور موقع زایمان آسیب دیدی.گفت آره کاش که سزارین میشدمکه الان بدبخت نشم.گفتم بیا پیشم برام صحبت کن گفت دیگه حرفی نمونده بدبختی من هم اینه.گفتم یعنی الان چند ماه نزدیکی نداشتی گفت چرا داریم اما نه اون کیف میکنه نه من.یا برام میخوره یا از پشت میکنه یا که بادمجون کلفت میکنه توش تا من هم ارضا بشم.گفتم تو رو خدا فرستاده برای من دوست داری باهم باشیم گفت ای وای نه من شوهر دارم.گفتم خب شوهرتم زن داره اما تحویلت نمیگیره.آروم درش آوردم گفتم ببینش پسند میکنی یانه.گفت قبلا زیاد دیدمش خیلی خوشگل و کلفته آرزومه داشته باشمش.گفتم راست میگی پس لخت شو.گفت نه به موسی قول دادم وقتي اونم باشه بهت بدم…گفتم چی میگی گفت شما هر شب که زری خانوم رو میاری موسی نیسان رو میزاره زیر پنجره اتاقتون ما میریم روی بارعقب شما رو دید میزنیم و اون روی بار از پشت بادمجون توس کوسم میکنه میگه فک کن کیر کلفت مرتضي تو کوسته.گفتم راست میگی گفت خب دوربینا رو چک کنید دیگه مگه تا حالا نگاه نکردین.ما عمدا جلوی دوربین این کارو میکنیم که شما ببینید.گفتم جانم به تو برو سریع دوش بگیر بیا گفت باشه رفت گفتم کجا گفت شما گفتی برم دوش بگیرم دیگه گفتم اینجا نه خونه خودتون.گفت خب موسی چی.گفتم با اون کار دارم عجله نکن اگه الان بیاد اینجوری چون دیگه نمیخادت بعدا بهانه میگیره که تو با مرتضي هستی طلاقت میده.اون زرنگه میخاد خرابت کنه تورو بدون مهریه طلاق بده.ولی من میدونم چکارش کنم نامرد رو…گفت خب کار دیگه هم دارم گفتم چی گفت برم به بچه ها سر بزنم شیر بدم زیر غذا رو خاموش کنم بیام.گفتم باشه ولی به موسی زنگ نزن تا من بگم.رفت و من هم رفتم چندتاخرما خوردم جون بگیرم.نیمساعت بیشتر گذشت روی تخت بودم دیدم اومد وای چی شده بود چی خوشگل بود از حموم اومده بود آرایش کرده بود وقتی رسید چادر رو ول کرد با شورت و کرست ست مشکی بود صورتش سبزه بود اما بدنش سفید بلور بارفتن بود.گردن بلند سینه ها درشت که شیرش ریخته بود روی کرستش خیس شده بود اومد جلو خودش نشست شورتم و کشید پایین سر کیرمو بوسید نازش کرد از خایه شروع کرد گفت بیزحمت یک پا بزار روی تخت گذاشتم روی تخت دیدم دیدم شروع کرد سوراخ کون رو لیسیدن وای
چی کیفی داشت گفت خوبه گفتم عالیه تو ذلیل مرده چی کارایی بلدی گفت اینها هنر موسی بهم یادداده چون با کوسم ارضا نمیشه مجبورم این کارا رو بکنم تا ولم نکنه.سر کیر و میمیمالوند و از سوراخ تا سرش رو لیس میزد می گفت ماشاالله به این کیر چه با عظمته قربونش برم گفتم پاشو لخت شو کامل تا ببینم چی داری اون زیر.بلند شد شورت کرست رو در آورد.درازش کردم روی تخت.یک کوس تیره داشت اما واقعا گشاد بود ولی رفته بود صافش کرده بود.درازش کردم دلم نرفت بخورمش ولی سینه هاش رو خوردم دهنم پر شیر شد.گفتم چقدر شیر داری گفت بخور آقای من ولی دیگه این کیر خوشگلت رو تو کون هیچ مردی نکن این حیفه بیا بکن تو کوس کون من هر چقدر هم دوست داری محکم بکن گفتم چشم خوشگله.کیر رو نشانه گرفتم و کردم توی کوسش تا فرو کردم گفت وای چی کلفته جون چی پرشد توش.بکن آقای من حالا بکن تا بفهمی کوس چیه و زن کیه.راست میگفت انگار خدا اینو برای من آفریده بود درسته کوسش سیاه بود و پاره اما فقط جون کیر من بود عین خر کیف میکرد وناله میکرد ریز بود زیر کیرم ناله عاشقانه میکرد شاید ده دقیقه یکضرب تلمبه زدم کوسش از روش بلند شدم دور کیرم و دم کوسش انگار بستنی آب شده بود یا فرنی ریخته بودن.گفتم سوسن چه خبرته گفت توهم یکسال حسرت به دل رابطه باشی اینجور میشی.گفت بیار جلو کیرتو رفتم جلو سینه ها رو گرفت روی کیرم مث فواره شیر ریخت روش گفت حالا بمالش چرب شه کیر رو بکن تو کونم خیلی کون دادن دوست دارم.گفتم پاره میشی گفت من پاره هامو شدم بکن حرف نزن.داگی شد کمر رو تاآخر قوس دادو گفت بکن من هم یک تف ضمیمه کردم و فشار دادم مستقیم بدون مانع رفت توی کونش گفت وای خدا چی حالی داد.آخ چی درد قشنگی.بکن آقا جونم بکن جرش بده باور کنید من اولین بار بود کون دختر میزاشتم شروع کردم گاییدن دیگه با خودم گفتم من بعد فقط کون باید بکنم چی حالی داشت با دیواره کونش کیرمو محکم گرفته بود وقتی تلمبه میزدم اصلا صدای نفس و دادنش هم فرق داشت تمام آیم رو ریختم توی کونشهر دو کیف کردیم.ازم تشکر کرد.گفت من بعد هفته ای یکبار خودم خالیت میکنم. خیلی مردی دمت گرم.رفتم از تو گاو صندوق یک بسته تراول۵۰در آوردم دادم بهش گفت اصلا نمیگیرم گفتم چرا گفت مگه من جنده ام.گفتم شدی دیگه گفت باشه بعدا به موسی بگم از کجا آوردم گفتم خودت میدونی.گفت برام یک انگشتر طلا بخر من میگم توی خیابون پیدا کردمش.گفتم خداییش شما زنها شیطون رو هم درس میدین.گفتم برو دوش بگیر بیا برو شام بیار باهم بخوریم که گرسنه ام.اون رفت و من هم رفتم دوش گرفتم برگشتم گفتم این راست میگه ها ما چندماهه دوربین نصب کردیم اصلا ندیدیم که کی چیکار میکنه و کی میره و کی میاد.…
نوشته: داش مرتضی