روز آفتابی
سلام
اسمم محمد و 27 سالمه 177 قدم و 70 وزنم و خانومم مهسا 25 سالشه 170 قدش و 75 وزنش خاطره برای دو سال پیشه وقتی که نامزد بودیم تازه نامزد کرده بودیم و کلللی داغ و اتیشی بودیم پدر خانومم یه خونه توی یکی از روستاهای کوهستانی داشت که تصمیم گرفتیم برای چند روز همه بریم اونجا یه اب و هوایی عوض کنیم صبح زود راه افتادیم و بعد دو سه ساعت رسیدیم بعد یه مقدار استراحت کمی چوب جمع کردیم و اتیش روشن کردیم برای ناهار و توی این مدت من هر فرصتی گیر میاوردم مهسا رو میمالیدم بعد ناهار یه چرتی زدیم و یه مقدار تو کوه گشتیم و بعد برگشتیم و حسابی خسته شده بودیم شام رو خوردیم و اماده ی خواب شدیم چون خونه ی روستایی قدیمی بود اتاقی نداشته و همه تو حال خوابیدیم موقع خواب تو حیاط مهسا رو گیر اوردم و برای چند لحظه حسابی بغلش کردم و با دستم کونشو فشار میدادم اما بیشتر نمیشد پیش رفت وارد خونه شدیم و برای خواب اماده شدیم اما کیرم مثل سنگ شده بود و نمیتونستم بخوابم اما با کلللی کلنجار رفتن با خودم بالاخره خوابم برد صبح بیدار شدم و باز کیرم زودتر از خودم بیدار شده بود بعد از صبحونه به مهسا گفتم بریم یکم بگردیم هوا خوب و افتابی بود راه افتادیم تو کوه و هر جایی که میشد من یه دستی به کون مهسا میکشیدم هر دو داغ داغ شده بودیم وارد یه دره مانند شدیم که پوشش گیاهی داشت یکم که پیش رفتیم با پوشش زیاد درختا و بوته ها هیچ دیدی از بالا نداشت شروع کردم مهسا رو مالیدن رسیدیم کنار یه تخته سنگ بزرگ و درختی که محصور کرده بود اون قسمت رو لبامو گذاشتم رو لبای مهسا شروع کردیم خوردن یه دستم رو کمرش بود و با یه دستم کسشو از رو شلوار میمالیدم ناله های مهسا شروع شده بود اروم مهسا رو برگردوندم و شلوار و شورتشو کشیدم پایین شلوار و شورت خودمم کشیدم پایین نشستم با دستم کون گندشو باز کردم و سوراخ کون تمیزشو شروع کردم به خوردن و لیس زدن مهسا هم کلللی ناله میکرد حسابی سوراخشو خیس کردم بلند شدم با اب دهنم کیرمو خیس کردم و گذاشتم رو سوراخش با فشار سرشو کردم داخل از زمانی که نامزد کردیم زیاد رابطه داشتیم پس زیاد درد نکشید دستمو بردم رو کسش و شروع کردم مالیدن اروم کیرمو تا اخر فشار دادم داخل و شروع کردم تلمبه زدن اروم تلمبه میزدم و با دستم کسشو میمالیدم با نزدیک شدن مهسا به ارگاسم سوراخ کونش نبض میزد و شل و سفت میشد تلمبه هامو محکم تر کردم و مالیدن کس مهسا رو هم سرعتشو بردم بالا نزدیک اومدن آبم بود تا آخر فشار دادم داخل کونش و آبمو ریختم تو کونش همزمان مهسا هم ارضا شد آروم کشیدم بیرون کونشو با دستمال کاغذی تمیز کردم و خودمونو جمع و جور کردیم رفتیم به طرف خونه و بعد از خوردن ناهار برگشتیم همگی شهر
پایان
نوشته: ناشناس