زن نامرئی 111
–
شهره جون ..من خیلی بی حسم -می فهمم می فهمم . یه زن داره به یه زن دیگه حال میده و خودشم دلش می خواد یکی بهش حال بده . سرمو گذاشته بودم لاپاش و همین جور که کسشو لیس می زدم اونم با موهام ور می رفت . تمام توان و تکنیکمو گذاشته بودم رو شهره جون که اونو بتونم به اون درجه اعلای حشر و هوس برسونم . بتونم با یه خاطره خوب از اون جا برم . مثل یه خاطره ای در اتوبوس یا در ساری . .زبونمو گذاشته بودم توی کس شهره . هر چند بیشتر از نصف اونو نمی تونستم توی کس بذارم . ولی همون اندازه رو هم که گذاشتم زبونمو همون داخل طوری می گردوندم که شهره به شدت پاهاشو می زد به تخت .. -نادیا نادیا جوووووون .. .. به جای این که جواب جونشو بدم به جای زبون زدن اون چوچوله بالایی شو بین دو تا لبام قرار داده با یه مکش سریع بدون این که گازش بزنم با لب و دندونام طوری فشارش می دادم و تنظیمش می کردم که دیگه نتونه در مقابل ار ضا شدن مقاومت کنه .. چون همش می گفت دلش می خواد به همین صورت کیف کنه و هر وقت اراده کرد ار گاسم شه . انگاری منو مفت گیر آورده بود . چون من خودمم دوست داشتم که اون سر حالم کنه . -نادیا نادیا داری چیکارم می کنی . هر کاری می کنم بازم داره مباد بازم دارم داغ می کنم . حس می کنم یه چیزی همین الان می خواد ازم بریزه .. آخخخخخخخ نهههههههه دختر دختر تو اعجوبه ای .. موهای سرمو کند این شهره . با اون ناخنای بلندش پوست سرمو زخمی کرد ولی من دست بر دارش نبودم . -نههههههه نادیااااااا زوده زوده زوده می خوام بیشتر بسوزم بیشتر حال کنم .. ساکت شد و منم یه دقیقه ای رو رو کسش کار کردم و سرمو آوردم بالا تر و گفتم دختر تو که منو کشتی من که قرار نیست حالا تمومش کنم . این قدر اون کس خوشگل و تپلتو لیس می زنم که تو حودت خسته شی . تازه کو ;/; هنوز با اون کون گنده ات کار دارم . خیلی هم کار دارم .. می دونستم حس و حال پا شدن از جاشو نداره . باید بهش فرصت می دادم تا بتونه خودشو بگیره بعدا منو بگیره .. حالا اون در یک حرکت متقابل خودشو انداخت رو من . -بهت نشون میدم که شهره هم می تونه فکر کردی .. راست می گفت همون هیکل درشت و سینه های خوشگل و نوک تیزشو که دیدم پوست بدنم از هوس سیخ سیخ شد و با نوک سینه های لیمو نمایم می تونستم لیمو پوست کنم . شهره هم اولین کاری که کرد این بود که نوک سینه هاموبذاره تو دهنش . تا رفتم یه ناله ای بکنم انگشتاشو کرد توی کوسم و تند تند می ذاشت توی کس و می کشید بیرون . دیگه ناله منو تبدیل به جیغ کرد . بر عکس اون که دوست داشت بیشتر حال کنه و فاصله بیشتری رو تا ار گاسم طی کنه من دوست داشتم زود تر ار ضا شم . نمی تونستم خودمو در اون حالت نگه داشته باشم .. -بخور بخورشششش شهره .. -کجا تو بخورم من که حالا دارم سینه هاتو می خورم به من بگو نادی جون بگو بگو .. شهره کنیزته .. -خانومی خانوم منی .. کسم یه جوری شده بود . یه پرشایی رو در خودش حس می کرد که با یه مکش و میک زدن قوی می تونست به اون جایی برسه که من دلم می خواست . شهره از مسیر سینه اومد به طرف پایین . موهای افشونش وقتی که رو شکمم می ریخت یه احساس خوب و پخش هوسی بهم دست می داد . یه جای کار چند تار موشو در تماس با کسم حس کردم . اونو به کسم چسبونده با دستام حرکتش می دادم تا کس داغ منو قلقلکش بده . شهره وقتی این حال منو دید سرشو گذاشت وسط کسم -آخخخخخخخخ عزیزم عزیزم منو کشتی .. انگشتشم در همون حال کرده بود توی کونم .. دهنش آزاد بود حالا می تونست هر چی که دوست داره رو به من بگه .. -کی میگه من تو رو کشتم . تو منو کشتی و من حالا دارم قصاص می کنم . -پس بکش بکش منو بکش . قصاصم کن . نابودم کن . انتقام بگیر . شیرین تر از این انتقامی که حالا می خوای بگیری چیز دیگه ای در این دنیا وجود نداره که سر حالم کنه . بکش منو بکش . پاهامو باز ترش کرد و لباشو گذاشت رو کسم . خیلی بامزه کسمو می لیسید . . بیشتر از اون چیزی که انتظارشو داشتم . .. -شهره دوستت دارم . دوستت دارم . عاشقتم .. .. نمی دونم چرا این جوری شده بودم . تازگیها خیلی عاشق هم جنسای خودم می شدم . هر کی رو هم که پیدا می کردم فکر می کردم بهترین و لذت بخش ترینه .. . شاید واسه این بود که همون حسی رو که یک مرد بهم می داد یه زن هم می تونست بهم بده و شاید گاهی هم بیشتر . اون منتی رو که مردا رو سر ما زنا می ذارن زنا نمی ذارن . ما در یه حالت توازن در کنار هم قرار می گیریم و می دونیم که خواسته هامون چیه و شهره می دونست چه جوری بهم حال بده …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی