زندایی همه چی تمام

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه من سامان هستم ۲۰ سالمه ۱۷۵ قدمه و ۷۰ کیلو وزنم این داستانی که میخام براتون تعریف کنم مال یه ماه پیشه ، یه روز از باشگاه برگشتم خونه وعده بعد تمرینمو خوردمو خوابیدم بعد ۲ ساعت از خواب بیدار شدم دیدم حشرم داره فوران میکنه اینم بگم تا قبل این سکس نداشتم و باکره بودم خلاصه سرتونو درد نیارم از خواب که بیدار شدم دیدم راست کردم حشرم زده بالا رفتم تو گوشی گشتم یهو شماره زنداییم دیدم منم که اون لحظه هیچی حالیم نبود واسش فیلم سوپر فرستادم بعد یه دست جق زدمو دوباره خوابیدم بعد که بیدار شدم یادم افتاد چه کاری کردم رفتم پیاممو حذف کنم که دیدم فیلم و سین کرده گفتم وای بگا رفتم که چند دقیقه بعد پیام داد خاک تو سرت هنوز ازاین فیلما نگاه میکنی منم گفتم چیکار کنم زندایی دسترسی به سکس ندارم مجبورم که واسم ایموجی خنده فرستاد همونجا بود که فهمیدم بدش نمیاد بکنمش راستی از زنداییم بگم یه خانوم ۳۹ ساله با ۱۸۵ قد و ۷۵ کیلو وزن و رنگ پوست سفید با یه کمر باریک و باسن گنده و سایز ممه هاش راحت ۹۵ میشه و یه شکم تخت اسمشم لیلاعه خلاصه بگم یه زن همه چی تمام من تایمی که داییم میره سرکار رو میدونستم و از اون طرف دخترشم میفرسته کلاس تنظیم کردم یه موقعی برم خونش هیچکی خونه نباشه رفتم جلو درشون زنگ خونشونو زدم دیدم خودشه گفت شما گفتم من سامانم دررو باز کرد رفتم داخل دیدم چه لباس تنگی پوشیده شلوارش که نگم براتون رونای پاش داشتن شلوارشو جر میدادن رفتم جلو باهاش دست دادم و احوالپرسی کردیم و گفت بیا تو هیچکی خونه نیست تو راه رفتن کونشو که نگاه میکردم میخاستم دستمو بنذازم بگیرمشون رفتم نشستم واسم شربت درست کرد آورد و شروع کردیم صحبت کردن که یهو گفت سامان اون فیلمه اونروز چی بود واسم فرستادی منم تا اومدم جواب بدم گفت مگه دوست دختر نداری منم گفتم نه هیچکسو ندارم تا حالا یه بارم سکس نکردم که یهو دیدم داره به پایین نگاه میکنه دیدم کیرم راست شده داره شلوارمو میترکونه بهم گفت حالا چرا واس من فرستادی منم دلو زدم به دریا گفتم چون روت کراش دارم از بچگی تو کفتم که یه بار باهات سکس کنم که گفت خفه شو بیشعور من زنداییتم داییت بفهمه جرمون میده منم گفتم قرار نیست بفهمه گفت نه امکان نداره تو جای بچه منی اصلا نمیشه منم گفتم زندایی حالا این یه بارو اجازه بده قول میدم هیچکی نفهمه که دیدم داره با اخم نگاه میکنه از جام بلند شدم رفتم پیشش نشستم شروع کردم به مالیدن ممه هاش وای چه ممه هایی همزمان گردنشو میبوسیدم که دیدم آروم آروم داره حشری میشه و آه و اوهش داره بلند میشه لبامو بردم جلو قفل کردم رو لباش دیگه قشنگ همراهی میکرد ۵ دقیقه ای لب گرفتیم و من پیرنشو درآوردم از رو سوتین ممه هاشو مالیدمو چاک سینه هاشو بوسیدم سوتین مشکی شو باز کردم وااای باورم نمیشد یه روز به یاد این ممه ها جق میزم حالا دیگه واس خودم شده حمله کردم به ممه هاش شروع کردم به خوردن چقدر خوردنی و نرم بودن دیدم داره سرمو فشار میده به ممه هاش و آه و اوه میکنه منم با ولع داشتم میخوردم بلند شدم همه لباسامو در آوردم اومد نوک سینه هامو شروع کرد به خوردن میک میزد لیس میزد و گاز میگرفت وااای من تو آسمونا بودم خیلی لذت بخش بود اومد پایین کیرمو کرد تو دهنش وای که چه ساک پرتفی میزد فوق العاده حرفه ای ساک میزد گفتم الانه که آبم بیاد کیرمو از تو دهنش نجات دادمو بلندش کردمو یه لب اساسی ازش گرفتم شلوار و شورتشو درآوردمو خوابوندمش رو مبل رفتم لای پاهاش شروع کردم به خوردن کصش چوچوله شو چنان لیس میزدم که صدای آه و نالش تا چند تا خونه اونورتر میرفت همزمان دوتا انگشتامو کرده بودم تو کصش یه چند دقیقه ای همینجوری لیسیدم که همه آبش اومد و پاچید رو مبل بلندش کردم حالت داگی نشست منم کیرمو تنظیم کردم رو کصش و هل دادم تو آه و ناله ش بلند شد منم با سرعت جلو عقب میکردم و اسپنک میزدم رو کونش کونش سرخ سرخ شده بود همزمان ممه هاش از پشت گرفته بودم دستم اونم چه آه و ناله ای میکرد وحشی شده بود میگفت بکن واینستا داییت اصلا بلد نیست بکنه منم گفتم غصه نخور زندایی ازین به بعد خودم میکنمت برش گردوندم به پشت دراز کشید (ازونجایی که لیلا قدش بلند بود نمیتونستم باهاش سرپا سکس کنم ) ایندفعه همه کیرمو یه دفعه کردم تو کصش جیغش رفت هوا گفت بکن جرم بده منم محکم تلمبه میزدم همزمان باهاش لب میگرفتم که تو همین حین دوباره ارضا شد دوباره پوزیشنو عوض کردیم من نشستم رو مبل اونم اومد روبرم کصشو تنظیم کرد رو کیرم و وحشیانه شروع کرد بالا پایین کردن قشنگ ممه هاش تو دهنم بود و منم ممه هاشو از تو دهنم در نمیاوردم بلند شدیم رو مبل نشوندمش کیرمو کردم تو جلو عقب میکردمو لباشو میخوردم دیدم بازم داره میلرزه برای سومین بار ارضا شد زنداییم منم دیگه داشت آبم میومد بهش گفتم زندایی داره میاد گفت بریز توش منم با فشار آبمو خالی کردم تو کصش که گفت وااای چقدر داغه افتادم روش مثل جنازه پیشونیشو بوسیدم بعد ۱۰ دقیقه بلند شدم لباسامو پوشیدم اونم لباساشو پوشید و بهم گفت مرسی سامان بهترین سکس عمرم بود منم گفتم مرسی از خودت زندایی که بهم اجازه دادی اولین سکسمو تجربه کنم گفت دیگه بهم نگو زندایی ازین به بعد منو عشقم صدا کن منم گفتم چشم عشقم و بهم گفت ازین به بعد هرموقع وقت کردی بیا منم گفتم چشم بعد یه لب ازش گرفتم و خدافظی کردیم و بعد ازون ۲ بار دیگه باهاش سکس کردمو دیگه شدیم شریک سکسیه هم از سکسای دیگمونم واستون مینویسم دوستان
پایان

نوشته: سامان

دکمه بازگشت به بالا