زن نامرئی 44
–
اوووووفففففف بابا بابا چه خوب کردی که اومدی و این جوری خوشحالم کردی .. جووووووون بابا اگه تو نبودی من چیکار می کردم . اگه تو نبودی دخترت چه جوری تامین می شد . ممنونم ناصر جونم . یادت باشه دخترت هر چند وقت در میون به این چیزا نیاز داره که دیگه یه موقع به انحراف کشیده نشه -نادیا دخترم از این حرفا دیگه نباید بزنی . تو که خودت می دونی من تو رو دختر نجیب و پاکی بار آوردم . یعنی هر چی از تربیت و فرهنگ خودم بود به وجود تو هدیه کردم و.تو در واقع آینه ای از من هستی -بر منکرش لعنت بابا جون . این که دیگه کاملا مشخصه که من تر بیت شده توام . انگاری سوراخ کوسم بد جوری به ماساژ کیر عادت کرده بود . دلم می خواست روزی چند بار چند مدل کیر بره تو کوسم . فکر نکنم زنای شوهر دار این قدر هوس داشتند که من داشتم . بابا کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو کونم و اونا رو به چهار طرف حرکت می داد و با حرکتای خودش لبه ها و قسمتهای چاک کونم به کیرش فشار بیشتری می آورد و بیشتر بهم لذت می داد . .. هنوز هیچی نشده بابا بیحال و سست شد و حس کردم کیر ناصر جون چند حرکت پرشی و جهشی شدید رو به جلو داشته و آخ آخ گفتنهای بابا نشون می داد که آبش داره میاد .. -نادیاااااا .. جاااااان کیییرررررم -بابا محکم تر .. بیشتر کوسسسسسم آب می خواد آب .. -نادیا بگیرش بگیرش . دیگه تجربه ام زیاد شده بود چند ثانیه مونده بود که کیر بابا اولین قطره شو تو کوس من خالی کنه من سرمو به طرف لاپام خم کرده دستمو از لای پام به کیر بابام که فقط یه قسمتش اونم بیشتر از بیضه , بیرون قرار داشت گرفتم تو دستم و به قسمت کوسم فشار دادم و محکم نگهش داشتم و نذاشتم که بیاد بیرون . همین حرکت باعث شد که با یه لذت زیاد بابا تا تونست آبشو بریزه تو کون من .. همین جور کیرش تو کوس من می پرید و لذت پخش می کرد . از سکس با اون مثل سکس با نویان داداش به ار گاسم نرسیدم ولی از اونجایی که فوق العاده لذت برده بودم و از روز قبل تا حالا توسط افراد دیگه چند بار ار گاسم شده بودم زیاد خیالم نبود .. بابا تند تند ازم عذر می خواست که نتونسته اون جوری که شایستگی شو دارم ارضام کنه .. من تو دلم گفتم اگه قرار بر ارضا بود که دیگه شایستگی و غیر شایستگی نداره .. قول داد که این بار بیشتر منو بگاد و عجله رو بهونه کرد و پس از این که یه خورده کوسمو لیسید و با سینه ها و سایر اعضای بدنم ور رفت ولم کرد و رفت . این بار گرفتم تخت خوابیدم و پس از یک استراحت کامل دوباره رفتم حموم و خودمو حسابی ساختم . حال و حوصله شو نداشتم که خونواده بر گردند و برم خونه همسایه . ولی دیگه چاره دیگه ای نداشتم تا غروب یه جوری خودمو مشغول کردم . هر چند دیگه هیشکی نمی تونست جلو دار من شه و من هر کاری که دلم می خواست انجام می دادم . یواش یواش وقت رفتن به خونه همسایه بود . خستگی من خوب در رفته بود و سر حال سر حال بودم ولی اگه اون چند تا سکس روز گذشته رو نمی داشتم می تونستم سر حال تر از اینها هم بوده و هیجان بیشتری هم داشته باشم . راستش اولش تصمیم داشتم با یکی دو نفر سکس کنم و قال قضیه رو بکنم . ولی اون تیپ هایی رو که می دیدم دیگه از خود بی خود می شدم و حیفم میومد که کیر تک تکشونو آزمایش نکنم . خوب بود گروه گروه میومدند . یه سری دوستای پسر خونواده بودند . یه سری از طرف دختر خونواده بودند . یه دسته هم که مسن تر بودند هم باید جزو فامیلا و عمه و خاله و دایی بچه های خونه بوده باشند . پس با این حساب من می تونستم خیلی راحت خودمو توی این گروه جا بزنم . البته هر یک از دسته ها فکر می کردند من مال دسته دیگه هستم . خودمو یواش یواش رسوندم داخل حیاط و بعد ش رفتم داخل جمعیت . تا وقتی که به محوطه بزرگ پذیرایی و تالار نرسیدم خودمو مرئی نکردم . البته یه لباس آبی آسمونی یه سره تنم کرده بودم و پشت چشامو هم همرنگ لباسام کرده بودم . لباسام تقریبا پوشیده بود و خیلی هم بهم میومد .. ظاهرا همه باید لخت می شدند . این جوری خیلی بهتر بود . آدما که از شر لباس خلاص میشن و کاملا بر هنه میشن از نظر این که کی هستن کمتر مورد توجه قرار می گیرن . بیشتر اندام لختشون میفته تو دید و اگه کیر مرد ها بدن زنا رو ببینه که شق میشه و بعد هم بقیه عملیات . خیلی ها به دیدن من تعجب کرده بودند ولی یواش یواش هر زنی می رفت طرف یه مردی . دیگه یه حال و هوای درستی به این مجلس داده بودند . شده بود عین سلف سرویس . گیلاسهای شراب و بطر های شراب خارجی و انواع و اقسام وسایل پذیرایی در چهار گوشه تالار خود نمایی می کرد . من دلم می خواست که یکی از بقیه خوش تیپ تر باشه بیاد سراغم . اتفاقا یه جوونی هم اومد طرفم که بر و روی آراسته ای داشت . با یه ریش پرفسوری کاملا مشکی ولی صورت و تن و بدنی سفید . اول از همه چشممو به طرف کیرش دوختم . معرکه بود . هرچند خیلی زود لخت شده بودند ولی با این حال چیزی از هیجان مجلس کم نشده بود که هیچ آدم احساس شور و هیجان بیشتری می کرد … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی