ساختمانی پر از بیغیرتی (۲)

…قسمت قبل

تا یکی دو روزی خبری نبود ولی مرتب می دیدم به گوشی خواهرم پیام میاد و اونم با ناراحتی جواب میده فهمیدم امید و حسین بودن ابجیم سعی میکرد موضوع رو تموم کنه ولی اون لاشخورا مگه ول کن بودن اونا همچین دختر داف و زیبایی رو تو خواب شبشون هم نمیدیدن اینجوری توی مشت بگیرنش. حس اوب و بیغیرتی من دوباره برگشته بود و مدام قوی تر میشد هرچقدر از امید میخواستم با هم خلوت کنیم قبول نمی کرد و این واسم خیلی سرشکستگی داشت ازش خواهش میکردم منو بکنه و اون ناز میکرد حقم داشت دیگه کس ناز و خوشگلی بنام مهتاب خواهرم زیر کیرش بود من به حساب نمی اومدم.غروبی گوشیم زنگ خورد امید بود
-سلام کونی خوبی
حرف زدنش مدام بدتر و توهین آمیزتر میشد و آزارم میداد
-مرسی امید

فردا ظهری خودتو اماده کن قشنگ شیو کن شرت و سوتین خواهرتو هم بپوش حدود ساعت دو و نیم بیا پایین
-تنها باش یا حسین نباشه امید
-باشه بابا
چشمی گفتم و قطع کرد.هم حس رضایت داشتم که قراره مزه ی کیر رو دوباره ب چشم هم حس بد کونی بودن و زیردست بودن و تحقیر. اینا بعلاوه لباسای زیر خواهرم حالمو بد میکرد البته قاطی شدن این حسهای تحقیر کیرمو در پایان سیختر میکرد
فرداش همون شورت با یه سوتین همرنگ رو پوشیدم و رفتم پایین وقتی وارد شدم از تعجب خشکم زد امید تنها نبود یه پسر به اسم هادی شاگرد سوپر مارکت سر کوچه مون هم نشسته بود یه پسر لاغر و نسبتا بلند.اونم همسن حسین بود اعصابم بهم ریخت میخواستم برگردم امید درو بست و نزاشت و منو بزور نشوند
با اخم نشستم و امید هم نشست کنارم گفت
-خوشگله چقدر ناز داری از خواهرت بیشتر ناز میکنی که
-ساکت امید این کیه
-این اقا هادی میخواد کونتو یه حالی بده
-گفتم نمیشه سخته بخدا دوتا
-من نمیخوام بکنم کونی جون .اقا هادی هوس کرده
حالم بد شد.هادی هم تا اینو شنید با پررویی اومد سمت دیگه من نشست و دستشو کرد توی شلوارکم.من در حالی که سعی می کردم دستاشو بگیرم گفتم
-امید توروخدا نکن خوشم نمیاد
-خفه شو کونتو بده دیگه خواهر کصده
با ناراحتی ساکت شدم بغض کرده بودم.هادی بی خیال داشت کونمو میمالید و گاهی لبامو میخورد انگشتشو میکرد توی کونم که دردم می اومد
-اخخخ آرومم
-جونن کونیییی
امید رفت روی اون یکی مبل تا جا باز بشه همزمان با گوشیش مارو هم نگاه میکردن گاهی هم فیلم می گرفت.
حالم بد شده بود هادی خیلی پلشت بود خیلی بوی عرق میداد .شلوارکمو در اورد با تیشرتش رو.شرت سوتین خواهرمو دید جوننی گفت منو نشوند جلوی پاهاش .حسین هم یهو وارد شد و نشست رو زمین و با خنده گفت
-به به کونی جون لباسای خواهرشو پوشیده چه کسی شده مثل اون جنده
حرفاش خیلی تلخ بود.هادی کیرشو در آورد عجب کیری بود.سیاه و بلند خیلی کلفت نبود البته با کلی پشم دورش بوی بدی میداد سرمو گرفت چسبوند به کیرش حالمو بد میکرد
سختم بود وقتی دو نفر تماشاچی بودن ساک بزنم .ولی چاره ای نبود دهنمو باز کردم کیرشو فرو کرد توی دهنم مشغول خوردنش شدم واقعا بوی بدی میداد خیلی پلشت بود نامرد.اوقم می اومد.سرمو محکم گرفته بود و به کیرش فشار میداد منم حسابی واسش میخوردم کاملا شق شده بود سرمو فشار داد پایینتر منظورشو فهمیدم بدم می اومد تخماشو بخورم پر پشم بود
با قهر گفتم
-اه بدم میاد اقا هادی پر پشمه
-بخور کونی زر نزن
چاره ای نبود کنترل دهنم دست خوردم نبود کنترل هیچ کجای بدنم دست خودم نبود میدونستم بخوام کلفت بازی در بیارم کونمو پاره میکنند سه تایی.دهنمو باز کردم و تخماشو کمی مک زدم.
-کونی بخورش اینارو به خواهر جنده ات هم میدم بخوره. جنده جوری منو نگاه میکنه انگار من سگم یا نجسم داداششو کردم خودشم میکنم بخور خواهرکصده
حرفاش هم آزارم میداد هم اوب کونم و آب بی غیرتیم رو بیشتر میکرد خیلی طول نداد خوشبختانه. بلندم کرد
منو داگی کف اتاق نشوند چهار دست و پا شورت رو یکم کشید پایین و پاهامو از هم باز کرد.نگاه های مشتاق حسین و امید روی گاییده شدنم معذبم میکرد سرمو انداختم پایین و چشامو بستم.با چنتا تف و انگشت کردن بالاخره فرو کرد توی کونم. اخ منو در اورد
-اییی اخخخ
-اروم مشغول گاییدنم شد دستاشو گذاشته بود روی کپلام و کونمو میکرد.من مرد مثل یک زن جنده داشتم به یک مرد دیگه سواری میدادم و این حالمو بیشتر خراب میکرد و کیرمو بلندتر .سرعتشو بیشتر کرد دیگه داشت با ریتم یکنواخت توی کونم تلمبه میزد کل کیرش توی کونم جا باز کرده بود و همین دردم می اومد
-اخخخ اییی ایییی اخخخ آقا هادی بسه بسه درد دارم بکش بیرون تورو خدا بسه اخخ
-ناله کن کونی ناله خودتو در اوردم ناله ی خواهرتم همینجوری در میارم.
حس بدی بهم میگفت دیگه این حرفها فقط بلوف یا فحش نیست.بحث غیرت نبود خوشم نمی اومد این بی سر و پا خواهرمو بکنه .خودم بهش کون میدادم به قدر کافی تحقیرکننده بود.کیرش حسابی کونمو حفاری میکرد و منو درد می آورد نامرد کیرش خیلی دراز بود و حسابی منو داشت میکرد مدام ناله میکردم و آخ میگفتم.دیگه رسما سوارم شده بود دستاشو گذاشته بود روی شونه هام و کونمو میکرد متوجه شدم حسین و امید هر دو دارن از گاییده شدن من با لذت فیلم میگیرن.هیچ اعتراضی نمیتونستم بکنم.چی میتونستم بگم یه نره خر داشت جلوشون کونمو جر میداد و من مثل یک جنده فقط ناله میکردم با جیغ های ریز.یهو کوبید ته کونم و کل آبشو خالی کرد توی کونم و روی من دراز کشید جفتمون نفس نفس میزدیم بعد یک دقیقه ای از روم بلند شد .میخواستم منم بلند شم که امید گفت
-همینجوری بمون کونی تکون نخور
به شکم دراز کشیدم نمیدونم چرا .دیدم امید یه بات بلاگ داد به هادی و اونم با یک فشار کرد توی کونم.کونم که از فشار کیر هادی تازه خلاص شده بود دوباره پر شد و همین باز اخ منو در اورد.حرفی نزدم.شده بودم عروسک جنسی اینا.هادی کیرشو گرفت جلوم با خستگی کیرشو واسش خوردم و تمییز کردم اونم ولم کرد و از حسین و امید خداحافظی کرد و رفت .منو حتی آدم حساب نکرد خداحافظی کنه باهام.نفهمیدم کی آبم اومده بود امید گفت
-کونی بات پلاگ رو در نیاری ها
-باشه .رفتم دسشویی شاشیدم و برگشتم هنوز شورت و سوتین خواهرم تنم بود تا میخواستم لباس بپوشم و برم. امید نزاشت دستمو کشید نشوند منو جلوی کاناپه جلوی حسین و خودش هم نشست کنارش.خسته بودم و کونم درد میکرد با خواهش گفتم
-امید خسته ام کونم درد میکنه بزار یه روز دیگه
-کیرتو بخور کونی کاری به کون تو نداریم
حرفی نزدم. مشغول ساکیدن کیر امید و حسین شدم اوونم در حالی که شورت و سوتین خواهرم تنم بود و ابکیر بکنم توی کونم مونده بود هنوز و اجازه نداشتم برم خودمو بشورم.خیلی ساک زدنم طول نکشید صدای در اومد منو بلند کردن فرستادن اون طرف پشت پرده حسی بهم میگفت مهتابه. خواهرم اومد داخل .در حالی که یه شلوار لی پاش بود با یه تاپ سفید حلقه ای. خیلی عادی لباس پوشیده بود برخلاف همیشه لباسای لختی یا سکسی نپوشیده بود تا الان توی گرما خواهرمو با شلوار ندیده بودم یا شورتک یا دامن فوقش شلوارک. و آرایش کمی داشت اینم عجیب بود معمولا ارایش غلیظ میکرد. ولی بازم خیلی خوشگل بود .همه اش نگران بودم وقتی هادی منو میکرد این دوتا هم اضافه بشن ولی حالا فهمیدم برنامه اینا چیزه دیگه ای بوده .مهتاب وقتی دید امید و حسین هردو شورتشون پایینه و کیرشون راسته و خیس با ناراحتی گفت
-توروخدا بسه چی میخوایید اخه از من.
حسین بی توجه خواهرمو بغل کرد مهتاب خودشو به زور جدا کرد و دوباره مشغول التماس شد
-تورو خدا ول کنین زشته بخدا زشته. گناه دارم اقا امید اقا حسین بزارید برم .درد داره
-اهه چقدر زر میزنی جنده کتک میخوای باز خیالت تخت تا نکنیمت ولت نمیکنیم حتی داداش کونیت هم بیاد دنبالت اونم میکنیم
صدای امید بود که بعدش خندید حسین دوباره بغلش کرد و لباشو خورد امید هم درو قفل کرد و از پشت ابجیمو چسبید. امید با فشار دست مهتاب رو نشوند روی زمین و کیرشو فرو کرد دهنش.خواهرم بی هیچ حرفی مشغول ساک زدن شد میدونست باید کوتاه بیاد و الا کارش سخت میشه. حسین هم کنارش منتظر بود بی طاقت سر ابجیمو کشید سمت خودش و کیرشو کرد توی دهنش حالا داشت کیر حسین رو میخورد.حسین هم مدام سر خواهرمو به کیرش فشار میداد امید اومد پشت پرده سمت من روی زمین نشسته بودم کیرشو گرفت جلوم
-کونی کیرمو واسه کس خواهرت خوب خیس کن
شهوتم اروم داشت برمیگشت اونم در حالی که داشتم ساک زدن ابجیمو واسه یه کیرکلفت میدیدم همزمان لباسای ناموسم تن خودم بود و ابکیر بکنم توی کونم. شهوت بیغیرتی و اوبم دوباره زد بالا.مشغول خوردن کیر امید شدم.خیلی طول نداد.رفت سمت خواهرم بلندش کرد و شلوار و شورتشو در اورد اصلا امون نمیداد خواهرم اعتراضی بکنه البته مهتاب مدام نق میزد ولی چاره ای نداشت و باید تحمل میکرد به پشت درازش کرد و خودش پاهای خواهرمو از هم باز کرد و بین پاهاش نشست کیرشو که با اب دهن من داداش مهتاب خیس و شق شده بود یک حرکت فرو کرد توی کصش که اخ ابجیمو در اورد.با لذت مشغول گاییدن کصش شد.حسابی خرکیف بود داشت یه کس ناب یه داف خوشگل رو مفت و مجانی می کرد .کس نرم سفید و داغ خواهرم حسابی کیرشو حال میداد.ابجیم دراز کشیده بود و از خجالت چشاشو بسته بود و فقط ناله های ریز می کرد.حسین هم اومد سمت من و کیرشو فرو کرد توی دهنم تا خوب واسه گاییدن ابجیم کیرشو خیس کنم.همزمان چشمم به خواهرم از گوشه پرده هم بود. امید پاهای خواهرمو داد بالا گذاشت روی شونه هاش و دوباره مشغول تلمبه زدن توی کصش شد.صدای شالاپ شلوپ نه چندان بلند رفت امد کیر توی کس خواهرم منو مست از حشر میکرد.پاهای سفید و ناز و خوشگل ابجیم روی هوا مدام تکون میخورد.امید دست انداخت و تاپ خواهرمو زد بالا و سینه های بلوریشو چنگ میزد تا کیفش کامل بشه.خیلی طول نکشید که با چندتا تلمبه سنگین یهو کیرشو کشید بیرون و روی کس خواهرم آبشو خالی کرد.خواهرم نفسی از راحتی کشید ولی از جاش تکون نخورد میدونست حسین مونده و اونم تا نکنه ولش نمیکرد پس ساکت منتظر موند هرچند با بیزاری نگاه میکرد.امید با شورت خواهرم کل ابکیرا رو از روی کصش تمییز کرد و اومد سمت دیگه پرده پیش من کیرش رو که هنوز ازش ابکیرای خالی شده روی کص ابجیم آویزون بود رو کرد توی دهنم من با لذت طعم و عطر خوشمزه کس خواهرم رو از روی کیر بکنش خوردم و لیسیدم بی نظیر بود.بعدم شرت خواهرم که خیس از اب کیرش بود کرد توی دهنم. با لذت می مکیدم و می چشیدمش
حسین سریع رفت سراغ خواهرم از روی زمین بلندش کرد
و چهاردست و پا بردش سمت کاناپه حالت داگی بهش داد و خودش عقبش وایساد انگشتاشو اروم کشید روی سوراخ کونش.ابجیم فهمید میخواد از کون بکنتش مثل برق گرفته ها پرید جلو و بلند شد.با خواهش و ناله گفت
-نه نه کون نه نمیزارم درد داره عمرا نه
-نمیشه جون تو این کون کردن داره
-نمیشه نمیزارم درد داره.
خیلی محکم گفت و اومد شلوارشو بپوشه حسین شاکی شلوارو از دستش گرفت پرت کرد و چند تا محکم زد روی سینه و صورت ابجیم
-جنده کتک میخوای میگم بتمرگ
امید هم سریع رفت سراغش و دوتایی خواهرمو بزور دراز کردن رو زمین ولی خواهرم مدام پیچ و تاب میخورد همش خواهش میکرد
-توروخدا نه درد داره اقا امید تو یه چیزی بگو
تماشای دست و پا زدن ابجیم برای اینکه کونشو نجات بده حشریم میکرد ولی دیدن سیلی خوردنش حالمو بد همزان.امید حوصله اش سر رفت و چند تا محکم زد توی صورت خواهرم و گفت
-جنده تا کونتو ندی نمیری تا شبم میخوای کولی بازی در بیار
ابجیم ترسید و با اشک و بغض تسلیم شد دوباره حالت داگی داد بهش حسین و انگشتشو فرو کرد که ناله ابجیم بلند شد
-توروخدا آقا حسین حداقل چربش کن
-خوشم نمیاد
-حداقل یکم بخورش خیس بشه نرم بشه
-اه بدم میاد من کون توی جنده رو بخورم اههه
-توروخدا درد داره نمیشه اینجوری میمیرم
حسین فکری کرد و گفت
-یه نفر هست میخوره واست
-کیییییه ههه
-داداشت الانم اون طرف اتاق داره کیر امید رو میخوره
خواهرم حیرت زده برگشت بهش نگاه کرد
-چی میگی؟؟؟؟؟؟
-بخدا پیش پای تو کونشو داد به هادی .خواهر کصده کونیه.تو هم میشی نگران نباش
من هاج واج مونده بودم یخ زدم.کیرم خوابیده بود.امید گفت
-پاشو کونی برو کون خواهرتو خوب خیس کن اگه میخوای جر نخوره زیر کیر حسین
-بیخیال امید چی میگی
-پاشو کونی غیرتی شده خواهرکصده
منو بزور بلند کرد و کشید سمت خواهرم من سرم پایین بود در حالی که شورت و سوتین خواهرم تنم بود و هنوز ابکیر هادی رو بات پلاگ توی کونم نگه داشته بود سریع رفتم و پشت خواهرم نشستم. طفلکی ابجیم حیرت زده خشکش زده بود از خجالت ناله ای کرد و سرشو فرو کرد توی کاناپه و چرخید به پهلو
-نه نه حسین امید نه داداشم نه نزار نه دارم میمیرم از خجالت نه نمیشه تو رو خدا
ولی اونا ول کن نبودن بزور چرخوندنش به همون حالت داگی و سر منو چسبوندن به کون ابجیم .کون خوشگل سفید و تنگ ابجیم جلوم بود چه بوی خوبی داشت زبونم اروم زدم به کونش لرز محسوسی کرد خواهرم.طعم و عطرکونش عطر کص گاییده شدش منو از خود بیخود کرد دیگه کنترلم دست کیرم بود با لذت مشغول خوردن سوراخ تنگ کون خواهرم شدم دستمو گذاشتم روی کونش ولی حسین پس زد و گفت
-کونی حق نداری بهش دست بزنی فقط با دهنت و زبونت
با لذت سوراخ کونشو خوردم و حسابی خیسش کردم تا جایی که میشد زبونمو فرو کردم توی کونش و بازش کردم تا کمتر درد بکشه.حسین منو زد کنار و سر کیرشو اروم فرو کرد توی کونش ابجیم مثل مار می پیچید به خودش از درد و همه اش خواهش میکرد
-وای در بیار جر خوردم درد داره وایییی اخخخخ اییییییییییییییی
ولی حسین مگه ول کن بود تازه کیرش لذت کون داغ و تنگ خواهرمو چشیده بود اروم اروم فرو میکرد.تا نصفه فرو کرد و یواش عقب جلو کرد تا جا باز بشه از شدت کیف و لذت داشت دیووونه میشد همش فحش میداد یا میگفت جوون جوون. بغض خواهرم رسما شده بود گریه .با گریه گفت
-درد داره اییی ننهه بسه بسه
شانس آورد ابجیم زیاد حسین طول نداد چون دیگه طاقت نیاورد و کل آبشو خالی کرد توی کونش.تا کیرشو کشید بیرون ابکیرها ریخت بیرون حسین سریع با شورت خواهرم که دست من بود اب کیرا رو تمییز کرد و فرو کرد توی دهن من طعم و عطر ابکیر بکن خواهرم قاطی با طعم کون گاییده شدش از روی شرتش عالی بود شرتی که طعم کص جرخوردشو و ابکیر امید رو هم داشت.

نوشته: پدرام تنها

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا