سکسی که تموم نشد

سلام.
اول خودمو معرفی کنم. من زینبم ۲۹ سالمه دو ساله جدا شدم. اندامم معمولیه ولی خب معمولا دوست دارن انداممو.
این جریان مال دو هفته پیشه. از ماهشهر اومده بودم تهران موقع برگشت بلیط پیدا نمیکردم. رفته بودم ترمینال جنوب اصلا واسه اهواز و ماهشهر نبود. جلو ترمینال ۱۵ یه آقایی گفت من راننده اهوازم میخوای بیای با اتوبوس . گفتم بله گفت صندلی پشتیه من خالیه ولی نباید ساکت باشی خوابم بگیره. قشنگ منظورشو فهمیدم که میخواد لاس بزنه.
گفتم نه بابا خودمم تو اتوبوس خوابم نمیبره از خدامه بحرفم.
راننده عرب بود خوش تیپم بود یکم ازش خوشم اومد. توی راه تا حدود ۵ خودش رانندگی میکرد و کلی گفتیم خندیدیم حتی یکم از مسیره رو پله پیشش نشستم. حدود ۵ صبح گفت من میرم ته بخوابم تو هم استراحت کن.
اون رفت منم رو صندلیم خوابیدم تا حدود ۹ ‌که دوباره اومد. وقتی رسیدیم اهواز واقعا گرم بود. مسافرا رو که پیاده کرد بهم گفت تو بمون بریم توی ترمینال واست ماشین گیر بیارم. ولی من فهمیده بودم قصدشو. به خودم گفتم بد نیست قبل رفتن خونه یه حالی بکنم. مسافرا رو که جلو ترمینال پیاده کرد شاگردش رفت رو صندلی منم رفتم کنار صندلی راننده نشستم دستمو گذاشتم رو پاش . بهم گفت اهل حال هستی؟ گفتم آره گفت تو اتوبوس مشکل نداری گفتم نه. گفت ایول. رفتیم تو ترمینال شاگردشو پیاده کرد رفت خودش پارک کرد همونجا که نشسته بود لبمو شروع کرد خوردن. دستمو گذاشتم از رو شلوار رو کیرش فهمیدم خیلی گنده هست. گفت بیا بریم ته اتوبوس اینجا میبینن ما رو. گفت باشه من جلو رفتم اون از پشت میومد کونمو انگشت میکرد و میمالید . به وسطای اتوبوس که رسیدیم دوتایی پرده ها رو بستیم همدیگرو بغل کردیم لب بازی میکردیم اونم کیرشو میمالید رو کوسم . مانتو و تاپمو درآورد سوتینمو پاره کرد سینم افتاد بیرون محکم گرفت تو دستش. چند تا چک محکم زد تو سینم.
دوباره شروع کرد لبامو خوردن خیلی محکم میک میزد. بلیزشو دراوردم سینش پشمالو و مردونه بود یکم مالیدم سینه هاشو نشستم کمربندشو باز کردم کشیدم پایین. شورتشو کشیدم پایین وای چه کیری داشت گنده و دراز . تو چشاش نگاه کردم گفت بخورش. شروع کردم ساک زدن اول یکم سرشو زبون زدم بعد بوسیدم کیرشو گفت مال خودته گفتم اره جنده کیرت شدم. سرشو کردم تو دهنم تا نصفه کردم تو بیشتر نمیرفت سرمو عقب جلو کردم. دراوردم گفتم کسمو نمیخوری؟ گفت نه خوشم نمیاد. گفتم خب من دوست دارم. گفت لباست دربیار بکنمت دوباره گفتم زد تو گوشم. منم هولش دادم عقب شروع کردم پوشیدن تیشرتم. گفت چیکار میکنی گفتم نمیخوام. گفت دست خودته مگه. گفتم داد و بیداد میکنم پلیس میاد. ترسید اونم لباس پوشید پیاده شدم.

نوشته: زینب

دکمه بازگشت به بالا