زن نامرئی 73
–
اسد کیرشو کرد توی دهنم . از اون طرف هم اعظم هم در حال گاییده شدن توسط زینال بود . عجب کوس نابی داشت این جناب سروان . صدای تلمبه زدن زینال در صحرا پیچیده بود . -غلام آخ غلام غلومتم کوسسسسم کوسسسسمو خوب بکنش .. -نوکرتم نازیلا .. نوکرتم . فدات میشم . کیر حسابی منو سر حالم کرده بود . با خودم گفتم شما تا مرد خوب دارین به ما دو تا زن کیر می زنین ولی یه کیری نشونتون بدیم که از دهنتون در آد . اون طرف زینال چه جور کیرشو به کوس اعظم فرو می کرد و جاسم و عماد هم به نوبت کیرشونو به دهن اعظم مالیده و به زور دهنشو باز کرده کیر رو فرو می کردند داخلش . فرصتی پیش نمیومد تا من بتونم حرفامو با اعظم بزنم . دستمو حالا از پهلو گذاشتم رو سینه اعظم . می خواستم این جوری هم یه حالی بهش داده باشم و هم این که به بچه ها همراهی خودمو نشون بدم که یعنی با اونا م . -اعظم جون صفا کن . ببین آسمون چقدر قشنگه در این فضای باز دلپذیر آدم دلش می خواد یه لشگر کیر سرش بباره . جناب سروان چه طوره که یک سرویس براشون برقصیم و با ناز و عشوه بریم توی بغلشون و این جوری به همه مون بیشتر می چسبه .. -آخ غلوم کوسم .. اسد هم که از بس کیرشو کرده بود توی دهنم و بیرون کشیده خسته شده بود به غلام گفت که اونم کوس می خواد -پسر ببینم تو خایه داری ;/; -اگه ندارم پس این چیه که نازیلا جون همش می خواد فرو کنه تو کوسش . غلام مجبور شد کیرشو از کوسم بیرون بکشه تا اسد هم بتونه به مراد دلش برسه کاش این طور نمی شد . چون غلام این بار عشقش کشیده بود که منو کیر تو دهن کنه موفق هم شده بود کیر غلام گنده تر و کلفت تر از کیر اسد بود . با این حال با کیر اسد هم در حال حال کردن بودم . خیلی دلم می خواست با جناب سروان یه جورایی اخت می شدم و اونم باهام راه میومد . اما مثل وحشی ها شده عرصه رو بر اونا تنگ کرده بود . دلمم می سوخت . چون ظاهرا یه پسر کوچولو داشت . یه لحظه به غلام اشاره زدم که کیرشو از دهنم بیرون بکشه . کیرشو در آورد -نازیلا خانوم چی شده نکنه کیر ما مزه نمیده اگه دوست داری آبلیمو بهش بزنم یا بمالم به کوس این جناب سروانه و دوباره بیام سراغ شما . -نه غلام جون .. -بچه ها گوش کنین این تن و بدن اعظم جون خیلی مشتیه و حال میده . برای یه لز خوب آماده هست . دور و بر منو خالی کنین که راه بندازمش از راه صحیح و اصولی برین . معلوم نبود تعرض و تجاوز دیگه چه راه اصولی می تونست داشته باشه .-بچه ها شما که مجهزین والان هم باید سر حال بیایین . من و اعظم جون هم دوست داریم با هم حال دو نفره داشته باشیم . من بهتون قول میدم قلق اونو بگیرم و حسابی تن و بدنشو آماده کنم که شما رو هم سر حال بیاره . واسه این که خودتون می دونین هر زنی آرزوشه که به کوسش حال و صفا بده . کیر که وقتی رفت اون داخل باید حسابی اونو سر حالش کنه . ما باید کینه ها رو از دل هم پاک کنیم . این اعظم جون هم از اون زنای با حاله . هیکلشو نگاه کنین . حرف نداره . همچین هیکلی رسیدگی میخواد دست کاری می خواد . من بهتون قول میدم اونو روبراه روبراه کنم . شما کاریتون نباشه . شما برین یه دو د و دمی بگیرین . من حواسم هست . میگن اگه تریاک بکشین آبتون دیر تر میاد و تا بتونین می تونین با کیر شق شده بهمون حال بدین . مردا رو خرشون کردم که برن یه پکی بزنن و یه دود و دمی راه بندازن تا بتونم با اعظم جونم یه خانجمن سکسی کیر تو کس بکنم حالا من و اون تنها بودیم . -ببینم اعظم جون تخم کفتر می خوای تا به حرفت بیارم ;/; -شرم کن زن تو هم مثل بقیه ای . لبامو گذاشتم رو نوک سینه هاش و دستمو هم گذاشتم رو کوسش و گفتم اعظم جون حالتو بکن . باهام راه بیا . حالا یه خورده جیغ و داد کردی هم اشکالی نداره . فحش هم خواستی بدی بده خانوم مومنه محجبه . ولی پیشت بمونه من با تو هستم . می دونی من با توام می خوام اینا رو گیر بندازم . حالا شرایط فرق می کنه . اوضاع خطری و قمر در عقربه . نمیشه بیگدار به آب زد . باید کاری کنیم که همه چی طبیعی باشه . بهت قول میدم که من حال اینا رو بگیرم . نباید با اینا در افتاد . به خاطر حفظ نظام مبارزه با فساد اجتماعی باید ایثار گری کنی بری زیر کیر این پنج نفر حال بدی و می دونم که حال هم می کنی ولی بعدا توبه کن . به خاطر حفظ جان و نجات جامعه مجبور ی که این کارو انجام بدی . جوانان وطن امروز بهت نیاز مندند . نیاز مند ایثار گری بانوی محجبه و با ایمانی مثل تو . تو قهرمان ملی ما خواهی شد . درو د بر تو ای اعظم اعظم . اعظم سکوت کرده بود . اشک در چشاش حلقه زده بود . نمی دونم به خاطر کوس دادنهاش بود یا قهرمان شدنش . در هر حال حسابی کوسش کردم یا همون کیرش کردم و زبونمو گذاشتم رو کوسش . عجب کوسی . یه خورده بوی کیر زینالو می داد . با این بو آشنایی داشتم . یه مقدار که کوسشو جویدم و خیسی هاشو خوردم اون طعم هم رفت پی کارش . حالا فقط طعم خالص کوس اعظمو می چشیدم …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی