زنم زیر گادفادر تارگت کش شد (۲)

…قسمت قبل

گزیده ای از قسمت قبل:
من آرش هستم و با همسرم نازیلا بعد از ۶ ماه از ازدواجمون با ۵ تا زوج دیگه رفتیم یه تور شمال. هر زوجی یه کلبه خیلی کوچیک داشتیم. راننده مینی بوس یه پسر شر و اهل دعوا به اسم کیوان بود. کیوان تونست به خاطر بازی جسورانش تو بازی مافیا و حمایت از زنم مخشو زد و کشوند کلبش و یه سکس خیلی گرم و شهوانی با هم داشتن.

قسمت جدید:
بعد از شام منو نازیلا که جفتمون هم ذهنامون هم بدنامون خسته بودیم به هم گفتیم که خسته ایم و بخوابیم. یه شب بخیر عزیزم گفتیم و خوابیدیم. ولی من خوابم نمیبرد. یه نیم ساعتی فک می کردم به اتفاقای عجیب اون روز ولی اونقدر خسته راه و اتفاقات بودم که بالاخره خوابم برد. از اتفاق های عجیبی که افتاده بود خوابای عجیب می دیدم تا بالاخره حدود ساعت ۶ صب بود که بیدار شدم. چشامو وا کردم دیدم نازیلا پشت به من خوابیده. ولی نه! از نور گوشی پیدا بود که اون بیداره و داره با گوشیش کار می کنه. اوووو حتما داره با کیوان چت می کنه. حال عجیبی بهم دست داد. یه لحظه سرشو برگردوند و من زود چشامو بستم. دوباره ادامه داد و با گوشیش کار کرد. حس کردم یکم صدای نفساش بلند شد و داره خیلی آروم نفس نفس میزنه. دقت که کردم فهمیدم یه دستش تو شرتشه و داره کسشو میماله. وای حتما داشتن سکس چت می کردن.
بعد از چن دقیقه نازیلا آروم بلند شد و من دوباره چشمامو بستم. آروم گوشه چشمامو باز کردم دیدم رفت سراغ لباساش. شلوار و پیراهنشو عوض کرد و مایو و حولشو برداشت. با خودم گفتم یعنی میخواد بره شنا کنه این وقت صب؟ بعد رفت جلو آینه و شروع کرد با نور چراغ قوه آرایش کردن. نازیلا میدونست که خواب من خیلی سنگینه ولی نمیدونست که من به خاطر دونستن سکس دیروزش با کیوان امشب بی خواب شدم. آرایشش که تموم شد صندل هاشو پوشید و از اتاق آروم زد بیرون. از آرایش کردنش فهمیدم میره پیش کیوان. قلبم خیلی تند تند می تپید.بعد از چن دقیقه که از خونه زد بیرون منم از خونه زدم بیرون و رفتم به سمت کلبه کیوان. رفتم پشت کلبه و همون جای دیروز. از شکاف کلبه نگاه کردم داخلو. کلبش خیلی کوچیک بود و فاصله من با تخت کیوان یه متر بود. دیدم بعله! زنم اونجاست.

زنم تو یه متری من رو تخت نشسته بود کنار کیوان. نازیلا گفت: «وای باورم نمیشه بازم پیش توام. انگار دیروز همش خواب بوده. هنوزم باورم نمیشه با هم اون کارو کردیم» کیوان با لحن پرروی همیشگی و با لحن عصبی گفت «خوشم نمیاد میگی اون کار. اسمشو بگو. بگو سکس. بگو بهم دادی. اوکی؟» نازیلا گفت اوکی. کیوان پسر واقعا شر و لاتی بود و اصلا نمیدونست با یه دختر چجور صحبت کنه و خشن صحبت می کرد و به خاطر همین بود که با وجود این اندام خفن و بدن پر و تیره رنگش دختری باهاش دوست نمیشد. ولی من یه جورایی متوجه شده بودم که نازیلا جذب همین رفتارای خشنش شده بود. من بچه مثبت بودم تا حدودی. و کیوان یه جور جالبی براش جذاب بود. دوس داشت انگار کیوان بهش زور بگه و دیروز هم از سکس خشن با کیوان لذت میبرد.

کیوان گفت خب دیروز چیکار کردیم؟ ها؟ فقط تو چت زبون میریزی؟ بگو ببینم. نازیلا آروم گفت سکس کردیم. کیوان گفت بلندتر بگو ببینم. یهو نازیلا انگار زد به سیم آخر و بلند گفت سکس کردیم. دیروز بهت دادم. منو گاییدی کیوان. بعد یهو کیوان محکم بغلش کرد و شروع کرد به بوسیدن لباش. کیوان دهن کوچولوی زنمو میذاشت تو دهنش و لباشو رسما مثل پاستیل میمکید. نازیلا آروم آروم نفساش تند شد. بعد از یکم مکیدن لباش کیوان زبونشو درآورد و برد تو دهن نازیلا. تن تن زبونشو از لای لبای نازیلا میبرد تو دهنشو درمیاورد. نازیلا چشماشو بسته بود و با تمام وجود زبون کیوانو میمکید. کاملا مشخص بود که نازیلا حس و کشش جنسی خیلی زیادی به کیوان داره. بعد خانومم زبونشو با لبخند بیرون آورد تا کیوان زبونشو بمکه. کیوان جوری زبونشو میمکید که مشخص بود نازیلا دردش میاد ولی چیزی نمیگفت. بعد کیوان شرو کرد کل صورت نازیلارو بوسیدن. تن تن همه جای صورتشو میبوسید. گاهی هم لبشو می کشید روی لپای نرم نازیلا و بعد میبوسید. نازیلا هم یهو تن تن همه جای صورت کیوانو بوسید و جفتشون یکم خندیدن. کاملا حسشون حس و هیجان روزای اول رابطه بود. معلوم بود شوق زیادی داشتن از اینکه یه پارتنر جدید جنسی متفاوت پیدا کرده بودن. مشخص بود که هرکدوم برای اون یکی یه سکسی تمام عیار بود. نازیلا با بدن سفید و ظریف با صورت خیلی ناز و رفتارای خیلی جذاب و عشوه ای برای کیوان خدا بود. کیوان هم با بدن بزرگ و توپر عضلانی و چهره خشن و رنگ تیره بدنش و البته رفتارای خیلی بی ادب و پررو و خشنش برای نازیلا یه پسر خیلی متفاوت و یه جور خاص سکسی بود. نازیلا با دستای لاک زده و ظریفش صورت کیوان رو دست میکشید و به چشماش خیره شده بود. همین موقع بود که کیوان دستاشو از زیر پیراهن برد داخل و سینه های نازیلارو گرفت و گفت دلم برا سینه هاش سفیدت تنگ شده. نازیلا با صدای آروم و حشری گفت: مال خودتن. کیوان پیراهن خودش و نازیلارو درآورد و یند سوتین زنمو وا کرد. دوباره از پشت سینه های نازیلارو گرفت و گفت اینا مال کین؟ جواب داد سینه هام مال توان کیوان. صاحبشون تویی.

باورم نمیشد سینه های زنم که تازه ۶ ماهه ازدواج کردیم تو دستای کیوان داشت مالیده میشد و زنم بهش میگفت که صاحبشون کیوانه. دیدن تفاوت زیاد رنگ بدنشون و البته تفاوت ابعاد بدنشون خیلی منو حشری میکرد. حتی تفاوت چهره هاشون. یکی با صورت ناز مهربون و یکی خشن با صورت خط خطی و چاله چوله. خودش میگفت دو تا خط روی صورتش از یکی از دعواهاش ایجاد شده. چاله چوله ها هم انگار جای جوش بودن به هرصورت که بود صورت خشنی داده بود بهش. نازیلا تکیه داده بود به سینه کیوان و کیوان با خیال راحت شونه ها بازوها و سینه های نازیلا رو هر چقدر دلش میخواست میبوسید و میمکید. واقعا خودشو صاحب بدن نازیلا میدونست و هر جای بدن خانوممو که دلش میخواست لیس میزد. از گردنش گرفته تا انگشتای دست نازیلارو میمکید. نازیلا هم بدنشو در اختیار کیوان گذاشته بود و چشماشو باز و بسته می کرد و لبخند میزد و داشت لذت میبرد. کیوان گاهی خم میشد شونه زنمو بو میکرد گاهی هم نرمی کنار سینه نزدیک زیر بغل زنم که سفید و نرم بود رو بو میکرد و آروم آروم میمکید. اون قسمت از بدن نازیلارو منم خیلی دوس داشتم و فک میکردم فقط منم که لذت میبرم اما الان کیوان داره راحت میمکه و میماله و لذت میبره.

بعد از لیس زدن کل بالاتنه نازیلا کیوان بلند شد و نازیلارو دراز کرد رو تخت و شلوار همسرمو با یه حرکت درآورد. از حرکت سریع کیوان نازیلا حشری شد و لباشو گاز گرفت. کیوان با یه حرکت سریع دیگه شرت صورتی نازیلارو از پاش در آورد. تو یه چشم به هم زدن شلوار و شرت خودشو یهو کشید پایین. با اینکه دیروز کیر کیوان رو دیده بودیم ولی هم من هم نازیلا از دیدن دوباره کیر کیوان دهنمون باز موند انگار بار اول بود میدیدیم. آخه کیرم اینقدر کلفت میشه لامصب؟ نازیلا گفت واااااای بازم کیر گندت. وای این کیر چجوری دیروز تو بدن من جا شد؟! چجور جا کردی تو کس کوچولوم؟! کیوان گفت الان که دوباره جاش کردم میفهمی چجور. این کیرو میکنم تو عمق وجودت. بعدشم یه خنده شیطانی زد و کیرشو برد دم کس نازیلا. پای چپ نازیلارو بلند کرد از کف پاش بوسید. تف زد سر کیرش و کیرشو شروع کرد به مالیدن به سوراخ کس زنم. با اینکه دیروز دیده بودم کیرش جا شده بود ولی الانم باورم نمیشه کیر گنده کیوان چجور میره تو کس خانومم. کیرشو یهو فشار داد تا نصف برد تو کس نازیلا. نازیلا با دستاش چنگ زد به روتختی و یه آاااای بلند کشید و نفس نفس زد. کیوان که از لبخند شیطانیش معلوم بود از درد کشیدن و آه و ناله نازیلا خوشش میاد بدون معطلی نصفه دیگه کیرشو هم تا ته کوبید تا جیغ نازیلا بلن شه. من تو این شیش ماهی که از ازدواجمون میگذشت نتونسته بودم اینجوری جیغ نازیلارو دربیارم.

نازیلا چشماشو وا کرد و سرشو یکم بلند کرد. چشماش از حدقه زده بود بیرون و تن تن نفس نفس زنان می گفت وای کسم وای کسم. جر خوردم. کیوان که پای چپ نازیلا رو شونش بود لب پایینیشو با دندونش فشار داده بود و تن تن تلمبه میزد تو کس زنم. معلوم بود با تمام وجودش داشت لذت میبرد از کردن بدن سفید نازیلا. آه و ناله های زنم داشت دیوونش میکرد چون هروقت ناله نازیلا بیشتر میشد تلمبه هاشو محکم تر و تند تر میزد. صدای برخورد رون و کون و کس نازیلا به بدن کیوان پیچیده بود تو کلبه. وقتی کیوان تلمبه هاشو تندتر میزد این صدا بلندتر میشد و هم نازیلا و هم خودشونو دیوونه تر می کرد. بعد جفت پاهای نازیلارو گذاشت رو شونشو چندتا تلمبه هم اون مدلی زد.
بعد نازیلارو بغل کرد و خانومم پاهاشو انداخت دور بدن کیوان از لبای هم میبوسیدن و کیوان گاهی آروم آروم گاهی هم تن تن نازیلارو بالاپایین میکرد. نازیلا تو چشای کیوان نگاه کرد و نفس نفس زنان گفت عاشق کیرتم خیلی گندس. به معنای واقعی جرم میده. کیوانم گفت منم عاشق کردنتم دخترک ناز سوسول. یکم دیگه تلمبه هاشو متوقف کرد. هنوز کیرش تو کس نازیلا بود ولی حرکت نمی داد.هر سی ثانیه یبار آروم یه دور میکرد تو ودرمیاورد. تو این لحظه نازیلا با عشوه زیاد و با صدای بچه گونه پرسید یعنی من سوسولممممم؟ کیوان گفت آره بچه سوسول باباتی. از پوست صاف و نرم بدن و صورتتم معلومه خوب بهت رسیدن. ماها پوستمون خشنه. نازیلا گفت عاشق همین بدن خشن و خوی وحشی گریتم دیوونه. بعد با قیافه و لحن بچه گونه گفت: این بدن سفید و صاف و نرم هم واسه خودته. دیگه نگی مال منه ها. صاحبش تویی. هرجاشو میخوای دست بکش و لیس بزن هر چقدر میخوای بکن منو. از حرفای نازیلا برق از سرم میپرید.

نازیلا که این حرفارو زد کیوان حشری شد و همونجور که نازیلا تو بغلش بود از رو تخت اومد پایین و رو هوا شروع کرد به گاییدن لای پای نازیلا. کیوان با دستای بزرگش از کون نازیلا گرفته بود و کون خودش و نازیلارو میبرد عقب و بعد می آرود جلو تا کیرشو تا ته بکوبه تو کس خانومم. نازیلا هم پاهاشو گره زده بود دور کمر کیوان و دستاشم گره زده بود دور گردن کیوان. نازیلا جیغ میزد و آه و اوح میکرد و مشخص بود خیلی داره لذت میبره. کیر تیره رنگ و کلفت کیوان تن تن میرفت تو بدن زنم و درمیومد.

بعد از این تلمبه ها کیوان نازیلارو آورد پایین و خودش دراز کشید رو تخت و پاهاشو داد بالا. و به نازیلا گفت بشین رو کونم. نازیلا گفت این دیگه چه پوزیشنیه؟ جدیده برام. در واقع این پوزیشن برای من هم جدید بود. کیوان دراز کشیده بود پاهاشو به سمت بالا رو بدنش خم کرده بود و با کونش یه جای نشستن برای زنم درست کرده بود. نازیلا نشست و کیر کیوانو آروم فرو کرد تو کسش و کامل نشست. با دستاش مچ پاهای کیوانو گرفت و خودشو بالا پایین میکرد.هیجان زده گفت وای اینم پوزیشن جالبیه. بعد به مچ پای راست کیوان نگاه کرد و گفت چقدر پاهات بزرگ و مردونس. کل رگاش زده بیرون. راس میگفت. کمتر مردی مچ پاهاش جذاب میشه ولی کیوان پاهای تیره رنگش، کشیده و با رگهای بیرون زده بود و ناخون پاهاشم به حالت کشیده بود. حسودیم شد که پاهای من اینجور نبودن و تا الان نازیلا هیچوقت چیزی راجع به پاهای من نگفته بود. یهو نازیلا صورتشو آورد جلو و با دستش پای کیوانو آورد جلو صورتشو کف پای کیوانو بوسید. پشمام از این صحنه ریخت. مگه میشه؟ نازیلا همیشه از پاهای من بدش میومد و هی میگفت پاهامو بشورم و بو میده. اونوقت کیوان اونقدر براش سکسیه که پاهاشم میبوسه؟ کیوان خوشش اومد. نازیلا وقتی دید کیوان خوشش اومد، پای کیوانو خم کرد و به روی مچ پای کیوان خیره شد و آروم زبونشو کشید روی رگای پای کیوان. همون جور که کیر کیوانو تکون میداد تو کسش گفت وای چقدر رگاتو دوست دارم من. بعد زبونشو از رو رگای پای کیوان آورد بالا و انگشت شصت کیوانو به زحمت جا داد تو دهنش. باورم نمیشد خانوم بیست ساله سوسول من الان اونقد شیفته بدن زمخت و کارای خشن کیوان شده بود که داشت انگشتای پای کیوانو دونه دونه میمکید. شاید هم میخواست با این کار کیوانو حشری تر کنه. با عشوه و ناز زیاد دونه دونه انگشتای پای کیوانو از لای لباش و دهن کوچیکش میبره تو و میاورد بیرونو به صورت کیوان نگاه میکرد تا لذت بردن کیوانو ببینه. یهو کیوان یکی دوتا نعره کوچیک زد و مشخص شد داره ارضا میشه. نازیلا می خواست بلند شه ولی کند بود و نتونست به موقع بلند شه و آب کیوان ریخت تو کس خانومم. بلند شد و آب کیوان قطره قطره میریخت بیرون. تا الان من هیچوقت آبمو نریخته بودم تو کس نازیلا و کیوان قبل از من اولین کسی شد که آبشو ریخت تو کس زنم. نازیلا و کیوان یکم وحشت زده شدن تا اینکه نازیلا گفت نگران نباش از این قرصای ۷۲ ساعته یدونه تو کیفم دارم. گذاشته بودم یه وقت که شوهرم اشتباهی آبشو میریزه داخلم استفاده کنم که قسمت تو شد. بعدش همونجور که آب کیر کیوان از کسش قطره قطره سرازیر بود رفت دستشویی. کیوان دراز کشید رو تخت و میخندید. بایدم بخنده. یه سکس طولانی و فوق العاده با یه همچین دختری داشت. اونم مفتی. من پول عروسی و خونه و ماشین دادم و مهریه و … اونوقت اون همون اول آشناییش با زنم بدون اینکه هوسش بخوابه راحت داره میکنه زنمو.

نازیلا از دستشویی اومد بیرون همونجوری لخت گوشیو چک کرد و به کیوان گفت ساعت هفته و آرش هنوز بهم زنگ نزده معلومه خوابه. هر وقت زنگ زد یه لحظه میرم حموم تا خیس بشم و میگم تازه اومدم سمت رودخونه و داشتم شنا میکردم. کیوان گفت پس هنوز وقت داری. پتو رو بلند کرد گفت بیا زیر پتو. نازیلا همونجوری لخت رفت زیر پتو و هردوشون لخت همو بغل کردن و خوابشون گرفت. داشتم به این فک می کردم که فرض کن الان مامان بابای من یا مامان بابای نازیلا زنگ بزنن بگن خانومت کجاست؟ چی بگم؟ بگم زنم الان لخت تو بغل لخت یه پسر لات خوابیده و منم بیرون وایسادم؟ همه دوستا و آشناهام الان فک می کنن من و نازیلا باهم عاشقونه اومدیم سفر. نمیدونن زنم زیر پتوی یکی دیگه لخت دراز کشیده.

نیم ساعت که گذشت نازیلا بلند شد و بعدش کیوان هم بلند شد. اصن نمیدونم کامل خواب بودن یا نه. بهرحال تو بغل هم استراحت می کردن. نازیلا باز یه نگاه به گوشیش انداخت گفت آرش حالا حالاها بیدار نمیشه. فک کنم حدود ۹ بیدار شه. زنگم نزده فعلا. یادمه نازیلا اوایل ازدواجمون از نشون دادن بدنش به جز موقع سکس، خجالت میکشید. اما الان خیلی راحت پیش کسی که دیروز باهاش آشنا شده راحت لخت نشسته بود و داشت با کیوان حرف میزد. نازیلا گفت: امیدوارم جور بدی راجع به من فک نکنی. واقعیتش اخلاق خشن تو حتی چهره خشونت برام خیلی سکسیه. راستش تا قبل از دیروز عاشق بچه مثبتا بودم ولی دیروز تو بازی مافیا داد زدنات و دفاع کردنات از من یه حس خاصی بهم داد. بعد سرشو انداخت پایینو گفت: بعدشم خیلی وحشیانه و بی رحم میکنی منو. با اینکه دردم میاد ولی نمیدونم چرا خیلی دوست دارم. کیوان گفت خب چرا تا الان نگفتی آرش وحشیانه بکنتت؟ نازیلا گفت خب ببین اون با چهره و اخلاق مثبتش حتی اگه منو وحشیانه هم بکنه مثل سکسم با تو نمیشه. تو خودتم بدنت عضله ای هستش و چهره و اخلاقت خشنه. با تو اصن یه حس دیگه دارم. در ضمن تو خیلی به بدن من مسلطی. مثل پر قو منو بلند میکنی و رو هوا می کنی و وقتی که بدنم تو بدن بزرگ تو گم میشه و تو مثل آب خوردن تو بدن من تلمبه وحشیانه میزنی حس قوی بودن ازت میگیرم. کیرتم که اصن نگو. خیلی خوبه لعنتی. عاشق بزرگی و کلفتی شم. اینو گفت و یه لبخند ریز زد و لبشو گاز زد.

نازیلا گفت خب من برم یه دوش بگیرم. کیوان گفت با هم بریم حموم. نازیلا گفت اوکی ولی باورم نمیشه اینقد زود پیش رفتیم که الان باهم داریم میریم زیر دوش حموم. همونطور لخت رفتن حموم. بدن لخت زنمو میدیدم که با لرزش کون سفید و جذابش کنار بدن لخت کیوان باهم رفتن حموم و این حس خیلی عجیبی بود برام. رفتم اون سمت کلبه ولی دیگه دیدی به داخل حموم نداشتم ولی صدای خنده ها و شوخیاشون زیر دوش حموم میومد. دوتایی میخندیدن به خصوص نازیلا که میخندید و میگفت: نکننن. نکنننن. آییییی. معلوم بود که کیوان یا داره انگشتش میکنه یا جاییشو فشار میده. کیوان گفت بزار خودم میشورمت. بعد صدای کف صابون میومد و مشخص بود داره بدن زنمو با کف صابون دست میکشه. وسطا میگفت ببین سینه هات از لای دستام لیز میخورن نمیتونم بگیرمشون. بعد دوتایی میخندیدن. یکم دیگه گفت باید کستو حسابی بشورم. بعد صدای آه و اوح آروم نازیلا میومد. نازیلا گفت منم باید کیر تو رو بشورم بعدش. کیوان گفت باشه ولی اول بذار موهای کستو با ژیلت بزنم. نازیلا گفت کس من که مو نداره. رشد نکرده که. گفت نگا کن یه خورده اومده بالا موهاش. بزا بزنم. مثل اینکه تو حموم ژیلت گذاشته بود. گفت یه پاتو بلند کن تکیه بده به دیوار کستو ژیلت بکشم. سرمو چسبوندم به دیوار و صدای ژیلت میومد. این صحنه جلو چشام اومد که زنم لای پاشو وا کرده و کیوان داره با خیال راحت با ژیلت کس زدنمو برق میندازه. بعدش آبو باز کردن و نازیلا هم کیر و بدن کیوان رو دست کشید و شست و دوتایی اومدن بیرون. رفتم جای قبلی پشت کلبه.

دیدم دوتایی لخت خیس اومدن بیرون. کیوان حوله رو برداشت پیچید دور دوتاشون. بعد هم نازیلا هم خودشو خشک کرد. هنوز بدنشون تر بود که دیدم کیر کیوان داره راست میشه. کیوان گفت لعنتی عجب کونی داری کیرم راست شد باز. نازیلا گفت اوفففف تازه قبل حموم کردی منو. چه کمری داری تو. کیوان گفت عجب کونی داری نازیلا هوس داگی کردم. داگی نکردمت اصن. بعد به نازیلا گفت: چیه؟ نمیخوای سکس کنی؟ نازیلا گفت واقعیتش کارامون تو حموم منو هم خیلی حشری کرده. کیوان رفت پشت نازیلا گفت یه پاتو بذار رو طاقچه پنجره. همونطور ایستاده زنم یه پاشو گذاشت رو تاقچه و یه پاشم رو زمین. نود درجه پاهاش باز بود و منم کسشو کامل میدیم. از پشت با یه دستش سینه نازیلارو گرفت و دست دیگشو گذاشت زیر رون پای خانومم. کیرشو مالید به کس نازیلا و نازیلا کیر کیوانو با دستش تنظیم کرد دم سوراخ کسش. کیوان فشار داد کیرش به زحمت یکم رفت تو. نازیلا داد زد گفت کسم لیز نیست. کیوان سخت میره تو. لیزش کن یکم. کیوان گفت یکم تف بزن سر کیرم. نازیلا یکم تف کرد کف دستش و سر کیر کیوانو لیز کرد و هرجوری بود یواش یواش کیر کیوان رفت تو کس نازیلا ولی همین که جاش داد شروع کرد به تلمبه زدن و جیغ های زنم شروع شد. نازیلا سرشو برگردونده بود تو چشای کیوان نگاه میکرد و گاییده میشد. منم میدیدم که چطور کیر چاق و بزرگ کیوان از لابه لای لبهای کس سفید و صورتی نازیلا جا باز میکنه میره تو ناپدید میشه و میاد بیرون. میدیدم که چجور وقتی کیر کیوان میره تو کس خانومم، شکم ظریفش از بزرگی کیر کیوان یه خورده میاد جلو و وقتی کیرشو در میاره شکمش میره عقب. با اینکه این باد کردن شکمش اونم به شکل کیر، جزئی بود ولی وقتی دقت میکردم دیده میشد و غیر از یکی دو تا فیلم پورن تا الان خودم تو رابطم با نازیلا ندیده بودم. نازیلا هم دستشو میذاشت روی قسمتی از شکمش که وقتی کیر کیوان میرفت داخلش باد میکرد و به کیوان هم نشون میداد و مشخص بود این صحنه جفتشونو حشری میکرد. بدن جفتشون تر بود و تر بودن بدن نازیلا باعث شده بود سفیدتر هم به نظر برسه. کیوان گاهی دستاشو میبرد لای موهای خیس و نامرتب نازیلا و موهاشو میکشید و سرشو می اورد عقب.

یکم که گذشت کیوان پای نازیلارو از رو طاقچه برداشت گذاشت زمین و شروع کرد به داگی کردن خانومم. گفت واااای عجب کونی داری. سفید و نرم. چقدر اشتباه کردم تا الان داگی نکردمت. اصن تو داگی کردنت خیلی ملسه. جووووون. اینو میگفت و با تمام وجود تلمبه میزد و صدای تلمبه های داگیش خیلی بلندتر از تلمبه های دیگش بود. نازیلا هم با هر تلمبه کیوان یه دونه آی میگفت و وقتی تلمبه های کیوان تندتر میشد آی آی گفتناش تندترمیشد و به جیغ و داد تبدیل میشد.کیوان با دستاش کون نازیلارو میمالید و مشخص بود خیلی داره از نرمی گوشتای کون نازیلا لذت میبره. گاهی هم خم میشد و پشت صاف و بی موی نازیلارو میبوسید و لیس میزد. کیوان میگفت آره زجه بزن زیرم. داری به کیوان کس میدی. لذت ببر از کیر گنده من. با یکی از دستای بزرگش جفت بازوهای نازیلارو گرفت و با دست دیگش موهای نازیلارو کشید و سر زنمو آورد به سمت عقب سر خودشو هم برد جلو. از پشت از کنار صورت نازیلا در گوشش داد میزد میبینی بدن سفید تو چجوری دارم جر میدم؟ ها؟ میبینی؟ نازیلا هم داد میزد آره دوست دارم جرم بدی. جر بده این بدن سفید مال توئه. پارم کن. از بدنم لذت ببر. از کونم لذت ببر. بعد یهو تلمبه هاش وحشتناک تر شد و جیغ های زنم بلندتر. یه لحظه گفت میدونی چرا بهم میگن خروس جنگی؟ به خاطر این! همون لحظه آنچنان سرعت و شدت تلمبه هاشو زیاد کرد که نازیلا وحشت زده فقط جیغ میزد. اون لحظه بود که با خودم گفتم این کس دیگه کس سابق نمیشه. مرتیکه وحشی بدجور گایید کس زنمو. اینجا بود که کیوان دو سه تا نعره زد و ارضا شد. کیرشو کشید بیرون و آبش باز از کس نازیلا سرازیر شد. نازیلا گفت چرا باز آبتو ریختی تو کسم دیوونه؟ کیوان گفت خب خودت گفتی قرص ۷۲ ساعته داری. نازیلا گفت خب نگفتم که دوباره بریزی که. شاید اصن عمل نکرد روانی. بعدش آروم شد یکم و گفت ولش کن نفوس بد نزنیم قرص میخورم چیزی نمیشه. ولی دیگه نریز تو کسم آبتو. کیوان خندید گفت باشه ولی قبول داری اینجوری خیلی طبیعیه و حال میده؟ حس میکنم حاملت میکنم. نازیلا خندید گفت آره خیلی حال میده دیوونه. بعدشم لبای همو بوسیدن.

نازیلا رفت سراغ لباساش گفت دیگه باید برم کم کم. بعد از دو دست سکس دیگه خوابمم میاد. شروع کرد به پوشیدن شرتش که دست کشید رو کسش گفت وای کسم درد میکنه. چه خبرته وحشی؟ واقعا که خروس جنگی هستی. کسم به معنای واقعی جر خورد لعنتی. شورت و سوتینشو که پوشید، کیوان یه لحظه سوتین نازیلارو داد پایین از نوک سینه هاش بوسید و دوباره سوتینشو کشید بالا. نازیلا با خنده به شوخی گفت تعارف نکن توروخدا یه بار دیگه بگیر بکن. لباساشو پوشید و من همون لحظه از کنار کلبه رفتم کلبه خودمونو مستقیم رفتم زیر پتو. من همزمان با اونا دوبار ارضا شده بودم و اگه سکس هم می کردم شاید اینجور با شدت اونم دوبار ارضا نمیشدم. سکسشون خیلی جذاب بود و انگار در مورد سکس برا هم ساخته شده بودن و تفاوت های ظاهری و رفتاری زیادشون سکسشونو جذاب کرده بود. جفتشون پرحرارت بودن تو سکس و نازیلا راست می گفت که کیوان خیلی به بدن زنم مسلط بود و با تسلط بالایی زنم رو با پوزیشن های مختلف میکرد.

من خسته شده بودم و خوابم میومد. هم از کم خوابی هم از ارضاها. نازیلا آروم درو باز کرد و من خودمو به خواب زدم. نازیلا با احتیاط لباساشو عوض کرد و اومد زیر پتو. من بعد از یه رب فکر کردن خوابم برد. ساعت ۱۲ ظهر بود که من بیدار شدم و دیدم نازیلا هنوز خوابه. بیدارش کردم و با هم رفتیم پیش بچه ها. بچه ها با خنده با دیر بیدار شدنمون شوخی کردن و تعجب کرده بودن از خواب زیاد مون. رفتیم که کمک کنیم به بچه ها تا ناهار آماده شه. کیوان هم دیدیم که ساعت ۲ اومد. تو دلم گفتم آره دیگه بعد از دو دست کردن زنم دم صبحی و یه دست هم دیروز عصر بایدم اینجور خوابیده باشی. چهرشو دیدم که خیلی بشاش تر از همیشه بود و حسابی سرحال بود.

اون روز بعد از ناهار رفتیم پیاده روی تو جنگل و توی یه سمت دیگه از رودخونه شنا کردیم. من تو این مدت همش یه چشمم به نازیلا و کیوان بود. انقدر این دو نفر نقششونو خوب بازی می کرد و اصلا اثری نشون نمیدادن از اینکه با هم رابطه دارن که من گاهی شک می کردم که همش خواب بوده باشه. باورش هنوزم برام سخت بود. شب که شد یه جورایی دیگه دوست نداشتم شاهد این باشم که نازیلا دم صبحی دوباره بره پیش کیوان. از یه طرف از یادآوری سکسشون کیرم راست میشد. واسه همین دوست داشتم باهاش سکس کنم. شب تو رختخواب بغلش کردم و کلی بوسیدمش و سکسمونو شروع کردیم. هنوز تو نگاهش عشقو احساس میکردم. حس میکردم که منو هنوز مثل قبل دوست داره و رابطش با کیوان صرفا جنسی و از روی هوسه. ولی یه سوال تو ذهنم بود، یعنی بعد از اون سکسای پرحرارت سکس با من هنوز براش لذت بخشه؟

کیرمو که کردم تو کسش، شوکه شدم. کاملا حس کردم که کسش گشاد شده و اون تنگی قبلو برا کیر من نداره. یجورایی دیگه جای شکی برام نبود که خواب ندیده بودم و کیر کیوان واقعا جا باز کرده تو کس زنم. نازیلا مثل قبل برام آه و اوه میکرد ولی آه و ناله هاش اصلا مثل وقتی نبود که به کیوان میداد. با کیوان انگار که رسما جر می خورد. موقع سکسم با نازیلا همش صحنه های سکسش با کیوان یادم میومد و به بدن سفید زنم نگاه میکردم و یادم میومد که چطور همه جای این بدن توسط کیوان لیسیده میشد و چقدر وحشیانه زیر تلمبه هاش گاییده میشد. وقتی بغلش کردم و پاهاش دور کمرم بود و کیرم تو کسش، به این فک میکردم که همین صبح بود که همینجوری لخت تو بغل کیوان داشت بالا پایین میشد و بلن بلن جیغ میزد کیوان کیوان.
اون شب خوابیدیم و صبح هم ۸ بیدار شدیم. همه شواهد نشون میداد که دیشب نرفته پیش کیوان. خوشحال بودم. شاید دیگه هوسش خوابیده و دیگه قرار نیست بره پیشش.
روز سوم سفر ساعت ۸ صب از خواب بیدار شدیم. نازیلا با تمام وجود منو بغل کرد و شاد بود. منم حس خوبی داشتم. حس میکردم که دیگه هوس نازیلا برای کیوان تموم شده.

بعد از بازی بچه ها گفتن که حالا بیاید پانتومیم بازی کنیم. بچه ها حدود ۵ دقیقه ای وقت استراحت خواستن که برن دستشویی و … اینجا بود که یهو نازیلا بلند گفت: آرش من فک کنم ایرپاد مو جا گذاشتم تو مینی بوس. بعد برگشت رو به کیوان گفت: آقا کیوان میشه بی زحمت بریم در مینی بوس برام باز کنین ایرپاد مو بردارم؟ فک کنم جا مونده تو مینی بوس. استرس تمام وجودمو گرفت. قلبم تن تن میزد. من وسط بازی بودم و اون دو تا شتو بازی نبودن و حالا میتونستن برن سمت مینی بوس و احتمالا داخل یا اطراف مینی بوس با هم حال کنن. با خودم گفتم امروز تونستی تو بازی مافیا عوض روز اولو در بیای و کیوان رو بندازی بیرون ولی بازم اونه که داره منو میبره. اون دفعه زنمو کرد چون منو اجماع کرد حالا هم زن منو میکنه چون من اونو اجماع کردم. به نازیلا گفتم بذار بعد از بازی مریم. که یهو کیوان بلند شد گفت بریم نازیلا خانوم ایرپاد تو بدم زود برگردیم. من هاج و واج نگاه کردم و نازیلا به من چن لحظه نگاه کرد و لبخند زد و رفتن. به چهره بچه ها نگاه کردم که احیانا کسی مشکوک نشده باشه آبروم بره. آبروم بره بگن زنشو راننده مینی بوس می کنه.

با هر مکافاتی بود بازی رو ادامه دادم ولی فکرم پیش زنم و کیوان بود. عقربه های ساعت می گذشت و خبری ازشون نبود. دیگه مطمئن بودم که سکس کردن. داشتم سکسشونو تو مینی بوس تصور می کردم و قلبم تن تن میزد. بازی تموم شد و حتی ۵ دقیقه هم گذشت و بالاخره بعد از نیم ساعت اومدن. موهای نازیلا یکم ژولیده شده بود و یکم بیحال و با چشمای خسته بود و کیوان هم همینطور. اینبار دیگه نگاه بقیه فرق داشت. سمیه و احسان به هم نگاه کردن و پچ پچ کردن. فرشید و مهدیس هم همینطور. سرم داشت سوت میکشید. نازیلا اومد با یکم استرس ازم پرسید بازی چطور بود؟ گفتم خوب بود و بهش خندیدم و به روش نیاوردم. با خودم گفتم معلوم نیس با چه وضعیتی و با چه پوزیشنایی تو مینی بوس سکس کردن. رسما تو بیست سالگیش داره با متاهلی، جوونی و مجردی میکنه. من دوسش دارم و اگه این موضوع رو باهاش مطرح کنم رابطمون دیگه مثل قبل نخواهد بود.

ساعت ۸ که شد بازم دور هم آتیش روشن کردیم و جوجه زدیم به سیخ و کباب کردیم. حدود ۹.۵ بود که دیگه هرکی رفت پی کار خودش. منو نازیلا هم رفتیم کلبه تا یکم وسایلامونو مرتب کنیم چون اون شب آخرین شب ما تو کلبه بود. بعد از جمع کردن وسایل، حدود ساعت ۱۰ نازیلا دراز کشید و گفت که میخواد یکم بخوابه. گفتم زود نیست؟ گفت خیلی خسته شدم امروز یکم میخوابم حالا شاید بیدار شدم یکم بعد. با خودم گفتم آره دیگه رفتی تو مینی بوس کیوان وحشیانه کردتت بایدم خسته باشی. اونجور که اون میکنتت بایدم بدن درد داشته باشی و بخوای بخوابی. منم کنارش دراز کشیدم و منم خوابم برد. ساعت ۱۲.۵ شب بود که بیدار شدم دیدم نازیلا نیست. با خودم گفتم لعنت بهت نازیلا بازم رفتی پیش کیوان؟ بلند شدم رفتم پشت کلبه کیوان بازم از جای همیشگی نگا کردم دیدم داخل کنار هم رو تخت به سمت همدیگه دراز کشیدن و آروم آروم لبای هم میبوسن. با خودم گفتم مگه میشه؟ مگه میشه اینقد پررو و وقیحانه هر موقع که دلش میخواد میره پیش کیوان؟ اینقدر نترسه؟ میدونستم که آدم تو بیست سالگی کلش بوی قرمه سبزی میده و کارای پرریسک و احمقانه میکنه چون خودمم تجربشو داشتم که مثلا ته راهروی دانشگاه یه گوشه خلوت از دوس دخترم لب میگرفتم. ولی دیگه در این حد؟ اینقدر وقیح؟ اینقد ریسک برای کیوان؟ ینی اینقد کیوان براش جذابه؟ ینی اینقد کیوانو میخواد؟ مغزم داشت سوت میکشید. این وقت شب اومده بغلش کنی فک نمی کنه اگه من بیدار بشم چی میشه؟ میخواد به من چه جوابی بده؟ کاش بهش زنگ بزنم گوشیو برداره ببینم میخواد بگه کجاست و برای چی بیرونه. ولی بین زنگ زدن و لذت دوباره از تماشاشون مونده بودم. تصمیم گرفتم صبر کنم. بعد از حدود نیم ساعت تو بغل هم بودن و آروم تو گوش هم حرف زدن، کیوان بلند شد لامپو خاموش کرد. من دیگه رسما چیزی نمیدیدم. نیم ساعت صدایی نمیومد و معلوم بود صرفا بغل هم بودن. بعد از نیم ساعت…

نوشته: سرپنت

دکمه بازگشت به بالا