زنی عاشق آنال سکس 209

تکون نمی تونستم بخورم .  خیلی ترسیده بودم . یارو خیلی قوی هیکل و چهار شونه بود . نمی دونستم اونو قبلا کجا دیدم .ولی به ناگهان اونو شناختم . اون رستم بود .. حالا نمی دونم اسمش رستم بود یا به خاطر چهار شونه  و قوی هیکل بودنش بهش رستم می گفتن .  دخترا به اونم می گفتن رستم بد کیر و رستم خوش کیر . کیرش دراز نبود ولی کلفتی خاصی داشت .  می گفت تا حالا هیچ کونی نبوده که بخواد در مقابل کیرش دوام بیاره و مقاومت کنه . ولی من خواستم که اونو از رو بر ده باشم . کیرش  زیاد بلند نمی شد ولی کلفتی اون آدمو یاد مار بوآ مینداخت . من و اون یه بر نامه رو کم کنی داشتیم . هر چند می دونستم اون چه برنده شه و چه بازنده بازم برنده هست . ولی واسه این که نشون بدم کون آتنا میون تمام کونای دخترا تکه و به نوعی کری خونده باشم اون روز رفتم زیر کیر رستم . درد شدیدی داشت  . هر چند کیر جبار هم خیلی کلفت بوده و با توجه به درازیش طوریه که چند میل کلفت تر نشون میده ولی  اون روز سوراخ کونم  مثل این روزا روغن خورده نبود و جا داشت که گشاد تر شه … خیلی دردم گرفته بود و بی حس شده بودم اما نخواستم این حس خودمو نشون بدم . کیرشو همچین کرده بود توی کونم و اونو می گردوند با این که خوشم میومد و کیف می کردم ولی پنجه هامو به شدت به هم می فشردم . بقیه زنا حتی نمی تونستند کس بدن . اون کیر حسابی کسشونو متلاشی می کرد اما آتنای دلاور و قهرمان تونسته بود تا این حد پیش بره و یک بار دیگه قدرت خودشو به رخ همگان بکشه ..  منم خیلی زرنگی به خرج داده بودم و کونمو به بدن رستم چسبوندم .. هر چند کیرش تا ته توی کونم نرفت ولی طوری خودمو بهش چسبونده بودم که برای لحظاتی قفل کرده آبشو ریخته بود توی کونم . همون باعث شده بود که کونم خیس بخوره و حرکت کیرش نرم تر صورت بگیره . با این که به سوراخ کونم کرم مالیده بود ولی منی خودشو که توی کونم خالی کرد اثر بیشتر و بهتری داشت و راحت تر می تونست کیرشو توی سوراخ کونم حرکت بده .  اون روز بهم گفت که من بشم دوست دختر اختصاصی اون و از هر نظر تا مینم می کنه ولی من گفتم که مال یه راه دورم و اومدم مهمونی و باید بر گردم . هر طوری بود بهش جواب مثبت ندادم . مگه آتنا می تونست  مثل ماشین در بستی باشه ; آتنا حکم یک اتوبوس عمومی رو داشت که از تماشای چهره های مختلف لذت می برد و با اونا حال می کرد …
 ولی هر طوری بود تلاش کرده بودم که سوراخ کونم مثل گاراژ نشه .
 لعنتی از کجا جا مو فهمیده بود برام یک معما شده بود . آخه من و اون اون طرف شهر با هم سکس کرده بودیم ..
دقایقی بعد فهمیدم که اونم توی همون ماشینی نشسته بود که اومدن به دنبال شوهرم پژمان . منم دیگه دقت به چهره آدما نداشتم و یه سلام و علیک کلی کرده بودم . رستم که منو گیر میاره و بالاخره پس از سالها به گمشده اش می رسه یه بهانه ای میاره و بین راه از ماشین پیاده میشه و بر می گرده ..
-حالا رستم وارد کار زارمیشه .. که تو بچه این جا نیستی .. ساکن شهرستانی و از زندگی کردن در تهرون بدت میاد ..
 -ولم کن بذار برم …
-همون کونو داری .. یه کمی تپل تر شده . اندامت همون اندامه … باور کن هیچ سوراخ کونی به اندازه سوراخ کون تو تا حالا به من کیف نداده .
-ولم کن برم 
 -من تازه تو رو پیدا کردم . کجا ولت کنم بری . شهر شهر هرته ;
 نزدیک بود بهش بگم اگه آدمایی مثل تو که ازم خوششون اومده بخوان  بیان سراغ منو و به زور با من باشن که روزی یه نفر باید بیاد که نذاشتم حرف از دهنم در آد که این جوری خیلی تابلو و بی کلاس می شدم ..
سیاوش هم منتظرم بود . اون طفلک گناهش چی بود که عاشق من شده منم دوستش داشتم . دیگه یه ذره حال و حوصله واسم مونده بود که همونو هم به خاطر این که می خواستم با سیاوش باشم داشتم .  خسته شده بودم … دست و پا می زدم تا یه جوری خودمو به در خونه برسونم و با جیغ و داد خودمو از دستش خلاص کنم . در شرایطی بودم که این زور گویی رو تحمل نمی کردم ولی اون خودشو انداخت رو من .. ترسیدم که با اون لبای زمخت و سبیلای چنگیزی و تابداده اش حسابی کبودم کنه و آبروی منو پیش سیاوش ببره . حتی از این که به  عشقم بگم که شوهرم همچین کاری کرده خجالت می کشیدم . …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا