زن نامرئی 133

ولی اون آبش اومده بود . اونو توی کسم خالی کرد -پسر تو شجاع شدی . می دونی با همه ترس و استرسی که داشتی شجاع شدی . ببینم چقدر زود توی کسم خالی کردی . چراحالا من با این همه هوسم چیکار کنم . اون فقط مات و مبهوت مونده بود . نمی دونست از کجا پیدام شده و کاری کردم که ندونه به کجا رفتم . یه فشاری به بازوم آورده و غیبم زد . فقط داشتم نگاش می کردم . گیج و وامونده بود . چشاشو می مالید . باورش نمی شد که تونسته با زنی حال کنه . دستشو به کیرش می مالید . اون بیدار بود . بیدار بود ولی شایدم فکر می کرد که خواب دیده . .. حتی حالشو نداشت شلوارشو بکشه بالا . چیزی نمومده بود با همون حال وهوا بیاد وبه دنبال من بگرده . تازه یادش اومد که کیرش آویزونه و این طوری نمی تونه به دنبال من بگرده دنیای بزرگ ما پر از هیاهوست واقعا یه کنکور سراسریه . کسی نمی دونه چه خبره درش . خیلی بزرگه به هرجاش نگاه می کنی آدماش سرگرم یه کاری هستند . فقط دارن کار می کنند برای لحظه های بعدشون . انگار اون لحظه ای رو که در آن قرار دارند جزو زندگی اونا نیست . در حالی که همون لحظه حال , آینده ای در گذشته شون بوده . آینده ای که از راه رسیده و آدما همچنان در حال دویدن هستند . یه زمانی به یه حالی می رسند که دیگه آینده ای در این جا براشون نداره . آدما همه شبیه به هم هستند . حتی خوبا و بدا رو که کنار هم میذاری خیلی به هم شباهت دارن . میگن از رو چهره میشه خوبا رو شناخت و دونست که بد ها چه کسانی هستند ولی این هم یه چیز کامل و دقیقی نیست . گاهی وقتاواسه این که قلبی رو بشناسی و حس کنی باید در کنار اون قلب و با اون دل زندگی کنی . ممکنه انسانهایی باشند که چهره ای زشت دارند ولی قلبشون زیبا ترین دلهای دنیاست . مهربون ترین و پاک ترین اونا و من در دنیای رنگارنگ بی رنگی در پارک قدم می زدم . بدون این که کسی منو ببینه . دخترای زیبا و پسرای خوش تیپ .. حتی اونایی که چهره هایی معمولی دارند وقتی که به عشق می رسن انگاری زیباییها میاد سراغشون و به هیچی دیگه نمی تونن فکر کنند .یه عده میگن که از عشق میشه به هوس رسید یه سری میگن که از هوس به عشق میشه رسید . ولی زیاد فرقی نمی کنه کدوم اولش باشه و کدوم دوم . مهم اینه که هر دو باشند و در کنار هم تا به زندگی انسانها یه رنگ و حالت دیگه ای بدن . چون آدما به هر دو شون نیاز دارند . نمی دونم من شاید اون مدت کوتاهی که همسر داشتم راستی راستی عاشق نبودم . اوخ اوخ عجب صحنه ای کسی که منو نمی دید . پشت بوته ها ی بلند و جایی که گل و گیاه انبوهی بود یه دختر و پسر رو در حال سکس دیدم . چه دل و جراتی داشتند این دو تا و شیر شده بودند . من که به خودم اجازه نمی دادم همچین کاری رو در این محیط انجام بدم . شلوارشونو در حدی پایین کشیده بودند که بتونن وسط تنشونو لخت کرده در تماس با یکدیگه  قرار بدن .. چقدر هوس اونو کرده بودم که منم  در سن اونا باشم . چقدر اون لحظه ها واسم شیرین بود . لحظه هایی که دیگه بر نمی گردن .من مثل این دختر شجاع نبودم . شایدم اگه این قدرت رو نمی داشتم الان هم شجاع نبودم . رفتم جلو تر . خیلی دلم می خواست که بدونم کیر رفته توی کس یا توی کون  قرار داره .. پسر جلوی دهن دختر رو داشت و نمی ذاشت جیغ بکشه . با این فشاری که پسره به کیرش می آورد و دستشو هم جلوی دهن دختر داشت نشون می داد که داره کونشو می کنه . یه دستشو هم از زیر بلوز دختر رد کرده بود و با سینه اون ور می رفت . راستش دلم واسشون می سوخت . چرا باید این قدر عذاب بکشن . چرا جوونای ما این قدر باید در سختی و منگنه باشن .  اونا مگه چه فرقی با بقیه آدما دارن . اگه مثلا همین الان دستگیر شن هیشکی به نیازشون فکر نمی کنه . فقط  به این فکر می کنن که اونا چقدر گستاخانه در یه  گوشه ای از این زمین خدا دارن سکس می کنن . ای زندگی زندگی زندگی . کاش آدما می دونستند که همه آدما هوس دارند . کاش می دونستند که گرسنگی برای همه هست . کاش می دونستند که همه می تونن سیر شن . ولی خیلی ها هستند که به این قانع نیستند و پس از سیری می خوان که بالا بیارن . کاملا مشخص بود که پسر کیرشو کرده توی کون دختر و داره باهاش حال می کنه . داشتم به این فکر می کردم که خیلی سخته آدم حسود و خود خواه نباشه . حتی من با این که این اواخر بار ها و بار ها سکس داشتم ولی به اون دو تا جوون غبطه می خوردم دوست داشتم همین الان می رفتم جای اون دختر . اونو از میدون به درش می کردم . می گفتم آقا پسر می تونی دو سره کار کنی . می تونی تا آخر عشق و حالو بری …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا