زن نامرئی 140
–
داداش داداش .. خوبه همینو ادامه بده ببین دارم از حال میرم .. انگاری کلفتی انگشتاش چند برابر شده بود و همون جوری که من دوست داشتم و می خواستم بهم حال می داد . دو تا انگشتاشو با فشار طولی همین جور به دو طرف حرکت می داد .. -نویان همینو ادامه بده ولم نکن کسم داره آب میشه .. اووووووخخخخخ مث یه شمع داری اونوآبش می کنی . اگه بدونی با آب شدن چه جوری داری آبشو میاری . اینو که بهش می گفتم شدت کارو زیاد تر می کرد .. صورتشو به صورت خواهرش که من باشم نزدیک تر کرد و یکی از لبامو میون دو تا لباش قرار داد و همراه با بازی کردن با کسم لبمو می مکید . با نفسهای تندم نویانو متوجهش کرده بودم که اونم باید حرکتشو تند تر کنه تا منم با لذت بیشتری به کارم ادامه بدم . ووووویییییی اگه بگم دیگه هیچی برام نمونده بود دروغ نگفتم . خودمو ول کرده بودم . کاملا بی حس . . رفتم با همون دهن نیمه بازم یه چیزی بگم که دو تا لبامو به شکار خودش در آورد واسه این که بهش بگم چقدر لذت می برم و اونم باید همچنان به کارش ادامه بده کوسمو رو انگشتاش حرکت می دادم . می دونستم نویان از این که به خواهرش لذت بده فوق العاده لذت می بره و حال می کنه .. -اوووووفففففف نادیا نادیا .. نادیا عزیزم .. انگاری انگشتاش می رفت تا خسته شه ولی من هنوز ار گاسم نشده بودم . ولی دیگه داشتم می شدم . لبا شو به شدت و با فشار می مکیدم .. دیگه حتی لبام هم از حرکت ایستاده بود .از اون معدود دفعاتی بود که یه چیزی با فشار ازم ریخت . چه حس آرام بخشی . انگار دنیایی لذت از کوسم اومد بیرون . یه حالی داشتم که می خواستم تمام مردم دنیا بدونن که من دارم لذت می برم . که بدونن اینو میشه به حساب خوش ترین لحظه زندگی گذاشت . بازم دلم می خواست . انگاری هنوز یه چیزایی پشت کسم آماده ریخته شدن به بیرون بود . هنوز داغ بودم لبامو از رو لبای داداش جدا کرده و گفتم نویان با انگشتات ادامه بده . اون ولم نکرد .. دوباره شروع کرد این بار انگاری نیرویی تازه پیدا کرده بود . -اوووووواووووووونویان … داره میاد داره میاد .. حالا کیرت رو می خوام . حالا می خوام که اونو فرو کنی توش . .پسر تو چقدر شیطون شدی . اینا رو از کجا یاد گرفتی . خیلی بلایی تو . داداش شیطون من . -من انگشت کوچیکه تو نمیشم نادیا .تو خیلی ماهی . خیلی . دوستت دارم نادیا . می خوام که فقط مال داداشت باشی . نمی دونم چرا دوست ندارم که شوهر کنی. بهش حسودیم میشه -نویان تو زن نمی گیری ;/; -نمی دونم نمی دونم . شاید اگه تونخوای نه . نگیرم -این که نمیشه . می تونیم بعد از از دواج هم با هم باشیم . حالا چه وقت این حرفاست . بکن اون کیر تیز و آماده خودت رو توی کس آبجی نادیای خودت که تمام این حرکات و انتظارات فقط برای این لحظه بوده .. نویان حرکتش به طرف کس خواهرشو شروع کرد . داغ و کلفت و گوشتی .. پر هیجان و انرژی بخش . نیازی که من اونو بیشترین نیاز زندگی می دونستم دلیلی برای بودن برای زندگی کردن و به فردا نگریستن . . -نویان دوستت دارم دوستت دارم .. کیر آتشین نویان ورودی کسمو بازش کرد و به حرکت رو به جلوش ادامه داد -چیکار می کنی داداش این که هر چه روبروشه می سوزونه و میره -نادیا خودش داره می سوزه . داره می سوزونه . کمکم کن . . -نویان به کمرت و به کیرت فشار نیار . به اعصابت فشار نیار . خواهر فدای داداش گلش و اون کیر ناب و تاپش بشه .. بریز .. زود باش خالی کن . من تشنمه .. تشنه ام . تشنه آبتم . فقط آبتو می خوام . دوستت دارم دوستت دارم . می خوام . می خوام .. بهش اجازه فکر کردن ندادم . کسمو به طرف کیر داداش حرکت داده و از طرف پایین در یه حرکت رو به بالا خودمو به اون چسبوندم .ریزش آب کیر نویان رو داخل کسم حس می کردم . کمرمو بین دستاش گرفت و منو به تشک فشرد . حالا خیلی راحت تر و سریع تر آب کیرشو می فرستاد داخل کسم . -اووووفففففف نویان داداش چقدر سنگین بودی .. اوووووهههههه هر چی خالی کنی خواهر بی حیات جا داره . بازم آب می خواد می خواد . دوستت دارم . دوستت داره .دوستش داره . بزن بکن .. مال توام مال خودتم . نویان ولم نمی کرد با همون کیر خالی کرده اش منو می گایید . با چشای بسته شده به استقبال خوابی شیرین چند دقیقه ای رفتم . دیگه از حال رفته بودم . -بیا می خوام ببوسمت . ببوسمت . .حس می کردم که دیگه دارم اشباع میشم ولی دوست داشتم نوازشم کنه منو ببوسه بهم بگه دوستم داره . داداش خوب من . یه روزی تصور این که با برادرم سکس داشته باشم فراتر از رویا بود . فرا تر از کابوسی کشنده . ولی حالا دوری از این سکس برام یک احساس کشنده بود … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی