سکس با آزاده زن دوستم (۱)
سلام امید هستم ۳۹سالمه بچه تهران
اولین تجربه داستان نویسی بنده خواهش میکنم به هیچ عنوان فحش ندین نظرات محترم، کوچیک همه هستم ولی بی ادبی جواب خیلی بی ادبی تر از طرف من
سال ۱۳۹۲ازدواج کردم قبل ازدواج یه جوون شر شیطون یه جورایی فقط کون داور نکردیم تو همون روزا جای که نباید می رفتم رفتم و یه جورایی آشنا شدم با مواد مخدر تو همین رفت آمدها با یکی رفیق شدم به نام جواد که می رفتیم خونشون مواد مصرف میکردیم جواد ازمن زودتر ازدواج کرده بود بیشتر وقتا باهم بودیم اسم همسرش آزاده بود یه دختر استخون درشت قد حدود۱۷۶سبزه بدن فوق العاده عالی همونی که همه پسرا درموردش سالها بحث کنن خسته و تکراری نمیشه خلاصه روزی یک بار خونه جواد مواد میزدیم بیچاره آزاده جرات نمیکرد حرفی بزنه جواد و آزاده پسرخاله ودخترخاله بودن ولی جواد خیلی بد رفتار می کرد با آزاده چندباری جلوی من خیلی بد رفتار می کرد که بهش میگفتم بابا این دختر چیکار باید برات بکنه که تا الان نکرده حالا جواد قیافش عین ته قابلمه که تهش سوخته عینکی لاغر هیچ رقمه بهم نمی خوردن جواد وضع باباش بد نبود بالای خونه باباش زندگی میکرد وضع خانواده آزاده خوب نبود ۳تا برادر معتادداغون ۲تاخواهر که ازدواج کرده بودن یه مادرپیر ولی فوق العاده مهربون دلسوز که کاری ازش برنمیآمد برای بچه هاش انجام بده به خاطر همین جواد خیلی اذیت میکرد آزاده رو .به خاطر همین تنها کسی که یه خورده ترمزجواد میکشید من بودم توهمین هین من ازدواج کردم همسرم از یه خانواده بسیار مذهبی کل فامیل پدرش بسیجی بودن خیلی خشک که نصفشون عروسیم نیومدن میگفتن
موسیقی حرام هست اونای هم که آمدن عین خاله سوسکه زیر چادر بودن از اول مجلس تا آخر مجلس تازه ۲انگوشتی دست میزدن بی پدر اخخخخخ مریم یه دختر زیبا آروم وفادار مهربون که خیلی خدا میدونه بلا سرش آوردم از اعتیاد بگم تا خانم بازی سرکار رفتن گیرای الکی تو این چند ساله ۱۰۰۰باراشکشودراوردم ولی
یه بار دم نزد یه کلام به کسی حرف نزد همیشه مدیونشم تا آخر عمرم اینو بگم بعد بریم سر جریان خودمون مریم یه دخترخاله
داشت نگم برات قدبلندچشم آبی سفید ازهمونا که همه دوس دارین اون موقع ها هیکلم پوششم خوب بود بد نبودم این عزیزدل خودمعرف بهم پا داد منم که پا برای جانباز لازم داشتم گرفتم روهوا یه بار شب موندخونه ما من وسط خوابیدم مریم سمت راست مهسا سمت چپ با فاصله .مریم خوابش یه خورده سنگینه ساعت ۳صبح یواشکی نزدیکم شد پتورو یه کم دادبالا یا حسین یه چیزی دیدم سه بار ۵تا سکته یه جا باهم زدم اندازه یه ربنا کص داشت دستمو گذاشتم روش اونم گذاشت رو فرید یک چشم بنده اسم دودولم فرید یه چشمه یه جق پرتف زنبوری تمیز برای هم زدیم خوابیدیم ساعت ۷صبح به مریم گفتم من حال ندارم میری نون تازه بگیری اون موقع خونمون شهران شمالی بود داخل مجتمع که همه چی داشت نونوایی سوپری همه چی گفت باشه وقتی رفت دروبست مهسا اززیر پتو لخت پرید بیرون امونش ندادم حواسم نبود زیر گردنش کبودکردم اونم از من بدتر وای خدا ممه هاش انقدر سفت سفید بود که نگو شهوتم انقدربالابودکه میخواستم از جلو بکنم خوبه خودش یه کمی حواسش بود وقتی از پشت آروم گذاشتم تو سوارخ کونش دستشو گذاشت رو دهنش خودش بالاپایین میکرد نمیدونم ۳دقیقه نشد جفتی ارضا شدیم من که اندازه یه گاو شیری ازم آب رفت چوب پنبه کردم سرش وگرنه تموم میشدم چندباری سکس خیلی تمیزباهم داشتیم که بد وابسته شدیم به هم یعنی مهسا خیلی تابلو تو جمع رفتار میکرد که خواهربزرگش جنده خانم که میدونم الانشم باکسی هست ولی یه جوری ادای این خانم جلسه ای هارودرمیاره کسی نفهمه میگن که حجاب از این گرفتن سرتونودردنیارم جنده خانم مخ مهسارو زدبهش یه چیزای جزئ گفته بودکه اونم میره به مادرش باباش میگه اونام آمدن خونه پدرخانمم که مثلاخوارمنوبگان ولی خوارمادرخودشون گردگیری شدرفتن جلوی همشون مریم گفت مقصر امید نیست مهسا خودش کرم ریخته این جوونه نادان من میگفتم بله واقعا نادان مظلوم گوشه پذیرای نشسته بودم سنگ گریه میکردبه حالم خلاصه مریم باهام چندروزی قهر بود ولی خدایی دمش گرم اون مرده درحقم مردانگی کرد هرکسی به جای مریم بود رادیواز وسط میکرد کونم ولی خدارو شکررادیو نداشتیم.
بریم سر اصل مطلب با جواد رفتوآمد خانوادگی پیدا کردیم همه چی نرمال بود حتی جواداز خونه باباش بلندشدنشست دوتا خونه اونورترخونه من کارمن املاک هست مهسا زیاد میومد خونه ما یه بار یه شوخی دستی با من کرد که من یه جورای توقع این شوخی نداشتم بعداز اون ماجرا من ومهسا باهم بیشتر گرم گرفتیم تازد جواد با کسی آشنا شد که باعث شد از مهسا جدا بشه تو گیرودارطلاق طلاق کشی مهسا زیاد میومدخونه ما ولی نمیدونم چرا زیاد ناراحت این موضوع نبود بعد از ظهربود خوابیده بودم دیدم مهسا زنگ زد گفت امید بیا خونمون کاردارم گفتم جوادی کجاس گفت که رفته قزوین گاو بخره جواد کارش خرید وفروش گاو و گوسفندبود برای کشتارگاه رفتم خونشون تازه از حموم آمده بود من فکرشو میکردم که یه روز با مهسا سکس کنم خیلی دوست داشتم رفتارای مهساهم اینو بهم میگفت که کیر دلش میخواد از جانب بنده رفتم نشستیم صحبت کردن که آره جواد دیگه تصمیم گرفته که جدا بشیم بهم گفته تمام حق وحقوتو میدم منم گفتم ازخدات باشه با این وحشی هیچکس نمیسازه بعد گفت کاش من زنت بودم تو خیلی اخلاقت خوبه گفتم ای کاش که زد زیر گریه که من بدبختم چکار کنم نمیخوام خونه مادرم برم گفتم پولتو بگیر من برات خونه میگیرم خرجتم میدم گفت واقعا گفتم آره به خدا بعد بهش گفتم مهسا دوس دارم باهم باشیم گفت منم دوست دارم گفتم آخی توم دوست داری کسکش چرا زودتر نگفتی از عشق کصت مردم گفت خوب اون موقع واقعا نمیشد گفتم الان مگه میشه هنوز که جدا نشدین گفت گورباباش رفتم نزدیکش آروم تو گوشش گفتم یه ته کص بهم میدی گفت نه گفتم پس منم قهرمیکنم گفت ته کص نمیدم میخوام کل کصمو بدم دست انداختم دیدم کل کصش از کون من گنده تره گفتم مهسا همشو باخودت اینواونورمیبری گفت آره عزیزم دیدم خودش لباسمو درآورد گفت امید باورم نمیشه میخوام باهات سکس کنم منم گفتم مهسا این کار گناه داره گفت خفه شو بابا دیوث بکن حالشو ببر وقتی لخت شدم اونم لخت شد رفتیم رو تخت گفتم میخوای اول ماساژت بدم گفت کی بدش میاد گفتم ساعتی ۵۰۰هزار گفت باشه منم کصم ساعتی ۱میلیون گفتم گوه خوردم گفت پس دل بده به کار، رفت یه کم روغن زیتون آورد یه سفره انداختم روی تخت
که چرب نشه روی شکم خوابید از پشت گردنش روغن مالی کردم تا کف پاهاش خیلی بوی خوبی میداد موهاش هنوز خیس بود آروم آروم شروع کردم به مالیدن گردنش نشسته بودم روی کونش باورتون نمیشه لحظه به لحظه داغ تر میشد بهم گفت امید تاحالا هیچکس اینجوری بهم حال نداره گفتم هنوز کاری نکردیم گفت همین که بدنت خوردبه بدنم کصم خیس خیس شده گفتم ای بی جنبه ولی خدای اگه دست میزدم به کیرم آبم می پاشید رودرودیوار گفت نمیخوام زود تموم بشه گفتم چشم هرچی شما امر بفرمایید
آروم کمرشو مالیدم رسیدم به کونش هی خودشو می داد بالا هی میگفت توروخدا بکن توش دیگه گفتم نه زوده با دستش کیرمو گرفت یه خورده بالا پایین کرد آبم اومد گفت تو خیلی جنبه داری گفتم آره حال کردی دستمو انداختم لای پاش کصش انقدرخیس بود دوتا انگشتم کردم توش انگار دستتو کردی تو پارچ آب یه خورده با انگشتم بازی بازی کردم اونم با دوتا دستاش کونشوبازبازکرده بودتا جای که جا داشت کونشوداده بودبالا فکرکنم ۲دیقه نشد کل بدنش لرزید داشت ناله میکرد پاهاشو باز کردم سرمو کردم لای پاهاش شروع کردم به خوردن یه دفعه یه جیغ زد پرچم پشمام با هم ریخت گفتم چی شد گفت تورو خدا نخور الان که بیهوش بشم من تو سکس خیلی دوست دارم طرف مقابلم لذت ببره حتی بیشتر از خودم وتو این وضعیت دوست داشتم ۱۰۰دفع به ارگاسم برسه باز شروع کردم به مالیدن رون پاهاش تا رسیدم به کف پاش شروع کردم انگشتای پاشو خوردن آنقدر بهم حال داد که ۱۰ .۱۵دیقی خوردمشون مهسا هم عین خرداشت کیف میکرد بعد برگشت به کمر خوابید باز روغن کاری کردم بهش گفتم از زیر گردنت میخوام کبودت کنم گفت یه خورده پایینتربخورکه تابلو نشه انقدر ممه هاشو زیر گوشش زیر گردنشو خوردم که دیگه نمیتونست بهم بگه بسه واقعا بیهوش شده بود رفتم پایین خیلی با حوصله کصشو خوردن آخ که چقدرابشو دوست داشتم بخورم برعکس شدم که اونم بتونه کیرمو بخوره وای تمام خایه وکیرو باهم میخورد تا آبم که میخواست بیاد دستشو مینداخت دوکمرم که نتونم بلند بشم تمام ابمومیخورد فکر کنم قبل کردن یکی دوباری ارضا شدم که بهم گفت دارم میمیرم دیگه بکن توش که کوصم داره میترکه آنقدر باد کرده بود قرمز قرمز شده بود خیلی آروم گذاشتم توش خدایی کوصش خیلی داغ بود خیلی خیلی تمیز آخه من خیلی برام مهمه تمیز بودن طرف مقابل مونداشته باشه بوی عرق نده که اگه اینجوری باشه کلا شهوتم میخوابه
کردم تو کوص خشگل و توپولیش همینجورکه بالا پایین میکردیم به خدا چندبار ارضا شد منم که ۲بارقبلش ارضا شده بودم یه خورده از داغی بدنم شهوتم کم شده بود حدود نیم ساعتی سکس داشتیم آنقدر داشت بهمون لذت میداداین سکس که جفتی دوست داشتیم حالاحالاها تموم نشه بهش گفتم از عقب میخوام بکنم گفت دفعه بعد الان دیگه جونی برام نمونده آبم آمد که ریختم رو سینه هاش خوابیدم کنارش ۲ساعتی کنارهم بودیم به هم کصشعرای عاشقانه میگفتیم یه سیگارکشیدم رفتم دوتا چای ریختم خوردیم باز خوابیدم کنارش بهش گفتم کونتو بکن طرف من اونم سریع انجام داد کیرمو آروم گذاشتم رو سوارخ کونش گفت امید ترو خدا الان نه از جلو بکن خوب گفتم هرجا که اذیت شدی درش میارم ارو م آروم عقب جلو میکردم همزمان لاله گوششو میخوردم که اصلا نفهمید که سر کیرم رفته توش بهش گفتم اذیت شدی گفت حرف نزن فقط بخورگوشمو پشت گردنمو منم گفتم چشم دیگه سوراخ کونش باز باز شده بود گفتم حال میده گفت از کون خیلی نه ولی گوشم خیلی خیلی حال میده تروخدا نزار آبت بیاد گفتم الهی دورت بگردم من چششششم نمیدونم چنددقیقه چند ثانیه چندساعت داشتم میکردم فقط یادم میاد که تو اوج بودم به خدا تو تمام عمرم اینجوری سکس نداشتم من خیلی کص وکون کردم ولی این سکس از اون سکسای بود که فقط با مردن از یاد آدم میره تمام ابمو ریختم تو سوارخ کونش گفت بزار همینجوری توش باشه بعدش من برگشتم اونم برگشت بغلم کرد با دستش سینمو دستمو آروم می مالید بهم گفت هرچه زودتر از این کسکش طلاق میگیرم امید ترو خدا بیخیال من نشو گفتم عمرا تازه پیدات کردم
دوستای عشقی من ببخشین اگه یه خورده تو نوشتاری چرت و پرت گفتم برای این بود که حوصلتون سر نره منم اولین باریه که دارم داستان نویسی میکنم البته این داستان ادامه داره که شاید براتون بعدا تعریف کنم اگه حالتونو خوب کرده باشه بازم منو ببخشین دوستون دارم بد جور
نوشته: امید