سراسر لذت،سراسر شهوت (۱)
سلام به همگی امروز میخوام یه داستان سکسی رو براتون بازگو کنم که توش هم خاطره هست،هم فانتزی وتخیل ،باور کردنش یا نکردنش برای من اهمیتی نداره و به خودتون بستگی داره، من قبلا یه داستان نوشتم به نام
لذتی که از کیرش بردم که اون کلش واقعی بود، میتونید برید اون رو هم بخونید، این داستان حاوی جزئیات زیاد،صحنه های اروتیک،کمی بیغیرتی و سکس هارد گی هست ،داستان طولانیه نخواستید نخونید.
اگه بخوام از خودم بگم یه پسر حدودا ۳۲٫۳ ساله که به چهرم بیشتر از ۲۵٫۶ نمیخوره، بدنم کلا کم هست مخصوصا بالا تنه ،پوستم گندمی و لبام تقریبا قلوه ای ، چهرم خوبه و هم پسرا همیشه تو کمین من بودن و هم دخترا، با هر دوتاشونم بودم،بریم سراغ این داستان که مربوط به همین چند روز گذشته میشه،اگر داستان قبلی من رو خونده باشید متوجه میشید که من در ابتدا فاعل و بعد دو طرفه و مفعول شدم ، فقط هم با یک نفر اونم عشق همیشگی خودم که متاسفانه خیلی دیگه دم به تله نمیده،اون روز عصر بهش بعد مدت ها پیام دادم که پدرام حاضر شو با هم یه سفر یه روز بریم ویلای ما و برگردیم، قبلش اینو بگم من هر از چند گاهی هورمون هام بنظرم بهم میریزه و من تو فکرم خودم و یه زن میبینم که تنها راه ارضا شدنش سکس مقعدیه که خیلی وقتا به نتیجه نمیرسه و میشه یه جق اعصاب خورد کن و دوم اینکه من همیشه انقدر خودم و تو عذاب میزارم و ارضا نمیکنم اینجور وقتا که تخمام و همه جام درد میگیره،وقتایی که این هورمونها بهم میریزه حس میکنم سینه هام ورم میکنه و پوستم لطیف تر از همیشه میشه.خلاصه فردای اون روز صبح زود رفتم دنبالش و باهم راه افتادیم که بریم ویلای ما ،نمیخواستم تو ماشین حرکتی بزنم که ناراحتش کنم ولی بدجور آمپرم بالا بود، تمام تنم شهوت بود و خواستن ولی به هر طریقی بود خودم و نگه داشتم تا رسیدیم ،من رفتم در و باز کردم و به پدرام گفتم وسایلاش و بیاره تو ،تا اون مشغول بود گفتم بهش برم دستشویی ،ولی در حقیقت فقط میخواستم خودم و تخلیه کنم و آماده باشم،خیلی عجله داشتم ، او روز هم بعد از چندین هفته که خود ارضایی نکرده بودم مثل یه بمب ساعتی در حالی انفجار بودم ،خلاصه رفتیم یکم نشستیم و حرف زدیم ،بهش گفتم وصل شو به وایفای یکم واسه خودت فیلم ببین و حالش و ببر، دل تو دلم نبود حشرم رو هزار بود، بدنم و شیوکرده بودم و تخلیه هم کرده بودم آماده بودم واسه سکس اما من همیشه عاشق فانتزیام هستم ،بهش گفتم پدرام تاتو یکم تو پورن هاب بچرخی منم برم طبقه بالا یکم کار دارم اونا رو ردیف کنم اونم گفت باشه رفتم بالا و نشستم یکم داستان خوندم ،عکس دیدم،فیلم دیدم که حشرم بره بالاتر ،دیگه داشتم روانی میشدم ،رفتم تو واتساپ دیدم انلاینه با اینکه کلا یه طبقه فاصله داشتیم ولی میخواستم متفاوت باشه،بهش پیام دادم و گفتم پدرام میخوام یه چیزی بهت بگم و ازت یه خواهشی دارم،سین کرد و نوشت دیوونه خب بیا پایین چرا پیام میدی ،گفتم نمیشه و توفقط گوش کن،گفتم امروز بعد مدتها باهام اومدی اینجا و حتما خودتم میدونی تهش چی میخواد بشه ولی فقط ازت یه خواهشی دارم،نوشت جانم بگو، گفتم پدرام هرچی امروز اینجا دیدی و شنیدی و گفتیم همینجا چال کن و دیگه یادت نیار،فقط نوشت چشم،گفتم همین الان آلارم گوشتیم و روی سی دقیقه تنظیم کن و هر وقت زنگ خورد بیا طبقه بالا. خودمم سریع روی سی مین تنظیم کردم و گوشی رو برداشتم و یه فیلم مورد علاقه و پلی کردم و با انگشت شروع کردم با خودم ور رفتن و انگشت کردن قشنگ سوراخم و باز کردم و آماده شدم ،بهش یه پیام دادم گفتم پدرام اومدی بالا دلم میخواد دیگه رمانتیک نباشی ،میخوام یکم خشن باشی و خشن بکنیم، میخوام ببخشید ولی یکم بهم فحش بدی ، دوست دارم موقع گاییدن من بهم یادآوری کنی که من کونی و اوبی هستم،بهم بگوجنده ،اسپنکم کن، تف کن روی سوراخم و تو دهنم ،محکم تو دهنم تلمبه بزن و دهنم و بگا، تلمبه هات محکم باشه و بهم زور بگو، یه استیکر تعجب فرستاد و نوشت امیرعلی خوبی؟ گفتم من این چیزا رو از هیچکس دیگه به جز تو نمیتونم بخوام ،دوباره نوشت باشه، دیگه تایم سی مین داشت تموم میشد ،نمیدونم به چی فکر میکردم و چرا ولی ناخودآگاه پاشدم رفتم سر کمد مامانم و یکی از سکسی ترین شورتاش که لکه های سفیدک هنوز روش بود رو پوشیدم و سوتینم بستم و یکم رژ قرمز هم بصورت ناشیانه زدم روی لبهام ، اتاق خیلی برام گرم شده بود، تنم خیس عرق بود و از شهوت و خجالت اظطراب داشتم میلرزیدم ، یکم کرم و ژل روان کننده هم از تو وسایلاشون پیدا کردم و پمپ کردم تو سوراخم و لایه پاهام ، تو اینه که نگاه کردم یه زن نمیدیدم یه مرد میدیدم که دیگه مردونگی نداشت و حالا یه کونی تمام عیار بود، تو همین حس و حال بودم که دیدم آلارم به صدا دراومد ، بدو رفتم طاق باز زیر پتو دراز کشیدم و پتو رو تا زیر گردنم کشیدم و سرم و بصورت برعکس از لبه تخت آویزون کردم ، با اینکه مظطرب بودم ولی چشمام و بستم ، سرم و آویزون نگه داشتم، دهنم و باز نگه داشتم و منتظر اومدن پدرام بودم ، صدای پاهاش تو سکوت خونه روی پله های چوبی هر لحظه داشت نزدیک تر میشد ، وقتی رسید و من کمی مکث کرد ،سکوت و تعجبش و حس میکردم ،اخه من هیچوقت اینجوری نکرده بودم با خودم ،سکسای قبلی ما همیشه بصورت معمولی بود، یواش یواش اومد جلو پیراهنش و درآورد و بعد هم صدای پایین کشیدن زیپش اومد که نشون میداد دیگه داره آماده میشه، گرمی بدنش و بالای سرم حس میکردم ، شورتش و کشید پایین و بوی خوب کیرش که فقط مخصوص بدن خودش هست پیچید تو دماغم ، من همینطور با دهن باز وچشمای بسته منتظر ورود کیرش بودم که یه چک نسبتا محکم زد تو گوشم و یه تفم پشتش انداخت روی زبونم ،یه لحظه هنگ کردم ولی خب خودم گفته بودم بهش، دهنم و با دستاش گرفت و گفت کونی دندونات بخوره به کیرم روزگارت و سیاه میکنم ، فقط یه کلمه گفتم چشم ،کیرش و تو دستش گرفت ومالید روی لبهام،بعد چند ضربه با کیرش زد روی زبونم دوباره مالید روی لباهام ،منم بی اراده با زبون دنبال کیرش میرفتم ، تو همین هین گفت ها چیه کونی کیر میخوای ؟ باید کیرم و بخوای و التماس و کنی تا بکنمش دهنت،اروم و با خجالت گفتم پدرام لطفا کیرت و بکن دهنم ،گفت چی نشنیدم، بلندتر گفتم خواهش میکنم بهم کیر بده ،بکن دهنم ، پدرام بی ملاحضه کیرش و فرستاد تو حلقم ،اولش نزدیک بود خفه بشم، بعد نفس گرفتم و اونم شروع کرد ،میکرد تو حلقم و میکشید بیرون،هربار میکشید بیرون کلی تفای کش دار خودم میومد و میریخت روی صورتم ، رژ لب قرمزم روی کیرش مالیده شده بود و نشون میداد که روی صورتم پخش شده ،چون آب دهنم که از سر کیرش آویزون میشد هم صورتی شده بود،پدارم شروع کرده بود به تلمبه زدن تو حلقم و گاهیم نگه میداشت همونجا تا نفسم بند میومد ،میکشید بیرون و گاهی کیرش و با همه آبای دهنم میمالید روی صورتم ،حدود ده دقیقه بود داشت میزد و من دیگه کم کم فکم درد گرفته بود،و تا اینجا هنوز حتی دستام و از زیر پتو بیرون نیاورده بودم و دهنم فقط نقش یه سوراخ و داشت براش ،بدجور حشر بودم ،تنم میلرزید،چشمام پر آب دهنم شده بود و جلوی دیدم و گرفته بود، پدرام اینجا متوجه شد که موقعی که داره تو دهنم تلمبه میزنه من دارم کمرم و بالا و پایین میکنم و بخاطر همین متوجه پتوی روم شد ،تا حالا از شدت حشر وتعجب اول کار اصلا حواسش نبود به اینها ،یهو وایستاد کیرش و از دهنم کشید بیرون و گفت تو چرا رفتی زیر پتو ،چرا داری وول میخوری ،همون لحظه من دوباره استرس گرفتم و خجالت اومد سراغم ،پتو رو زد کنار و دید همه بدنم شیوشده و یه شورت سکسی و گیپور زنونه با سوتین ست تن منه، از خجالت داشتم آب میشدم ،اونم خشکش زده بود، پتو رو پرت کرد اونطرف وبا صدای آروم گفت اینا لباسای کیه؟ من جرات نداشتم جواب بدم یکم صبر کرد ،دوباره پرسید کونی اینا واسه کیه،امیرعلی کونی این لباسای سکسی واسه کیه؟ با خجالت و صدایی که از حشر و شرم میلرزید گفتم مامانم، گفت چی،بلندتر بگو بشنوم ،گفتم واسه مامانمه،یه جون و یه آه گفت و آروم در حالی که کیرش داشت مالیده میشد روی صورتم حالت 69 خودش و کشید روی بدنم یکم سوتینم و دست کشید ،بعدش سرش و رسوند به شورتم چشماش و بست و بو میکشید ،از ته دل بو میکشید،بعد شروع کرد روی شورت و لیسیدن و بلافاصله شورتم و کشید پایین و قسمت کس و کونش و با چشمای بسته بو کشید و لیسید، چشماش و باز کرد و توی شرت و دید که چند لکه سفیدک روشه ،یه جون کشداری گفت و پرسید اینا جای آب کیه تو شورت مامانت ،من جوابی نداشتم ،همین که رفت سراغ قسمت کونش که اونجا رو هم ببینه متوجه شد یه خیار متوسط رو کردم تو کونم و همزمان دارم باهاش به سوراخم حال میدم ،گفت چه جنده ای هستی تو،چیشدی تواامیرعلی ،چقدراوبنه ای شدی ،کس کش خیلی جنده ای ،اینا رو که میگفت من آب شهوت از سر کیرم که حالا شده بود دول سرازیر شده بود.
بلندم کرد روی زانو نشستم پرید رفت از توکشو یه شال آورد و دستای منو از پشت محکم بست ، خودشم پاشد وایستاد و کیرشو هی میمالید دوباره به لبام و میزد تو صورتم تو این حالت بخاطر دستام تعادل خوبی نداشتم ولی مجبور بودم با دهنم و لبام دنبال کیرش برم، واسه اینکه زودتر بهم کیرش و بده از همون پایین یه نگاهی بهش کردم و گفتم پدرام توروخدا اذیت نکن بدش من،گفت چیه جنده کیر میخوای ؟ گفتم آره ،اصلا من جنده ،بده بخورمش ، کیرش و دوباره داد دهنم و منم شروع کردم ساک زن،چه ساکی میزدم عمیق وپرتف ،جوری که تمام صورتم و سینه هام پر از تف خودم شده بود ،ساقه کیرش و از پایین میلیسیدم تا سرش و دوباره برعکس، سر قارچی کیرش و با لبام لمس میکردم و میبوسیدم،میخوردم و هوم هوم میکیردم،نفسم داشت از لذت بند میومد، یکم بعد کیرش و درآورد و گذاشت رو چشمام و گفت تخمام و بخور ، با هر بدبختی بود بدون دست سعی کردم با لبام تخمای لیزش و بگیرم دهنم و بخورمش ،داشتم از شدت شهوت ضعف میکردم رونای پام به وضوح میلرزید ،همزمان که تمام تنه و سر قارچی کیرش و میخوردم و روی زانوهایم نشسته بودم روی همون خیارم گاهی بالا و پایین میکردم، اینم بگم که من کلی اسپری تاخیری زده بودم که این میاد که حسم بپره وگرنه که تاحالا صدباره آبم اومده بود،
خلاصه بلندم کردم و روی تخت به صورت داگی منو نشوند، سرم روی تشک بود و کونم تو قمبل ترین حالت ممکن،یه خیار تو کونم بود و کیر پدرام که روی لبام میکشید و سرش و هی به لبام فشار میداد،همزمان داشت خیار وتو سوراخم عقب و جلو میکرد ، یهو کامل خیار و کشید بیرون که یه صدای باحالی داد که واقعا اوبم و برد بالا،واسه همین با صدای آروم که قاطی نفس نفس زدنام بود گفتم ،انگشتم کن،پدرام با انگشتات کونم وبگا ، پدرام یه جونی دوباره گفت و با همون سکوت همیشگیش مشغول انگشت کردنم شد ،یکی و بعد دوتا و بعدشم سه تایی میکرد و میکشید بیرون . دیگه واقعا اوضام خراب بود و خودمو یه جنده خیابونی تصور میکردم،گفتم میشه منو بکنی ؟ کیرت و نیاز دارم،میخوامش ، من کیرت و میخوام پدرام،پاشو منو بکن، انکار بدجور حرفام حشریش کرده بود ،بلند شد و کیرش و که با تفای خودم لیز بود یه دفعه تا دسته هل داد تو،تا خایه چپوند تو سوراخم ، آهم در اومد،پشت بندش شروع کرد به تلمبه های محکم و قدرتی،از همون زیر به زور از لایه پاهام داشتم رفت اومد کیرش تو سوراخ نرم و گوشتیم و تماشا میکردم،همزمان مثل یه شیر از سر دوام آب سفید شهوت سرازیر بود و داشت میریخت روی تشک، یکم که کرد ،گفتم میشه پوز و عوض کنی گردنم درد گرفت ،با بدنی خیس از عرق که تو نور میدرخشید از روم بلند شد و دستای منم باز کرد،بعد به کمر خوابوندم و پاهام جفت هم گذاشت و شورت مامانم و تا رو زانوهام آورد پایین و کف پاهای سفیدم و بومیکرد و میبوسید ،همزمان کیرش و دوباره کرد تو سوراخم ،دلشت منو میکرد و تو چشمام زل زده بود ،خجالت کشیدم و چشمام و بستم ،پدرام سینه های دخترونم و میمالید و کیرش و تا سر میکشید بیرون و میزد توش ،یکم بعد گفت چاقال پاشو واستا،اخه میپونست من عاشق این پوزیشنم ،پاشدم و سرپا کنار دیوار دستام و تکیه دادم به دیوار و کونم و تا جای ممکن قمبل کردم، برگشتم عقب ونگاش کردم،روی تخت نشسته بود و نفس نفس میزد و منو نگاه میکرد ، شورت مامانم و تا ساقپاهام کشیدم پایین و گفتم بیا بکن جندت و ، اونم اومد پشتم و کیرش و تنظیم کردم و شروع کرد به گاییدنم ،یکم که گذشت کشید بیرون و گفت شورت و از پات دربیار بده بهم ،منم با تردید خم شدم شورت و درآوردم و دادمش بهش مالید به صورتش یکم لیسید و بو کردش ،جان جان میکرد و بو میکشید گفت کونده میدونی که بوی چیمیده ،چیزی نگفتم ،یه اسپنک محکم زد روی کونم که چشام پر اشکشد ،گفت چاقال با توام میگم میدونی بوی چی میده،گفتم نه، گفت بوی لای پای مامانت، بوی سوراخ کون گشاد مامانت ، بوی کس خیس و حشری مامانت ،حالا فهمیدی ؟ با بغض گفتم بله، شورت و انداخت روی کیرش و کیرش و دوباره کرد تو کونم ، شروع کرد بصورت عمیق تلمبه زدن شورت مامانم و که از پشت مالیده میشد به کونم حس میکردم و این هر دوتامون و حشری تر کرده بود، یهو شروع کرد بصورت رگباری و سریع تلمبه زدن ، گفتم پدرام آروم تر جر خوردم، آخ آخ دارم پاره میشم ،یواش تر ،پارم کردی ،گفت مثل مامانت! اونم همینجوری با همین شورت کون داده و درد کشیده،همینجوری سرپا همینجا بکنش کیرش و گذاشته کونش و با دستاش کس خیس مامانت و مالیده،همینا رومیگفت و تلمبه میزد ،دیگه من از لذت زانوهایم میلریزد و نمیتونستم وایستم واسه همین خودم و انداختم تو بغل پدرام،سیاهی چشمام رفته بود و داشتم غش میکردم اونم یکم که گایید کشید بیرون و دراز کشید زمین گفت بیا روش ببینم چجوری با کیرم به کونت حال میدیا ،منم ساقه کیرش و گرفتم و ژل وازرو میز برداشتم مالیدم بهش ،نگام کرد و گفت جنده با این کس میده ؟ منم با چشمام تایید کردم،وقتی داشت اینجوری صحبت میکرد نه دلم ملرزید،کیرشوگرقتم دستم و یکم مالیدمش و بعد یهو نشستم و تا ته کردم تو خودم ،شروع کردم دیوانه وار بالا پایین شدن،مخصوصا حالا که میدیدم پدرام شورت مامانم و گذاشته تو دهنش و داره میخورتش ، همزمان با بالا و پایین شدنم کیرم با شدت میخورد به شکمم،کیرشم پروستاتم و ماساژ میداد،خیس عرق بودیم وخسته یکم دیگه بلند شدم و گفتم دیگه نمیتونم دارم میمیرم،گفت آبم هنوز نیومده ،بروبه بقل بخواب روی میز و کونت و بده کلا بیرون بزار سوراخت بزنه بیرون ، منم اطاعت کردم و دراز کشیدم و کیرم و گذاشتم لای رونای پاهام، اونم اومد کیرش و کرد تو سوراخم و شروع کرد به گاییدن ، همزمان در حالی که کیرش وتو سوراخم میکرد و بیرون میکشید و لای لپای کونم کشیده میشد ،گفت میدونی سفیدیای روی شورت چیه ؟ با هن و هن گفتم نه،گفت یکم آب کس مامانته ویکمش آب شهوت کیری که مامانت و کرده بیغیرت ،اولین بار بود اینجوری جرات میکرد صحبت کنه،منو داشت دیوونه میکرد، شروع کرد دوباره محکم گاییدن ،من دیگه تو رویا بودم و رفته بودم تو فکرمامانم که حالا من با فکر اون و به جای اون با شورت و سوتین اون داشتم کون میدادم و تصویر مامانم و در حال کون دادن تو ذهنم میدیدم ، و با همین فکرها بود که یهو دیدم تمام تنم میلرزه و داره آبم از کمرم راه میوفته به سمت دولمکه لای پاهامه ،دیکه ناله هام بلند تر شده بود و هی از پدرام میخواستم که منو بکنه،جندم کنه، منو هرزه و کونیم کنه، اصلا کاملا رد داده بودم ،از شهوت بیهوش بودم،پدرام گفت امیرعلی دارم میام،با زورآخرم که صدام از شهوت میلرزید و از ته چاه درمیومد گفتم که مادرم و بگا،فقط بگا،
آبم اومد و دیگه تقریبا تو حالت بیهوشی بودم که پاشش آب غلیظ پدرام و روی صورتم و لبام در حالی که ولو شده بودم روی میز احساس کردم.
حقیقتا دیگه جونی نداشتم که بلند شم ،پدرامم همینطور به خاطر همین خوابیدیم و یکی دو ساعت بعدشم پاشدیم رفتیم دوش گرفتیم ،اصلا رومون نمیشد تو روی هم نگاه کنیم مخصوصا من که همه رازهای دلم و فانتزیام و جلوی پدرام لو رفته میدیدم ،بخاطر همین گفتم پدرام من یکم بالا میخوابم و توهم برو محوطه بچرخ.
تا همینجا داشته باشید و اگه خوشتون اومد قسمت بعدی رو هم میزارم.
نوشته: Hornyboy سابق
ادامه…