سفر مشهد در زمان مدرسه

سلام امین هستم و این داستان کاملا واقعی است و فقط اسم ها را جابه جا کردم .

تقریبا آخرای اسفند بود . مدرسمون برنامه سفر مشهد گذاشته بود و حسابی ازش استقبال شد .سفر قطاری بود. همه دنبال گروه بودن که با دوستاشون تو یک کوپه باشن .
منم هم گروهیامو انتخاب کردم . هر کوپه شامل ۶ نفر میشد و هر دو کوپه رو یک استاد به عهده می گرفت .

بالاخره روز سفر رسید و همه سوار قطار شدیم . دوستام هم حسابی خوشحال بودن .گذشت و بعد چندین ساعت رسیدیم به مشهد . وقتی که به هتل رسیدیم هر کوپه یک اتاق شد و استادا همش بهمون سر میزدن .

همه چیز خوب بود و خیلی هم بهمون حال داد . روز دوم شد .نماز صبح بود که خواستم برم وضو بگیرم . یکی از دوستام بین بچه ها نبود(اسمش محمد طه بود) .استادمون هم گفت که برم دنبالش بگردم . رفتم داخل دستشویی هتل و مسواک زدم و وضو گرفتم و سعی کردم دنبال اون دوستم برم . تا اینکه صدای شلپ شلپ از دستشویی کناری اومد .

در زدم و گفتم محمد طه اونجایی؟ در رو باز کرد و منو کشید داخل . نشسته بود روی دستشویی فرنگی و بین پاهاش پر از کف بود و گوشیش هم دستش بود . اول نگاهمو برگردوندم. آروم گفت : هیسس صدات در نیاد که استادا نفهمن این داخلی . آروم بهش گفتم شلوارتو بپوش ‌(هنوز بهش نگاه نمیکردم) . هیچی نگفت و فقط صدای شلپ شلپ دمپایی تو دستشویی اومد که داشت به سمتم میومد دستم و چشمم به در دستشویی بود تا نگاهش نکنم .

یهو زیر شلواریمو کشید پایین . آروم گفتم : داری چیکار میکنی ؟نگاهمو برگردوندم و دیدمش . دول کوچیکش پر از کف بود و گوشیش هم سایت شهوانی رو نشون میداد . آروم شورت و زیر پیرهنمو در آورد .

میخواستم مقابله کنم ولی زورم نمی‌رسید . شکمشو چسبونده بود به شکمم و با دست چپ کفیش باسنمو میمالید . خیلی خجالت می‌کشیدم و گریم گرفته بود . دولش که حدودا ۷ سانت بود رو با دست راستش میمالید و گردنمو با لباش میک میزد .

هتل گرونی بود . دستشویی ها دوش و وان داشتن . دیگه میدونستم کاری نمیتونم بکنم . یهو بلندم کرد و نشست روی دستشویی فرنگی و منم گذاشت رو پاهاش . پاهامو انداخت روی شونه هاشو دولشو که پر از کف بود روی سوراخم میمالید . حس عجیبی بود .

یهو یکی دیگه از دوستام اومد تو دستشویی که اسمش حسین بود . اون هم دوست صمیمی طه بود .
گفت چرا درو قفل نکردید ؟ اونجا بود که فهمیدم همش برنامه ریزی بوده .

در رو قفل کرد و لباسشو در آورد . طه دولمو مالید و شق کردم . حسین هم رفت تو وان و خودشو کفی کرد. طه که دولمو شق دید دیگه بهم رحم نکرد . بلندم کرد و منو گذاشت توی وان پیش حسین . بهم گفت که دولشو ساک بزنم ولی چندشم میشد. . به خاطر همین ولم کرد دولشو کرد تو دهن حسین . دولش پر از کف بود و از دهن حسین حباب میزد بیرون .

روی پای حسین بودم . بنظرم وان برای دو نفر طراحی نشده بود . جام تنگ بود . طه گفت که دول حسین رو بمالم . به حرفش گوش دادم چون از قبل به حسین حس داشتم. دستامو گذاشتم دو طرف وان و باسنمو روی دولش مالیدم .

طه دولشو از دهن حسین در آورد . حسین به طه گفت برو زیر دوش تا ترتیب امینو میدم خودتو بشور و آماده باش . اینو که شنیدم حسابی خوشحال شدم چون حسینو خیلی دوست داشتم ولی تا اون زمان بهم اهمیت نمی‌داد .

از روی پاهاش بلندم کرد و دو زانو بلند شد . کیرشو تازه اون موقع دیدم . شوکه شده بودم حدودا ۲۱ سانت بود . لبامو بوسید و گفت نمی‌خوام درد بکشی بعدش کیرشو گذاشت لای پام و عقب و جلو کرد . سر کیرش محکم می رفت لای تخمام . کیرش که از زیر سوراخم رد میشد داغ و داغ ترم میکرد . بعد به طه گفت که بیاد. طه تپل و قد بلند بود و زورش واقعا زیاد بود .

حسین به طه گفت: یه حالی بهش بده تازه بهمون پیوسته.
بعدش طه جلوم داگی نشست و قمبل کرد . حسین هم از شکمم دستشو برداشت و دولمو که آن اون موقع ۱۴ سانت بود فرو کرد تو سوراخ طه .

سوراخش گرم و نرم بود . بعدش دستامو گذاشتم به کمر طه . یهو حسین انگشتشو کرد تو سوراخم و چرخوند . خیلی دردم گرفت ولی حس خوبی داشت . از اون به بعد حسین حرکتی نکرد و همون‌طور که کیرش لای پام بود من تو سوراخ طه تلمبه میزنم .

تقریبا یک ربع کامل تلمبه زدم تا آبمو ریختم تو سوراخ طه. حسین هم داشت ارضا میشد . ادامه دادم تا حسین هم ارضا شد . طه که هنوز ارضا نشده بود دولشو بدون اینکه بگه کرد تو دهنم . خودش تو دهنم تلمبه میزد . آبم هم که سوراخش میومد بیرون با آب وان می‌رفت .

ارضا که شد تو دهنم ریخت و درش آورد . سه تامون رفتیم زیر دوش و خودمونی شستیم .

لباسامونو پوشیدیم و وقتی بیرون رفتیم هیچ کس تو اتاقا نبود ‌. (همه رفته بودن زیارت)

بعد کل این ماجرا با اینکه اون تجربه خیلی حال داد بعد دو روز حالم گرفت و افسرده شده بودم .

ممنونم که این داستانو شنیدید

نوشته: امین

دکمه بازگشت به بالا