زنی عاشق آنال سکس 36
–
قرار بر این شده بود که عقد و عروسی با هم انجام شه . شادوماد آتیشش خیلی تند بود . اون از خودش یه خونه ویلایی داشت . خونواده بهش رسیده بودند . خودشم شاگرد خصوصی زیاد داشت و درآمدش هم بد نبود . در فاصله بین بله برون تا از دواج یعنی حدود دوماه خیلی به من سخت گذشت . از این که همش مجبور یودم با موز و خیار با کونم ور برم ولی دیگه این امید واری رو داشتم که اگه از کیر های متنوع خلاصم در عوض یک کیر تضمینی هست که هر شب بتونه به من حال بده . هر شب و هر روز و هر وقت که اراده کنم . با توجه به این که دوماد هفت هشت سالی رو از من بزرگ تر بود باید به اندازه کافی بتونه به من حال بده . سعی کردم در این مدت اونو به اندازه کافی آب بندی کنم و اون هم بتونه با من راه بیاد . اون جوری که یک زن عاشق شوهرش باشه و اونو با عشق و محبت خاصی دوست داشته باشه من عاشقش نبودم . شاید در آینده می تونستم به اون عادت کنم . زمان می برد . و من در این مدت باید خیلی مدارا می کردم . اما چیزی که در حال حاضر به اون احتیاج داشتم کیری بود که بتونم اونو داخل کونم در مقعدم حس کنم . بچسبه به دیواره کونم . با یه فشار و لذت خاصی بره داخل وکیر به انداز کافی حال کنه . من به هیجان بیام . اون لحظه که می خواد آبشو خالی کنه .. اون پرشهایی که داره و اون گرما و حرارتی که به اون می رسه می تونه منو از این رو به اون رو کنه . در این فاصله تا می تونستم براش دلبری می کردم . بیشترین قسمتی که بهش توجه می کردم کونم بود . می خواستم اونو بر جسته اش نشون بدم و اون به اندازه کافی حال کنه . گاهی که خودمون دو نفری بودیم استرچ هایی پام می کردم که دلشو ببرم . پژمان تیپ بدی نداشت . خوش تیپ بود ولی خوشگل نبود . به هم میومدیم .خونواده اش می گفتند که اون خیلی خجالتیه اصلا تا حالا دوست دختر نداشته . با خودم گفتم مگه قرار بود به شما بگه که دوست دختر داشته یا نه . ولی فکرشو که می کردم می دیدم خیلی هم بی ربط نمیگن . چون اوایل که می خواست با من حرف بزنه از خجالت سرخ می شد . ازجام بلند می شدم و به اون که پشت می کردم زیر چشمی حواسم به این بود که چه عکس العملی نسبت به کونم نشون میده . یه بار برای تنوع یه دامن تنگ خیلی خوشگل چرمی به رنگ زرشکی پام کردم که خط وسط کون منو به خوبی نشون می داد . اصلا نمی تونستم بشینم و پاشم . نزدیک بود جر بخوره .. دستمو میذاشتم رو کاناپه و عمود از جام بلند می شدم . این دیگه چه جورش بود فقط من سر در می آوردم و این شوهرخجالتی آینده ما . اولین باری که می خواستم ببوسمش خیلی خنده دار بود . چند بار خودشو کنار کشید تا این که لباشو قفل کردم . همین یک بوسه کافی بود تا مزه شو بگیره . دیگه خودش دست به کار می شد و وقت و بی وقت اقدام می کرد . تا این که یه جوری که ناراحتش نکنم بهش گفتم که هر چیزی حد و اندازه ای داره . به یاد کون دادن خودم افتاده بودم که دلم براش تنگ شده بود . آخه به نظر من کون دادن حد و اندازه ای نداره . تا اون حدی باید کیر رو داخل کونت حس کنی که زخم نشی . عروسی رو هم در یکی از تالار های شهر بر گزار کردیم . شده بودم یه عروس خوشگل و تپل . با این که بیشتر لباسای عروس بر جستگی کونو نشون نمیده ولی من در این مجلس طوری با همه بر خورد می کردم که از من خوششون میومد و دوستم داشتن . از کوچیک بگیر تا بزرگ . هیجان داشت دیوونه ام می کرد . هیجان این که بتونم خودمو در اختیار مردی قرار بدم که قراره تا آخر عمرم دیگه تنها مردی باشه که منو می کنه و جفت سوراخام تقدیم کیرش میشن . آخ که می دونم اگه بدونه من از کون دادن وحشتی ندارم چقدر خوشحال میشه و با من راه میاد . البته اینو هم نمیشه انکار کرد که کس منم منتظر کیر بود . حسابی خیس کرده اشکش در اومده بود . خودمو تا می تونستم خسته کردم . با همه رقصیدم . سنگ تموم گذاشتم . کون لق داماد .. اون باید به موقع سکس به خودش فشار بیاره . خودمو رو تخت ولو می کنم تا اون هر کاری که دوست داره با من انجام بده . اواخر عروسی دیگه داشت حوصله ام سر می رفت . دو سه تا از پسرای مجلس برام خیلی آشنا بودن . یکی از اونا فکر کنم چند ماه قبل کیرشو کرده بود توی کونم . همش با لبخند به من نگاه می کرد . هر وقت تصادفی چشام بهش میفتاد رومو بر می گردوندم . به نظر میومد یکی از بستگان دور پژمان باشه . حالا یه کاری شده نباید که این قدر به خاطر اون وقتا خودمو به درد سر بندازم . ولی خیلی از مردا و پسرای مجلس یه جور خاصی نگام می کردند . متوجه شده بودم که همه این نگاهها داوطلب گاییدن من هستند . آخه مردا خیلی تنوع طلبن . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی