زنونگی زنم و کاکولدی من (۳)

…قسمت قبل

سلام به دوستان عزیز و ممنون بابت کامنت های زیباتون و عذر خواهی بابت دیر شدن قسمت سوم

از خیاطی اومدیم بیرون و من مات و مبهوت از اتفاق افتاده و کیرم شق شده پیش آبش شورتمو خیس کرده
برگشتم سمت سمانه گفتم خیلی جنده ای
نیشخند زد و گفت کجاشو دیدی حالا تازه شروع شده
دستشو محکم گرفتم و راه افتادیم سمت خونه
تو راه از لباسش هی تعریف میکرد و می‌گفت احمد خیلی خوب دوخته و تعریف کارش رو از محدثه شنیده
یکی دوتا لباس واسش دوخته و تو کارش ماهره اینا
که بهش گفتم آره دیوث به بهونه اندازه زدن خوب زنمو داشت می‌مالید
سمانه خندید گفت : ا‌ا‌ا‌ا‌ توام متوجه شدی؟
راستش اره علی یکی دوبار کون و سینمو قشنگ گرفت دستای مردونه بزرگی داشت اصلا خجالت نمی کشید. البته خجالتم نداره دیگه می‌دونی این تو روز چند تا زن مثل من می‌ره پیشش لباس میدوزه دیگه عادی شده براش.
ولی نمیدونم چرا من حشری شده بودم
راستش اینکه کنار تو یه مرد غریبه داشت دستمالیم میکرد حشری کرد منو واسه خاطر همین شورتمو جا گذاشتم اونجا. علی کصم خیس خیس شده دستشو انداخت تو شلوار من دید شورت منم خیس و کیرم شق شده
یه جوون کشید گفت جووون علی جوووون بی‌غیرت کی بودی تو؟ زنتو می‌مالید خوشت اومده بود؟
غیرتت تو کصم علی
_وقتی زن سکسی و حشری من میتونه اینجوری کیر منو راست کنه و کس خودشو خیس، غیرت چی چیه؟
اره من بی‌غیرت توام عشقم دوست دارم آخه دوست دارم تو لذت میبری
+من لذت میبرم یا تو؟
_خب راستش منم می برم ولی توام میبری اگه لذت نمیبردی کصت خیس نبود
+جوون شوهرم کسکشی رو گردن گرفته. اره خب منم دوست دارم.
رسیدیم خونه و یه سکس حسابی کردیم و تو سکس کلی از ماجرای جا گذاشتن شورتش تو خیاطی رو تعریف کردیم و تو اوج شهوت دوتایی ارضا شدیم .

چند روزی گذشت و سمانه هرروز برام عکس های سکسی می‌فرستاد و هیجان تو زندگیمون جریان پیدا کرده بود.
محدثه همون دوست سمانه که خیاط رو بهش معرفی کرده بود تازه عروسی کرده بود و سمانه دعوتشون کرد خونمون شام برای پاگشایی
من زودتر از سرکار رفتم خونه تا آماده شم و توراه یکم خرید کردم. قبلاً با محدثه و احسان شوهرش بیرون رفته بودیم ولی خونمون نیومده بودن و چون از قبل میدونستم که عرق میخورن یه بطری عرق گرفتم یه پک هم گل گرفتم و رفتم خونه.
وارد خونه شدم سمانه حموم بود وسایلارو گذاشتم آشپزخونه و منم لخت شدم رفتم حموم
درو باز کردم یه لحظه ترسید گفت خدا خفت نکنه فکر کردم کسیه؟
گفتم مگه منتظر کسی بودی؟
گفت نه فکر کردم خدایی نکرده دزدی چیزیه نگفتی زود میای آخه بیا تو حالا درو ببند سرده
رفتم داخل حموم یه لب ازش گرفتم و همینجوری که کصشو میمالیدم گفتم اگه دزد بیاد تو حموم زن منو اینجوری ببینه که خیلی بد میشه.
سمانه انگار حشری شده بود گفت بد چرا؟ دزد دزدی می‌کنه می‌ره دیگه.
گفتم آره ولی اگه زنمو دزدید چی؟ اونم لخت و خیس
آبروم می‌ره که .
سمانه قشنگ حشری شده بود گفت آبرو؟ مگه بیغیرتا هم آبرو دارن؟ تازه میومدی می‌دیدی کس زنتو دزدیدن خوشحالم میشدی. یکم با کیرم ور رفت
در گوشش گفتم خیلی بی حیایی و ولش کردم شروع کردم شستن خودم و سمانه خودشو آب کشید رفت بیرون منم یه دوش ریز گرفتم و رفتم بیرون
موقع آماده شدن سمانه دیدم یه ست شورت و سوتین مشکی با یه دامن سفید تا بالای زانو و یه کراپ قرمز جذب ناف و چاک سینه هاشو بیرون بود پوشیده با یه آرایش ملایم و سکسی
گفتم جوون چه خبره؟
سمانه خودشو برانداز کرد و گفت جدا خوب شدم؟
گفتم آره عشقم عالی شدی فقط لباست یکم باز نیست؟
گفت وااا علی! کجای این بازه بعدشم غریبه نیست که احسان منو کلی دیده و قراره کلی دیگه هم ببینه؟
گفتم آخه نه اینجوری؟
سمانه به نیشخند زد و اومد سمت من پاهاشو باز کرد نشست روی پام در گوشم گفتم:
ادای شوهر غیرتی رو در نیار واسه من که اصلا بهت نمیاد و خندم میگیره
مهمونا اومدن مثل یه شوهر حرف گوش کن به حرفام گوش میدی. من با محدثه شرط بندی کردم کی می‌تونه شوهرش رو بیشتر بگیره تو مشتش
همینجوری داشت توضیح میداد در گوشم و من تو فکر حرفهای سمانه که یهو زنگ آیفون خورد و سمانه از رو پاک بلند شد و رفت در رو باز کرد برگشت سمت من دید همون‌جوری مات نشستم بهم گفت مگه نشنیدی صدای درو؟ پاشو مهمونا اومدن
من رفتم سمت در و درو باز کردم محدثه و احسان از آسانسور پیاده شدن و اومدن داخل
محدثه یه زن ۳۲ ساله با قد حدود ۱۶۵ یکم تپلی با کون و سینه تقریبا درشت یه لگ کرم رنگ چسبون قد ۸۰ با کفشهای پاشنه بلند و یه مانتو تا باسن و یه تاپ از زیرش پوشیده بود که خیلی سکسی و هات شده بود
سلام و احوالپرسی کردیم و دعوتشون کردم داخل
احسان با دیدن سمانه یکم چشماش گرد شد تا حالا تو اون لباس ندیده بودمش
محدثه با سمانه ماچ و بوسه و من با احسان خوش و بش که سمانه محدثه رو برد تو اتاق لباسشو عوض کنه و منم احسان رو دعوت کردم رو مبل بشینه
با احسان تازه شروع به حرف زدن کرده بودیم که سمانه و محدثه از اتاق اومدم بیرون
محدثه یه پیرهن مشکی گیپوری که رنگ قرمز سوتینش کاملا مشخص بود با یه دامن پلیسه کوتاه که گوشه دامنش چین داشت و وقتی راه می‌رفت رونش میوفتاد بیرون
اومدن نشستن کنار ما
سمانه برگشت سمت من گفت پاشو از مهمونا پذیرایی کن
نگاه کردم دیدم سمانه مثل میسترس ها نشسته و یه ابهت خاصی تو چشاش موج میزنه بی اختیار گفتم چشم و بلند شدم
محدثه خندید و گفت اذیتش نکن علی آقا رو سمانه
سمانه با یه نیشخند گفت اذیت چیه وظیفشه جونم
یه حس بردگی و حقارت اومده بود سراغم و مثل مهماندار ها ازشون پذیرایی کردم و نشستم
گرم صحبت بودیم که سمانه پیشنهاد مشروب داد و بچه ها اوکی دادن
با یه نگاه به من گفت پاشو بساط رو بیار
رفتم بساط رو آوردم چیدم رو میز و شنیدم محدثه به احسان میگه از علی یاد بگیر چه در خدمت خانومشه.
یکم مشروب خوردیم و کم کم داشتیم مست می‌شدیم محدثه و احسان روبروی ما نشسته بودن
محدثه یکم جا به جا شد و پاهاش رو از هم باز کرد
یه لحظه قرمزی شورت محدثه منو شوکه کرد و متوجه نگاه من به لای پاهاش شد و با یه نیشخند بیشتر باز کرد
سمانه که کنار من نشسته بود متوجه داستان شد و به خاطر اینکه کم نیاره دقیقا مثل محدثه لای پاشو باز کرد و نگاه احسان به کس زنم دوخته شد
میدونستم ببینم احسان داره چی میبینه
بخاطر کوتاه تر بودن دامن سمانه نسبت به محدثه شورت مشکی زنم قشنگ از زیر دامن سفیدش مشخص بود و احسان داشت کس زنمو برانداز میکرد و من کس زن اونو
هردومون فهمیدیم چی شد ولی انگار احسان هم مثل من از جنده بازی زنش راضی بود به روی خودمون نیاوردیم و به خوردن و دید زدن زن هم ادامه دادیم
سمانه به بهونه یخ بلند شد رفت سمت آشپزخونه از پشت خط شورتش زیر اون دامن تنگ قشنگ مشخص بود و به رو آورد دولا شد جلوی علی که مثلاً براش یخ بریزه سینه هاشو کامل ریخته بود بیرون
اومد بغل دست من نشست و گفت دوتا دیگه بریز داره کرم می‌کنه سرمو
با این حرفش محدثه گفت آخ آره سمانه خونتون گرمه و یهو شروع کرد با دامنش باد زدن و با بالا پایین شدن دامنش تپلی کصش تو اون شورت قرمزش قشنگ مشخص بود
اوضاع از کنترل من و احسان خارج بود و زنامون مسابقه مرسی کردن مارو گذاشته بودن
احسان یه موزیک گذاشت و دست محدثه رو گرفت بلند شدن به رقصیدن محدثه ام دست سمانه رو گرفت و با من بلند شدیم چهارتایی مست شروع کردیم به رقصیدن
موقع رقص سمانه هم هی خودشو بهم می‌مالید
محدثه مست مست افتاده بود بغل احسان و داشتن با همدیگه ور میرفتن و دست احسان از زیر دامن روی کون تپل محدثه بود و لب بازی می‌کردن. محدثه خیلی مست بود و تو حال خودش نبود رفت سمت دستشویی و احسان دنبالش رفت
من سمانه رو چسبوندم به دیوار و شروع کردم ازش لب گرفتن. دستمو بردم زیر دامنش دیدم شورت زنم خیس خیس شده گفتم چه خبرته؟!!!
سمانه گفت آخه کصم میخاره این احسانم همش چشمش به سینه و لاپای کنه حشری شدم خب
گفتم جوون منکه شوهرتم سیخ کردم برات بدبخت تازه داماد.
سمانه که چشاش مست و خمار بود گفت پس چه بیغیرتی تو که شاهد سیخ کردن به کیر دیگه برای زنتی
البته احسانم خوب کسکشیه توام خوب داری محدثه رو با چشات میکنی.
شورتم به قدری با پیش آبم خیس شده بود که انگار آبم اومده بود
احسان و محدثه از دستشویی اومدن بیرون محدثه یکم حالش بد شده بود احسان رفته بود کمکش
سمانه به پری گفت بهتری؟ حالت خوبه
محدثه با حالت مستی گفت چه جووورم و شروع کرد دوباره تکون دادن بدنش و رقصیدن
من یهو یاد گلی که خرید زدم افتادم گفتم بچه ها پایه اید گل بکشیم ؟
بچه ها یکم همو نگاه کردن و سمانه گفت اره من پایه ام
قبلاً با سمانه چند باری گل کشیده بودم
محدثه و احسان من من کردن که سمانه گفت محدثه ضد حال نزن دیگه خیلی حال میده
محدثه قبول کرد و احسانم اوکی داد و رفتم گل رو چاقیدم و شروع کردیم به کشیدن
یکی دو دست چرخید و خاموش کردم ترسیدم یوقت چیزیشون بشه چون خیلی مست بودن
گل رو کشیدیم و شروع کردیم رقصیدن
رو زمین نبودیم. مست و چت تو بغل هم میرقصیدم و می‌خندیدیم اصلا حالیم نبود دارم چیکار میکنم بی اختیار دستمو بردم زیر دامن سمانه و شروع کردم کس خیسشو مالیدن دستم دور کمرش با موزیک تکون می‌خوردیم و لب می‌گرفتیم و یه لحظه دیدم محدثه و احسانم پاره شدن و دارن میرقصن .و لب بازی می‌کنن
سمانه چشاش قرمز شده بود اومد در گوشم گفت کصکش نکن میبینه
گفتم چیو میبینه؟ کی میبینه؟ اصلا بذار ببینیه
و به کار خودم ادامه دادم
سمانه گفت جووون میدونستم کس لیس خودمی
محدثه و احسان خیلی چت شده بودن، برگشتم دیدم محدثه لباسش رو درآورده و با سوتین قرمز سینه های تپلش زده بیرون و دست احسان تو شرتشه
سمانه تا محدثه رو دید با خنده گفت هووی عروس دامادید که عروس دامادید خونه من حرمت داره نه لذت
محدثه برگشت سمت ما با یه نیشخند به سمانه گفت
الان که فقط لذت داره حرمت رو ولش کن
و دست احسان رو گرفت گفت با اجازه و رفتن تو اتاق خواب ما
سمانه گفت راحت باش و منو چسبوند به دیوار و دستشو کرد تو کیرم گفت کصکش کصم داره میمیره
کیر می‌خوام کیر می‌خوام
نگاه احسان برد زنشو بکنه توام منو بکن
صدای ناله های محدثه بلند شده بود و به شدت داشت حشریم میکرد
شورت سمانه رو درآوردم و رفتم لای پاش شروع کردم به خوردن کصش و صدای سمانه هم بلند شد
جوون بخور کصمو بخور . بخور دارم دیوونه میشم
صدای تلمبه های احسان و محدثه شروع شده بود
اینکه یه زوج دیگه کنار ما داشتن سکس میکردن خیلی تحریکم کرده بود و بلند شدم با آب کس سمانه کیرمو مالیدم و گذاشتم تو کصش
سمانه از شهوت داشت دیوونه میشد و با صدای بلند می‌گفت بکن بکن بکن منو علی بکن منو بی‌غیرت
صدای دادن زنت رو دارن می‌شنون جوون جون کیرت تو کصم اگه خوب نکنی میرم به احسان میدما
بکن منو
احسان داشت محدثه رو پاره میکرد و صدای ناله های محدثه شبیه گریه شده بود و منم داشتم سمانه رو میکردم که یهو آب سمانه اومد و پشت بندش آب من اومد

ولو شدم رو سمانه، چند ثانیه هیچی نشنیدم و یهو صدای آه و اوه احسان اومد فکر کنم ارضا شده بود
دیگه تا چند دقیقه هیچ صدایی از هیشکی در نمیومد و فقط صدای ریز موزیک بود
ادامه دارد …

نوشته: زن پرست

دکمه بازگشت به بالا