سارا و شوهرخاله سکسی
خب دوستان داستان من کاملا واقعی هستش
من ۱۸ سالمه و اسمم سارا هستش ۶۵ وزنمه قدم ۱۶۵ و سایز ممه ۸۵ شوهر خالم ۳۹ سالشه و کیرش سفیده راستشو بخوای وقتی ۱۷ سالم بود یه شب شوهر خالم بهم پیام داد و انگاری مست کرده بود بهم گفت چه خبر چیکارا میکنی داشتیم حرف میزدیم یهو گفت سارا من ازت خوشم میاد دیگ خلاصه چت کردنمون بیشتر شد بیشتر شد تا جایی ک عکس سکسی میفرستادیم اخه منم خوشم میاد باهاش باشم خیلی خوشگل بود معلوم بود کیر تمیزی داره هم خوشگل هم پولدار خلاصه که یه بار اومدن شهرمون چون اونا مشهد بودن ما یه شهرستان کوچیک تو جنوب خلاصه وقتی اومدن هروقت مثلا توی آشپزخونه ای جایی تنها میشدیم منو انگشت میکرد یا خودشو میمالوند بهم و حتی چند بار بهم گف بیا درحد بغل ببینمت من میترسیدم خلاصه اینا رفتن و من بعد چند وقت مسافرت رفتم مشهد تنهایی و اونجا موندم یه ماه وقتی اونجا بودم خیلی دلم میخاستش یه شب اومدم بخابم خابم نبرد سرم تو گوشی بود تا ساعد ۳ شب یهو بلند شدم برم آب بخورم ک دیدم صدا هایی از در اتاق خالم اینا میاد در دستگیره داشت اما جای قفل نداش و یه چیزی تیکه داده بودن به در قشنگ یه سوراخی بود میتونستم ببینم لامپم روشن بود من از سوراخ نگا کردم وای دیدم شوهر خالم خابیده خالم روش نشسته داره تلمبه میزنه دستای شوهر خالم یکی رو ممش بود یکی بالا کصش میمالید خالم تلمبه میزد داد میزد آخ بمال آخ بمال و شوهر خالم همش میگفت دیوص بکنمت کصکش جنده بکنمت خالم داد میزد آره دست منم رفت توی کصم و مالیدم خلاصه آبشون اومد من رفتم توی اتاق خودمو ارضا کردم و روز بعد رسید خالم جلسه کاری داش و باید میرفت یه شهر دیگ بچه هارو به من سپرد منم میدونستم فرصت خوبیه رفتم حموم خودمو تمیز کردم لباسی پوشیدم که ممه هام مشخص باشن سوتین نپوشیدم شوهر خالم اومد خونه چشش فقط رو ممه هام بود بچه ها رفتن پارک بعدظهر نزدیک خونه بود من توی اشپز خونه بودم یهویی شوهر خالم از پشت اومد بغلم کرد شروع کرد مالیدن ممه هامو از یه طرف کیرشو میمالد ب کونم منم هی مست تر میشدم یه دستشو آورد سمت کصم از روی شلوار میمالید ازش لب گرفتم درحال لب گرفتن رفتیم تو اتاق روش نشستم فق ازش لب گرفتم اومد سراغ گردنم فق میخورد و شلوارش در آوردم براش ساک زدم یهویی بچه ها اومدن تند تند جم جور کردم شب شد و همه خواب اومد پیشم روم خابید شروع کرد لب گرفتن گردنو میخورد گوشمو لیس میزد کیرش عین سنگ شده بود هی میمالید به کصم شلوارم در آورد بهش گفتم پرده دارم و میخوام بزنی گفت مطمئنی گفتم آره کیرشو گذاشت تو کصم ی دردی احساس کردم ولی انقد لذت داشت که فراموش کردم از یه طرف میکرد از یه طرف میمالید بم میگفت جنده کوچولو منی و منم داد میزدم آره و ارضا شد و کصم پاک کرد شروع کرد مالیدن کصم بعدش بالا کصمو مک میزد سرشو فشار میداد زبونش میکرد تو کصم بهترین صحنه زندگیم بود انقدر خورد تا منم ارضا شدم و افتاد تو بغلش از اون روز به بعد تا همو ببینیم منو میکنه اگرجایی تنهایی گیرم بیاره
نوشته: سارا