زندگی بایسکشوال من (۱)
سلام من نوید هستم۲۸سالمه، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن۷۰کیلوگرم،با موهای مشکی ،اندام معمولی و از قیافه خودم راضی هستم،خاطره ای که میخوام تعریف کنم مال چند سال پیشه و یکم طولانی پس اگه حوصله دارین بخونین چون سعی کردم با جزیات بگم که فضا رو بهتر درک کنید ،اول از همه یکم توضیح راجب خودم و شروع رابطم با مبینا بدم تا بریم سراغ اصل خاطره، در کل پسر حشری هستم که تو دوران دانشجویی سکس رو تجربه کردم و حتی با پسر هم گی داشتم و علاقه زیادی به فوت فتیش دارم ، وقتایی که تنها می شدم تایم زیادیو به دیدن فیلمای پورن میگذروندم و با انواع فانتزی ها و …آشنایی داشتم ، انقد تو دنیای پورن فرو رفته بودم که خیلی از انواع سکس به فانتزیای من تبدیل می شد ،حدودا چهارسال پیش بود تازه دانشگام تموم شده بود که با مبینا از طریق یه گروه تلگرامی آشنا شدم و بعد هم همو تو اینستاگرام فالو کردیم،مبینا ۳سال از من کوچیک تر بود و دانشگاه آزاد شهرمون درس میخوند و دختر خوشگلی بود قدش حدود ۱۷۰ بود و هیکل متوسطی داشت اما چهره زیبا با موهای خرمایی و چشمای قهوه ای داشت و در کل همیشه خیلی باز لباس میپوشید و همین اونو خیلی برام سکسی تر میکرد، بعد از اینکه چند بار با هم بیرون رفتیم و صمیمیتمون بیشتر شد تصمیم گرفتم بهش پیشنهاد بدم و اونم قبول کرد ،اما چیزی که توجهمو به خودش جلب کرد حشری بودن مبینا بود جوری که بعد از چند روز از شروع رابطمون برای اولین بار با هم سکس چت کردیم و حتی برام عکس نود فرستاد که البته چهرش رو میپوشوند،تو همون روزای اول لابه لای حرفای سکسی و سکس چتامون بود که از علاقم به فوت فتیش گفتم و اونم ازش استقبال کرد همینا باعث شد فکر کنم که خب اون هم خوشگله ، هم رفتاراش باهام اوکی و سازگاره و هم خیلی حشریه و خودشم بی نهایت سکسو دوس داره ،اولین باری که بعد رل زدنمون بیرون رفتیم تو ماشین یه حال کوچیکی کردیمو و اون برام حسابی ساک زد و منم براش پاشو و سینه هاشو خوردم، از ساک زدنش فهمیدم که احتمالا خیلی حرفه ایه ،واقعا تا حالا هیچکس اونجوری برام ساک نزده بود ، بعدها هم که از پشت کردمش متوجه شدم که خیلی تنگ نیست و برای از کون کردن زیاد اذیت نمیشه، هرچند که همیشه ادعا میکرد که سکس نکرده و من میدونستم که دروغ میگه هرچند که من هم اشاره ای به سکس قبل اون نمیکردم اما با گذشت یه مدت که با هم صمیمی تر شدیم و راجب خیلی از مسائل و علایق هم فهمیدیم ،فهمیدم که لز داشته و منم اشاره های کوچیکی به اینکه گی داشتم کردم و فهمیدم که از دیدن گی خوشش میاد همونجوری که من خیلی وقتا پورن لز میدیدم، به همین خاطر خیلی وقتا تو سکس چتامون به این مورد اشاره میکردیم و به حضور کسای دیگه تو سکسمون که اون باهاش لز کنه یا من گی کنم اشاره میکردیم معمولا هم این افراد از بین دوستامون بودن که جفتمون بشناسیم و بتونیم حضورشو تصور کنیم ،اوایل جرات بیان ضربدری رو نداشتم حتی تو سکس چتا و اگر اشاره ای به یه دختر پسر دیگه داشتیم این مدلی بود که تو سکس چت من با دختره یا اون با پسره کاری نداشت اما به مرور و اروم اروم فضا تغییر کرد و خیلی راحت تصور ضربدری و سکس گروهی رو هم میکردیم و راجبش حرف میزدیم این وسط کم کم فهمیده بودم که اونم خوشش میاد ولی شاید برای عملی کردنش احتیاج به زمان بود،من و مبینا از بس حشری بودیم همیشه راجب سکس حرف میزدیم حتی خیلی وقتا برای هم پورن میفرستادیم و عکسای سکسی ارسال میکردیم و راجب خاطرات سکسی که دوستامون برامون تعریف میکردن هم حرف میزدیم،یکی از دوستای صمیمی مبینا که اسمش ساغر بود ،دختری بود خیلی شیطون که با هم شیطونیایی کرده بودن و خیلی وقتا مبینا از سکسای ساغر تعریف میکرد و حتی میگفت که با خود مبینام قبلا ها یه کارایی کردن ، انقد صمیمی بودن که باهامون بیرون هم میومد بعضی وقتا ولی از این دخترایی بود که هر ماه با یکیه، یه دوس پسر داشت به اسم مهران که شبیه ترنسا بود و حتی بعضی وقتا لاک مشکی میزد به ناخناش و ساغرو زود به زود میبرد خونه میکرد، رابطش با مهران یکم طولانی تر از روابط دیگش شد، اولین بار که با پسره چارتایی بیرون رفتیم متوجه شدم که کلا خیلی اپن ماینده و خیلی باز حرف میزنه، شبش که با مبینا سکس چت کردیم وسط سکس چت به اونا هم اشاره کردیم و اینکه چ خوب میشد اگه واقعا میتونستیم باهاشون انجام بدیم مبینا اوایل راجب ضربدری بیشتر مقاومت میکرد اما این اواخر خودشم استقبال می کرد، مبینا گفت نظرت چیه به ساغر بگم،گفتم اخه بد میشه و…که گفت خب قبلش یه زمینه چینی میکنم، گفتم آخه پیش کسی راجبش حرف بزنن آبرومون میره ،گفت نه خب خودشونم هستن بخاطر آبروی خودشونم شده چرا باید پیش کسی راجبش صحبت بکنن دیدم که راست میگه،خوشحال شدم و گفتم که اوکی راجبش باهاش صحبت کن از اونجایی که ساغر و مبینا همو خیلی وقت بود میشناختن و با تمایلات هم آشنا بودن و با هم لز هم کرده بودن حس میکردم مبینا یه چیزی میدونه که اینو مطرح کرده پس احتمالا همه چیز اوکیه، فرداش مبینا باهام صحبت کرد و گفت فکر کنم اوکی شده باشه ،دیشب با ساغر صحبت کردیم و بحث رو کشوندم به سکس و اینا بعدم راجب سکس گروهی و اینا صحبت کردم که دیدم اونم خودش خیلی خوشش میاد و گفته کاش میتونستیم انجامش بدیم و…الان فقط مونده مطرح کردنش پیش مهران که با شناختی که ازش داره فکر میکنه اوکیه چون مهران از اون مدل پسرای دیوونس که اهل همه مدل کاری هست،فقط الان بحث مکانه، من و مبینا بعضی وقتا که پدر و مادرم میرفتن به خواهرم که یه شهر دیگه زندگی میکنه سر بزنن از فرصت استفاده می کردیم و سکس میکردیم ولی حالا حالا ها اونا قصد رفتن نداشتن .پس حالا مکان مساله مهمی بود ،بعد از چند روز مبینا گفت که ساغر هم اوکیو از مهران گرفته و گفته بریم باغ مهران اینا ولی من میترسم ،اصرار کردم که ترس نداره ولی گفت باغشون از شهر خیلی دوره و انتن دهیشم ضعیفه اگه یه وقت بابام زنگ بزنه چیکار کنم،دیدم راس میگه ،فعلا باید منتظر میموندیم تا خونه ما یا مهران خالی بشه تو این مدت چندین بار با هم چهارتایی کافه و اینا رفته بودیم و علاوه بر اون یه گروه چهارتایی تو تلگرام داشتیم که چند بار با ربات جرات حقیقت بازی کردیم که حسابی تو این مدت رومون به هم باز شده بود و مستقیم به مسائل جنسی و سکس راحت اشاره میکردیم ،بعد از حدود یه ماه پدر و مادر باز برای دیدن خواهرم قرار بود دو روز برن پیشش ،دل تو دلم نبود تا روز رفتنشون،از قبل با بچه ها هماهنگ کرده بودم قرار بود موقع نهار بیان تا غروب پیش هم باشیم و بزرگترین فانتزی ذهنیم بالاخره اتفاق بیفته واقعا براش هیجان داشتم.اون روز نزدیکای ساعت یازده ماشینمو ورداشتم و رفتم دنبال مبینا تا از اونجا بریم ساغر و مهران رو هم ورداریم، وقتی مبینا رو سوار کردم ،کرک و پرم ریخت یه تیپ خیلی سکسی زده بود،ارایش کرده بود و یه نیم تنه سفید با مانتو جلو باز سفید و شلوار جین یخی خیلی کوتاه که تا زیر زانوهاش بود و همراه یه کفش قرمز پاشنه بلند پوشیده بود و ناخنای دست و پاشم مشکی بود و شالشو انداخته بود رو شونش ،توانایی اینو داشتم همونجا بکنمش ،از اونجا رفتیم دنبال ساغر و مهران ،ساغر هم مث مبینا حسابی به خودش رسیده بود و یه تیپ صورتی و سفید پوشیده بود ولی نصف بدنشو ریخته بود بیرون و ناخناشو سفید کرده بود و مهران هم که یه تیپ لش سفید و مشکی زده بود و ناخناشو لاک مشکی زده بود ،به حدی حشری بودم که به عمرم اینجوری نبودم ،هر چهارتامون میدونستیم که هدف چیه و چرا دور هم جمع شدیم من یکم خجالت میکشیدم اما بقیه بچه ها انگار نه انگار با شوخی و خنده خیلی ریلکس صحبت میکردن همینم باعث شد منم بعد کمی اوکی شدم ،با ماشین وارد پارکینگ شدم و برا اینکه همسایه ها نبینن مبینا و ساغر که حالا جفتشون عقب نشسته بودن خودشونو قایم کردن تا بریم تو خونه ،و حالا دیگه همه چیز فراهم بود و از فیلتر همسایه ها هم عبور کرده بودیم که نفهمن،نهارمونو که از بیرون سفارش داده بودیم و اوردن ،دخترا هم لباساشونو عوض کردن مبینا یه نیم تنه سفید و شرتک جین مشکی با همون کفشا و ساغرم نیم تنه سفید و شلوارشم همون شلوار صورتی کوتاهی که بیرون پوشیده بود با کفشای بیرونش،من و مهرانم تو خونه تیشرت و اسلش پوشیدیم و بعد خوردن پیتزا و کشیدن یه سیگار و کمی مسخره بازی حالا باید یکی جرقه رو میزد تا بریم روی کار، مبینا اولین نفری بود که سعی کرد کار رو شروع کنه و یخ رو آب کنه با صدای بلند گفت :خب بچه ها یکم باید شرم و حیا رو بزاریم کنار وگرنه تا شب باید همو نگا کنیم و به ساغر یه نگاه کرد و لبشو بوس ریز کرد و چشمکی زد و اومد بغل من و تو صورتم خیره شد و بعد هم اروم شروع کرد به لب گرفتن ازم ، داشتیم از هم لب میگرفتیم که متوجه شدم کنارم رو مبل ساغر و مهرانم دارن تو بغل هم لب میدن،یکم که ملچ مولوچ و صدای لب گرفتنا بلند شد همه داشتیم به جو عادت میکردیم ،مبینا و ساغر رو پای منو مهران کنار هم بودن و همو نگاه کردن و شروع کردن به لب گرفتن از هم و بعد هم جفتشون رفتن پایین تا ساک بزنن ،جالب بود جلو یکی دیگه انجام دادن این کارا و حالا هرکدومشون برای رل خودشون ساک میزدن ،توجهم رو ساک زدن ساغر بود و سرمو برگردوندم دیدم مهران با لبخند نگام میکنه و اروم سرجلو آورد و شرروع کردیم به خوردن لب هم و حرکت دادن زبونمون رو زبون هم،زبونامون تو هم قفل شده بودن و حالا دخترام داشتن از هم لب میگرفتن دوباره ،بلند شدیم و سرپا رو به روشون بودیم و کیر من و مهران به هم میخوردن و دخترا برا جفتمون ساک میزدن ،جوری که گاهی ساغر کیر منو میکرد دهنش و گاهی کیر مهرانو و مبینام به همین شکل،نوک کیرمون به هم چسبیده بود و اون دوتا زبون میکردن بینش .
ساغر کامل اومد سمت من و شروع کرد به لب گرفتن از من و اون دوتام با هم مشغول شدن بعد کمی لب گرفتن رو زمین ولو شدیم، مبینا پاهاشو باز کرده بود تا مهران براش بخوره و کنارشون ،ساغر رو دهن من نشسته بود و داشت با کصش خفم میکرد،این عالی بود ،صدای اه و ناله بلند شده بود،حالا دیگه وقت کردن بود ،جفت دخترا از جلو به تازگی باز شده بودن و رو به هم به حالت داگی قرار گرفتن و من و مهران هم پشت سرشون،باورم نمیشد مبینا جلوم میخواد به یکی دیگه بده و منم دارم یکی دیگه رو میکنم،آروم کیرمو کردم تو کص ساغر و آه کشید و این یعنی شروع یک سکس عالی،اول به آرومی کیرمو تو کص ساغر عقب جلو میکردم و ساغرم صدای آهش با صدای آه مبینایی که حالا مشغول دادن به مهران بود قاطی شده بود،جفتشون تو صورت هم زل زده بودن و پیشونیشونو به هم چسبونده بودن و آه و ناله میکردن،دو دوست داشتن به پارتنرای هم میدادن،فضا واقعا دیوونه کننده بود ، لابه لای جیغ و داداشون حرف میزدن و این برام جذاب تر بود ،قشنگ مشخص بود تو اوج بودن ساغر میگفت:جرم بده ،میخوام بدونی من جنده ترم از مبینا،مهران کصشو بگا ،جنده جدیدت مبارک،مبینا زیرخوابته…
و مبینا هم مشابه همین ها رو میگفت و به هممون فحش میداد ،فحشی از روی حشری بودن که نشون میداد تا چ حد حشریه…
و من و مهران هم کم کم تو فحش دادن و حرف زدن داشتیم باهاشون همکاری می کردیم،یکم که تو اون پوزیشن به کردن ادامه دادیم،مهران دراز کشیده بود و ساغر رو کیرش نشسته بود و مبینا رو دهنش و رو به هم بودن و منم وسطشون سر پا وایساده بودم و دونفر همزمان با حالی که از پایین میکردن مشغول ساک زدن برام بودن و ساغر به مبینا میگفت:کیری که تو کصم بوده رو بلیس…
تموم این کارا برام دیوونه کننده بود انواع پوزیشن ها رو داشتیم تجربه میکردیم،از دوتایی همزمان کردن مبینا و ساغر به ترتیب ،جوری که یکیمون از کون میکرد و اون یکی از کص تا فرغونی کردن و… و با توجه به اینکه اسپری زده بودیم دیر ارضا میشدیم،بعد از کلی سکس و زمانی که داشتم ساغرو میکردم و کیرم در حال انفجار بود که درش اوردم و به شدت آبم اومد و بعد از کمی هم مهران ارضا شد،اما دخترا دست بردار نبودن و رو به هم دراز کشیده بودن و کصشونو به هم میمالیدن،بعد از یکمی پا شدم و رفتم و کف پاهای مبینا و ساغرو به هم چسبوندم و شروع کردم به زبون کردن بین کف پاشون و مکیدن تک تک انگشتاشون ،انگشت شصت پاشون همرمان تو دهنم بود و با اینکار کمی حشری شدم و مجددا داشتم شق میکردم و کیرم داشت دوباره نیم خیز می شد که مهران بغلم کرد و دستمو کشید و برد پیش خودش دخترا با سر و صدای زیادی ارضا شدن و حالا این منو مهران بودیم که ۶۹برا هم ساک میزدیم ،دوباره کیرم کامل شق شده بود مهران حرفه ای ترین ساک زن دنیا بود،کامل کیرمو خیس خیس کرده بود و تف از گوشه های لبش پایین اومده بود ،بلند شد و گفت بکن و پشت به من قمبل کرد ،دخترا با هیجان ما رو نگاه میکردن، به محض اینکه کیرمو روی سوراخ کونش تنظیم کردم مبینا هم اومد جلو مهران نشست و پاهاشو باز کرد تا مهران براش بلیسه و ساغر هم اومد کنارم تا شاهد کون دادن پارتنرش بهم باشه و مدام کون مهرانو لمس میکرد ،یواش یواش شروع کردم به عقب جلو کردن تو کون مهران …اثر تاخیری از بین رفته بود اما بخاطر اینکه یه بار ارضا شده بودم همچنان با وجود تلمبه وحشیانم آبم نمیومد ،وسطای کار زمانی که مشغول گاییدن مهران بودم ساغر و مبینا هم زیر ما داشتن کیر مهران و تخمای منو زبون میزدن ،اما از ارضا شدن خبری نبود حشری بودم و با تمام وجود میخواستم منم به مهران بدم ،کیرمو درآوردم و گفتم حالا نوبت توه،به پشت خوابیدم و رو به روی مهران بودم فیس تو فیس مبینا این بار اومد رو دهنم و همزمان کیر مهران در حال بازی با سوراخ کونم بود ساغرم این وسط گاهی از مبینا و گاهی از مهران لب میگرفت با شروع تلمبه ها،آه و داد منم بلند شد ولی حشریت و لذت به دردم غلبه کرده بود و حالا باز دوباره این ساغر و مبینا بودن که گوشه ای داشتن لزبازی میکردن…مهران باز ارضا شد و من برای ارضا شدن دوباره احتیاج داشتم که یکبار دیگه ساغرو بکنم و درنهایت آبمو تو دهنش ریختم…
بهترین و لذت بخش ترین خاطره سکسی برام رقم خورد و در اخر همه خسته و در عین حال راضی از سکسمون خودمونو تمیز کردیم و بعد از کمی صحبت کردن و سیگار کشیدن و نوشیدنی خوردن دخترا رو رسوندیم و اخرشم مهرانو بردم دم در خونشون که دیگه هوا تقریبا تاریک شده بود،قبل پیاده شدن لبمو بوسید و رفت…
ماجرای ما چهار نفر و دوستیمون زیاد ادامه دار نشد دیگه فرصت نشد باهم بتونیم همچین اتفاقی رو رقم بزنیم ،بعد مدت کوتاهی مهران و ساغر جدا شدن ،و بعد از چند ماه مبینا با بهونه های زیادی ازم جدا شد تا به خواستگار پولدارش جواب بده و از ایران بره،اما ارتباط من با ساغر با وجود سکسی که کرده بودیم به صورت دو تا دوست باقی مونده بود تا مدت زیادی از رفتن مبینا ناراحت و افسرده بودم چون دوسش داشتم و این ساغر بود که تو اون روزا همیشه پای درد دلام میشست و بهم گوش میداد،در نهایت هم این دوستی خیلی عمیق تر شد و خیلی وقتا باهم بیرون میرفتیم اگه دوست دارین بدونین دوستی من و ساغر به کجا رسید خوشحال میشم نظر بدین تا در ادامه راجبش براتون بنویسم…
نوشته: مونته نگرو