سرگذشت من بی غیرت
سلام دوستان میخوام در اینجا حرفهای دلمو بزنم و بگم که در طول این مدت که کاکولد شدم چه بر من گذشت.البته نمیشه موبه مو همه رو نوشت ولی سعی میکنم منظورمو خدمتتون برسونم .خواهش میکنم دوستانی که تجربه دارن یا میتونن کمک کنن حتما تو کامنت ها بنویسند .اینم بگم این داستان سکسی نیست که بخوابین با خواندنش راست کنید یا مثل دیگر داستان ها شروع به فحاشی کنید که برو جق بزن و تا حالا کوس از نزدیک ندیدی و از این حرفا.من فقط شرح حال خودمو مینویسم و در آخر از شما طلب کمک دارم. در ضمن نه من نویسنده هستم نه این که این یه داستان سکسی هست این نوشته شرح حال خودم هست و در آخر کمک و راهنمایی از شما دوستان.
اسمم فراز هست ۴۰سال سن دارم و زنم مریم ۳۷ساله که حدود ۱۲سال هست ازدواج کردیم یه بچه هم دارم ۹ساله.
از زمانی که با سکس آشنا شدم عاشق زنهای توپر و گوشتی بودم و اصلا از زنان لاغر خوشم نمیآمد حتی تو فامیل هم کسانی که تپل بودن سوژه جق من بودن و وقتی که با زنم میخواستم ازدواج کنم به خاطر توپر بودن و زیبایی خاص اش بود.
از همان اوایل ازدواج وقتی با زنم بیرون میرفتیم نگاه مردان به زنم رو حس میکردم وقتی که به رونهای گوشتی زنم خیره میشدن لذت میبردم .زنم همیشه لباسهای تنگ و جذاب تن میکرد و این زیبایی هایش رو دوچندان می کرد و تو سکس همیشه این صحنه ها رو مرور میکردم و باعث غرور من میشد که همچین کوس دست من است و دیگران از نگاه کردن به زنم سیخ میکنن. یواش یواش توی سکس این حرفا رو به زنم میگفتم و اونم با سرش تایید میکرد و اونم احساس غرور میکرد که دیگران در حسرت کون و کوس و رونهای گوشتی اش هستن.این فانتزی حدود سه سال شده بود زمینه سکس من و زنم . همیشه تو سکس از کسانی که براش راست کردن میگفت و منم حشری تر میشدم و سکسمون متفاوت و لذت بخش میشد .مثلا از فروشنده مغازه ها ،از پزشک ،از دوستانم که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و… براش راست میکردن میگفت و منم لذت میبردم . ما چند تا رفیق هستیم که همه متاهل هستیم و با هم رفت و آمد خانوادگی داریم.همیشه با هم شوخی های بیغیرتی میکنیم ،از زنهای هم میگیم حتی عکس از زنهامون به همدیگه نشون میدیم و نظر خواهی میکنیم ولی همیشه جنبه فان و خنده داشت.اما من ته دلم یه چیز دیگه بود دوست داشتم یکی از این دوستانم که امیر نام دارد زنمو بکنه ،کیرشو دیده بودم بزرگ و کلفت و خوش تراش بود همیشه اینو تجسم میکنم که زنمو با این کیر سیراب کنم.چندین بار بهش گفتم که من میدونم زنم آخرش به تو میده یا میگم من نمیتونم زنمو بکنم بابا تو که رفیق هستی بیا کمک دیگه اما همیشه آخر صحبتهامون با شوخی تموم میشد اما من واقعا دوست داشتم که زنمو بکنه.دیگه یواش یواش از این که به کوس و کون زنم نگاه میکردن و زنم خودشو در معرض نمایش قرار میداد بهم لذت بخش نبود چیزی که چندین سال فانتزی من و زنم از خودنمایی خودش بود برام حال نمیداد دیگه میخواستم کوس دادن زنمو ببینم این شد که پای نفر سوم تو سکسهامون باز شد و این نفر سوم کسی نبود جز امیر.وقتی با زنم سکس میکردیم میگفتم حیف این کون نیست که یکی از جلو بکنه و یکی از عقب و اونم یواش یواش راه افتاده بود و میگفت اره الان یکی باشه از عقب منو جر بده تو هم کوسم رو لیس بزنی ،اوایل اسم نمیگفتیم فقط میگفتیم یک نفر اما دیگه رومون باز شده بود یه بار که دوستانم خونمون بودن بعد رفتن شروع به سکس کردیم و باز نفر سوم اومد تو سکسمون گفتم الان دوست داری کیر کی تو کوست بود میگفت یه کیر بزرگ و کلفت میخوام منم میگفتم بگو بگو که کیر کی رو میخوای حالا که خیلی حشری بود گفت امیر کیر امیر رو میخوام ،دوتایی منو بکنید و از اینجا امیر شد پای ثابت سکسامون.اصلا یک بار هم نشد که تو سکس حرف امیر رو نزنیم منم چندین بار به امیر میگفتم که زنم کیرتو میخواد آما آخرش به شوخی تموم میشد و دیگه نمیتونستم غرورمو بشکونم و بگم بابا زنم عاشق کیرت هست و این اذیتم میکرد.
همیشه بعد سکس عذاب وجدان می اومد سراغم که چرا باید اینطوری باشم حتی تو سکس که به کوس زنم تلمبه میزنم میگم این کیر کی هست تو کوست و اونم میگفت کیر امیر هست امیر منو محکم بکن امیر جرم بده و دیگه امیر شده بود کل سکس ما اما من بعد سکس تو دلم احساس حقارت و خجالت میکردم که چرا من این حرفا رو میزنم اما دیگه شده بود و من روز به روز تشنه تر دیگه بعد از مدتی اصلا کیرم راست نمیشد مگر اینکه فکر کوس دادن زنمو میکردم حتی یکی دوبار با دوستم رفتیم کوس کردیم اونم خیلی خوشگل و عالی اما به خدا اصلا به من نچسبید من فقط دوست داشتم کوس دادن زنمو ببینم و کردن بهترین کوس اون لذت رو به من نمیداد که فکر کوس دادن زنم سرخوشم میکرد .
بعد از مدتی وقتی با زنم شروع به سکس می کردیم باور کنید کیرم راست نمیشد و اینو زنم هم میدید اما بلافاصله حرف امیر رو میزد که این کیر نمیخواد راست بشه به امیر بگم بیاد تا اسم امیر می اومد کیرم بلند میشد و زنم قشنگ فهمیده بود که من کاکولد هستم و دوست دارم کوس دادنشو به امیر ببینم.
اما همه این حرفا فقط تو سکس بود و جرات حرف زدن در موردشو نداشتیم و از یه طرف ناراحت بودم که زنم اصلا اینطوری نبود اما الان خیلی راحت میگه به امیر بگم بیاد منو بکنه و من این بلا را سر زنم آوردم این عذابم میداد اما چاره ای نداشتم چون هیچ لذتی نمیبردم جز این که این حرفا رو بزنیم یا تصور کنم امیر زنمو میکنه.
این فانتزی سکسی چند سال شده بود چاشنی سکس ما ،تا سکس رو شروع می کردیم بلافاصله زنم اسم امیر رو میآورد وسط.اوایل من شروع کننده بودم اما حالا زنم خودش بیشتر لذت میبرد و امیر شده بود پای ثابت سکسامون.
من و امیر نسبت به دیگر دوستانمان که داشتیم بیشترصمیمی بودیم اکثر مسافرتها باهم بودیم و به قول معروف ابهامون تو یه جوب میرفت هم خودم هم زنم با زن اون و بچه هامون باهم این باعث شده بود هم رفت و آمد زیاد داشته باشیم هم تو مسافرتها با هم باشیم.همیشه نگاهم به زنم بود که ببینم با امیر سر و سری دارن یا نه ولی میدیدم نه اصلا خیلی طبیعی رفتار میکنند نه امیر و نه زنم اصلا حرکت اضافی نمیکنن واین منو آزار میداد که چرا زنم همیشه تو سکس آرزوی دادن به امیر رو داره اما هیچ عکس العملی به هم ندارن.
تا این که اتفاقات عجیبی افتاد
زنم گیر داده بود که ده میلیون بده میخوام مدل پرده ها رو عوض کنم اینا از مد افتاده منم زیر بار نمیرفتم که لازم نیست اما اون دست بردار نبود تا این که رفته بود به صورت اقساطی تور پرده خریده بود ،یه شب رفتم خونه دیدم عوض کرده پرسیدم از کجا پول آوردی گفت اقساطی گرفتم ماهی ۵۰۰هزار میدم اما حساب کردم بی انصاف خیلی روش کشیده باید ۴میلیون اضافی بدم گفتم اقساطی بخری باید هم سود زیاد بدی دیگه تا تو باشی دیگه از این غلطها نکنی.دیگه بحث پرده تموم شد با دلخوری گرفتیم خوابیدیم . فردا شب وقتی رسیدم خونه زنم گفت یه خواهشی ازت دارم میشه از امیر بخوای ده میلیون به من قرض بده ماهی 500 رو بدم به اون دیگه پول اضافی ندم و برم با پرده چی تسویه کنم گفتم نخیر منو قاطی کارات نکن خودت بگیر به من چه اما نگو که من در جریانم بعدا میگه ده تومن نداره خرج خونه بکنه من خراب میشم. این دوستم امیر بین دوستامون از همه وضع مالی خوبی داشت .شب شد با زنم داشتیم سکس میکردیم که باز مثل همیشه اسم امیر اومد تو سکسمون زنم میگفت این کوس آبدارم کیر امیر رو میخواد با اون کیر بزرگش جرم بده منم همراهیش میکردم اره بگو بیاد بکندت حیف این کوس نیست کیر بزرگ نره توش وقتی دیگه خیلی حشری بودیم زنم گفت هر ماه بجای بدهی اش بهش کوس بدم منم میگفتم اره بگو بیا نقد هست از خونه بگیر تا اومد کونت رو بزار رو کیرش …همین طور ادامه دادیم تا هر دو ارضا شدیم آخرشم گفت وای چه چسبید .
باز مثل همیشه دیگه حرفی نزدیم و خوابیدیم.داشتم به این فکر میکردم که کاش این حرفا واقعی باشه و کوس دادن زنمو ببینم یه جورایی هم دلشاد بودم که زنم رو با امیر رو در رو کردم تا بخاطر قرضی که میده زنم مدیون امیر باشه . فردا تو اداره بودم که زنم زنگ زد گفت با امیر حرف زدم گفت باشه میدم این حرفا چیه شماره کارت بفرست اصلا فکر برگرداندن نباش.هر موقع بود بده.گفتم نگفتی که من در جریانم زنم گفت نه خودت گفتی نگم.گفتم اره اینطوری بهتره خودت تسویه میکنی.
وقتی فکر میکردم زنم با امیر ارتباط گرفته یه شور خاصی داشتم میگفتم کاش این سبب خیر بشه تا اینا باهم سکس داشته باشن.
عصر رفتم خونه دیدم زنم حمام هستش نشسته بودم رو مبل که چشمم افتاد به گوشی زنم.ما اصلا به گوشی هم نگاه نمیکنیم اما یه لحظه از رو بیکاری گوشی رو برداشتم و رفتم واتس اپ دیدم اولین چت با امیر هست .امیر رسید کارت به کارت رو فرستاده و در ادامه بعد تشکر زنم امیر نوشته این دفعه اومدم برام جبران میکنی بعدش زنم یه استیکر لب فرستاده و دیگه تموم.تا اینا رو دیدم خونم به جوش اومد یعنی چی جبران میکنم بلافاصله نوشتم باشه در خدمتتم.یه دقیقه بعد پیام اومد این فراز ماموریت نمیره دیگه خیلی دلتنگتم. وای دیدم بابا اینا در ارتباط هستن این منم که بازیچه شدم.نوشتم خبرت میدم.سریع همه رو دوطرفه پاک کردم و گوشی رو گذاشتم سر جاش.
داشتم دیونه میشدم یعنی چی این همه من به زنم گفتم میخوام کیر امیر رو تو کوست ببینم فقط فانتزی بازی کردیم نگو این دوتا با هم ریختن رو هم.
گذشته رو مرور کردم که اینا چقدر با فکر و برنامه جلو رفتن نه در مسافرت نه در مهمانی ها نه در تولد ،هیچ جا سوتی ندادن حتی نگاه به هم نمیکردن ،چقدر زیر چشمی حواسم به اینا بود اما اصلا انگار این دو نامحرم هستن و نه نگاهی نه لمسی آخه چطور ممکنه.گفتم شاید اشتباه شده امکان نداره من آدم تیزی هستم سه سوت میفهمم اما اینا تا حالا چشم هم به هم نزدن.خلاصه بزور گرفتم خوابیدم.صبح رفتم اداره و حدود ساعت 11 به زنم زنگ زدم یه ماموریت فوری هست باید برم تهران سازمان.زنم شاکی شد آخه دفعه قبلم تو رفتی گفتم دیگه ریس دستور داده باید خودم برم وسایلم رو حاضر کن وقت ندارم بیام بردارم برم.معمولا با ماشین خودم میرفتم تهران سریع اومدم وسایل رو برداشتم یه لب هم از زنم گرفتم راه افتادم.یه دوست اداری دارم که ماشینش ام وی ام شاسی بلند هست گاها ماشینامون رو عوض میکنیم بهش گفتم بهرام ماشینت لازممه بده امشب به من منم ماشینم و میدم به تو گفت بردار برو من احتیاج ندارم اگه ماشین خودتم لازمه ببر گفتم نه سویچ ها رو عوض کردیم سریع اومدم ماشین دوستمو از پارکینگ برداشتم رفتم دم خونه مون.
خونه ما درست سر خیابون هستش راه پارکینگ از خیابون و راه نفر رو از سمت کوچه هست ماشینو طوری پارک کردم که هر دو در رو ببینم .شیشه ماشینم کلا دودی هست تو اصلا دیده نمیشد دو بسته سیگار گرفتم و نشستم تو ماشین و چشمم به در بودم.
هی در رو نگاه میکردم و سیگار میکشیدم اضطراب خاصی داشتم به حرفایی که تو سکس میزدیم فکر میکردم به زنم که یه زن پاکدامن بود فکر میکردم من باعث شدم به این راه بره هی دم گوشش از نفر سوم و کیر کلفت گفتم آخرش نتیجه این شد .عذاب وجدان داشتم اما وقتی فکر میکردم زنم از رو رضایت خودش به امیر داده یه خورده آروم میشدم و کیرم یه تکانی میخورد واقعا سخت بود مسیر درست رو انتخاب کردن.ساعت 7عصر شد زنم زنگ زد کجایی گفتم سازمان هستم اومدم بیرون یه دور بزنم برم شام.گفت کی برمیگردی گفتم اگه فردا تموم شد میام نشد پس فردا.زنم گفت میره خونه مامانش آخر شب میام یه سر خونه رو نگاه میکنم برمیگردم اونجا بمونم گفتم باشه مواظب خودتون باشید.خونه مادرزنم درست یک کوچه پایین تر از ما بود همیشه خودشون میرفتن و میومدن.بعد ده دقیقه زنم با بچه خارج شد و رفت خونه مادرش بلافاصله زنگ زد رسیدم خونه مامان نگران نباش.گفتم باشه .باز رفتم تو فکر گفتم حتما من اشتباه میکنم این مو به مو همه چیز رو به من گزارش میده امکان نداره چنین چیزی باشه حتما اشتباهی شده.باز سیگار و اضطراب و انتظار که حدود ساعت 10 شب زنم زنگ زد فراز میرم یه سر خونه بزنم برگردم کاری نداری گفتم نه منم میخوام بخوابم سلام برسان.بلافاصله بعد از قطع تلفن وای چیزی که دیدم شوکه شدم.امیر ماشینشو کمی پایین تر پارک کرد و پیاده شد داشت سیگار میکشید.دیگه شکم به یقین تبدیل شد.زنم اومد رفت خونه و در رو باز گذاشت بعد دو سه دقیقه امیر سریع رفت بالا .موندم چیکار کنم مغزم کار نمیکرد برم خونه حالشون رو بگیرم ؟نه من که آرزوی این لحظه رو داشتم فقط چیزی که ناراحتم میکرد این بود که زنم چرا منو از لذت تماشای کوس دادنش محروم کرده اما خودش لذت کیر کلفت رو چشیده.ناراحت بودم از پنهان کاری هاش.من که همیشه تشویقش میکردم امیر بیاد بکندت منم بیام آبشو از کوست لیس بزنم چرا به من فیلم بازی کرده.خلاصه موندم چیکار کنم .یه لحظه به فکرم اومد از طرف پارکینگ خودم رو برسونم به تراس .ما طبقه دو بودیم و پله اضطراری داشتیم
که میخورد به تراس هر طبقه.به طبقه یک نگاه کردم چراغ ها خاموش بود آخه تراس هم به اتاق خواب راه داشت ،دیدم چراغ خاموشه سریع از پله ها رفتم طبقه دو و رسیدم به تراس،فقط اتاق خواب دیده میشد و از در اتاق خواب یه قسمت از پذیرایی که فعلا من هیچی نمیدیدم،همینطور مات و شوکه بودم و انتظار میکشیدم ببینم چی میشه که یهو زنمو دیدم که با لباس معمولی خونه که دستش یه سینی آبمیوه بود از جلو در اتاق خواب رد شد باز دیگه هیچی نمیدیدم ، همینطور انتظار میکشیدم که یهو امیر رو دیدم بلند شد رفت دستشویی و بعد چند لحظه اومد بیرون و شلوارشو کشید پایین و باز از جلو در رد شد و دیگه هیچی ندیدم باز منتظر ماندم میخواستم برم تو خونه چون الان امیر شلوار تنش نبود نمیتونست بهونه بیاره که چرا خونه من هستش ولی آخرش چی؟ مگه من آرزوی این لحظه رو نداشتم ؟به خودم صبر دادم تا منتظر بمونم تا این که یه لحظه زنم اومد سمت اتاق خواب و همینطور که می اومد تیشرت شو در آورد و میخواست سوتین رو باز کنه که امیر پشت سرش وارد شد و کمک کرد سوتین رو باز کرد زنم اومد سمت پنجره و پرده رو کشید وای حالم گرفته شد دیگه هیچی نمیدیدم موندم چیکار کنم فقط قسمت آخر پرده چون از دیوار فاصله داشت نهایتا سه انگشت میشد ته تخت رو دید اونم به زور ،داشتم از اونجا نگاه میکردم فقط پاهاشون رو میدیدم که همدیگر رو بغل کرده بودن گوشی رو در آوردم و شروع به فیلمبرداری کردم ولی فقط پا بود هیچی معلوم نبود وسط برنامه زنم از تخت اومد پایین و امیر نشسته لب تخت ،پاهاشو آویزان کرد و زنم براش ساک میزد این تنها صحنه ای بود که هر دو تو دیدم بودن و قشنگ قیافه هاشون مشخص بود ،زنم خیلی عالی ساک میزد کیر امیر هم انصافا بزرگ و دهن پر کن بود یه دو دقیقه ادامه دادن و منم فیلم میگرفتم تا این که دیدم زنم به پشت خوابیده و امیر رفت رو زنم باز فقط پاهاشون رو میدیدم ،زنم تپل و گوشتی و امیر هم عضلانی قشنگ رو زنم دراز کشیده و مشخص بود کیرش لای کون زنم جلو عقب میکرد ،منم داشتم فیلم میگرفتم البته فقط پاهاشون از زانو به پایین پیدا بود و با کیرم بازی میکردم که یهو ابم اومد باور کنید تا این روز اون همه آب از من خارج نشده بود ،سریع با کفشم آبم رو از تراس پاک کردم و باز منتظر بودم تا پوزیشن رو عوض کنن تا قیافه هاشون رو ببینم اما تا حدود نیم ساعت سکس کردن ولی قیافه هاشون رو اصلا ندیدم بهتر بگم از زانو به بالا رو ندیدم .خلاصه دیدم سکس شون تموم شد این و از خاموش کردن چراغ اتاق فهمیدم منم سریع به طبقه پایین نگاه کردم دیدم چراغ اتاق خاموشه سریع پله ها رو اومدم پایین و رفتم تو ماشین نشستم.حال خاصی داشتم هم ناراحت بودم هم لذت میبردم ،اصلا مغزم کار نمیکرد خدایا اینا که دیدم واقعی بود؟یعنی زن من آنقدر زرنگ هست که تا حالا منو بازی داده؟آیا جز امیر کس دیگه هم هست؟و از این سوالها داشت خفه ام میکرد که دیدم امیر اومد بیرون و سوار ماشینش شد و رفت بلافاصله زنم بهم زنگ زد بعد سلام گفت خواب نبودی؟گفتم نه خوابم نمیاومد نشستم تو حیاط ،تو چه خبر ؟هیچی منم خونه بودم یه خورده کار داشتم کارامو کردم میخوام برم خونه مامان گفتم باشه برو خداحافظی کردیم،بعد یه ربع زنم اومد بیرون و رفت سمت خونه مامانش.منم رفتم ماشینو جلو یه پمپ بنزین نگه داشتم اما خوابم نبرد تا صبح سیگار کشیدم و به گذشته فکر کردم صحنه هایی که زنم و امیر رو در رو بودن یا کنار هم بودن اما یه نگاه هم نمیکردن ،چطور الان تو بغل هم هستن؟چرا زنم فقط تو خیالات منو همراهی کرد و عملی شدنش را از من پنهان کرد؟فیلم رو از رو گوشی نگاه کردم فقط اونجایی که زنم ساک میزد هر دو کامل افتاده بودن هی نگاه میکردم میدیدم زنم چه با لذت کیرشو ساک میزنه.تا صبح شد و رفتم اداره ، ماشین دوستمو دادم و رفتم بیرون ناهار خوردم که زنم زنگ زد کارت تموم شد؟گفتم اره راه افتادم تا عصر میرسم.گفت باشه منتظرتم.فکر کنم میخواست آمار بگیره باز اگه نیستم امیر بیاد که اونم نشد.
تا عصر رسیدم خونه و بعد از روبوسی و بغل هم کشیدن رفتم حمام یه دوش گرفتم و اومدم بیرون و یه سکس حسابی با زنم کردم و باز تا سکس رو شروع کردیم حرف امیر اومد که زنم میگفت من سیر نمیشم منو دونفری بکنید امیر از عقب تو هم از جلو منم میگفتم اره این کوس و کون یک کیر کمه میگفتی امیر هم می اومد ، تو وسط سکس به زنم گفتم من دیشب نبودم به امیر میگفتی می اومد این کوس گوشتی رو سیراب میکرد عمدا گفتم ببینم چی میگه اونم که خیلی حشری بود گفت خودت میگفتی دیگه ، میگفتی مریم تنهاست برو کوسش رو بکن اون سیر نمیشه از کیر من ،بعدش من گفتم الان این کیر کی هست تو کوست که فریاد میزد امیر این کیر امیر هست منو بکن امیر ،جرم بده ،کیر فرزاد کافی نیست امیر محکم بکن تا اینو گفت ارضا شد منم پشت سرش آبم اومد و مثل همیشه دیگه نه حرفی نه سخنی برام شام آورد خوردم و چون دیشب اصلا نخوابیده بودم گرفتم خوابیدم.
صبح بلند شدم رفتم سر کار فکر این بودم که بهش بگم؟نگم؟فیلم رو نشون بدم؟چیکار کنم که یه هفته این افکار با من بود ولی کار خاصی نکردم تا این که آخر هفته تولد بچه یکی از این دوستانم بود که همه رو دعوت کردن و ما هم رفتیم.زنم یه تاپ پوشیده بود چون سینه هاش بزرگه قشنگ زده بود بیرون با یه شلوار کوتاه چسبان ،قشنگ رنگ شورتش معلوم بود حتی خط کوسش قشنگ به چشم میومد،زن دوستانم هم کمتر از این نبودن همه تیپ زده بودن البته بگم قبلا هم خیلی از این مراسم ها بودیم و برامون تکراری بود این صحنه ها .زنها یه طرف پذیرایی بودن و داشتن میرقصیدن و حرف میزدن ما هم منظورم مردها یه طرف دیگه بودیم و مثل همیشه در مورد زنامون شوخی میکردیم و میخندیدیم من کنار امیر بودم از اون روز یه نگاه خاصی بهش داشتم ،زنم بلند شد برقصه دیدم دوستم پیمان گفت آقا خدایی بگید این کون مریم با یه کیر سیر میشه ؟من گفتم نه خودتون میبینید دیگه من مشکلی ندارم هر کی میخواد بیاد دوتایی بکنیم،که همه خندیدیم بعد رو کردم به امیر گفتم داداش خدایی این کون زن منو یه بار بکن بزار اونم لذت کیر رو بکشه ،امیر گفت والله اگه رفیقم نبودی الان خیلی وقت بود این کس گوشتی رو تیکه پاره کرده بودم ،لعنت به رفاقت باز زدیم زیر خنده،تو دلم گفتم عجب زرنگه این نامرد،تا اینکه الهه زن امیر بلند شد برقصه اونم قدش بلند هست و یه خورده لاغر اما چون من اصلا به لاغر علاقه ندارم حس خاصی بهش نداشتم دیدم امیر گفت فراز بیا الهه و فریبا (زن دوستم پیمان) رو بدیم عوضش تو مریم رو بده من و پیمان دوتایی بکنیمش واقعا حیف اون کوس باد کرده نیست که دو تا کیر غریبه نره توش و با زدیم زیر خنده…و این شوخی ها همیشه بین ما بود ولی من باز تو کل مجلس حواسم به این دوتا بود ببینم واکنشی به هم دارن دیدم نه اصلا و اصلا حتی تو رقص گروهی که همه آخر مجلس پاشیدم برقصیم و چراغها رو خاموش کردیم من چند بار موقع رقص زنمو هدایت میکردم سمت امیر اما اصلا نه امیر توجه میکرد نه زنم اجازه میداد که به هم برخورد کنند.
واقعا زنم یه هنرمند بینظیر بود که اینچنین نقش بازی میکرد.
دوستان ببخشید اگه بد نوشتم این شرح حال من بود الان که این داستان رو مینویسم حدود یک ماه از اون قضیه گذشته اما من هیچ کار خاصی نکردم.خواهش میکنم دوستان اگه نظر و راهنمایی دارن بفرمایند.
آیا به زنم بگم جریان رو میدونم؟نگم؟؟فیلمو نشونش بدم؟ندم؟
تنها چیزی که منو بیشتر ناراحت میکنه زرنگ بازی این دوتا هست که فکر میکنن من چیزی نمیدونم و زنم فقط تو سکس چند تا فانتزی میگه منم ابم میاد و لذت واقعی رو خودش میکنه
حالا دوستان تو کامنت ها بگید چیکار کنم.
ممنون
نوشته: فرار