سکس با دخترخالهی دانشجو
سلام دوستان
اسم ها مستعاره
اسم من احسان الان ۳۱ سالمه داستان برای سال ۹۷ من بچه شهرستانم و از سال ۸۹تهران مشغول به کار بودم . یه دخترخاله مجرد داشتم که شش سال از خودم بزرگتر بود اسمش آرزو بود و یه شهر دیگه درس میخوند و برای ارشدش اومده تهران از طرف دانشگاه بهشون خوابگاه داده بودن . سال ۹۷ ماشینمو عوض کردم یه خوبشو گرفتم و بعد مدت ها دختر خاله بهم پیام داده بود اگه بیکاری یه زنگ بزن . من بعد اتمام کار خونه محلم کارم بود طبقه بالاش رفتم و بهش زنگ زدم و بعد احوال پرسی گفت که اومده تهران و خوابگاه گرفته با دوستش و کلی احوال پرسی . منم بهش گفتم هر وقت کاری داشتی بهم بگو اونم گفت باشه خلاصه چند روزی گذشت شب پنجشنبه زنگ زد احوال پرسی گفت که تهران طاقتم نمیگیره تازه اومدم گفتم اگه اوکی هستی بیام دنبالت بریم بیرون و قبول کرد. لوکیشن فرستاد و عصر رسیدم دم خوابگاه دیدم خودش اومد با تیپ ساده که قدش تقریبا ۱۶۲ بود لاغر خوش اندام چشمای مشکی خوشگل . دوستش هم اومده بود دوستش تپل تر و هم قد بودن تقریبا . منم تیپ زده بودم خفن قدم ۱۷۹ چشای آبی بدن پر چاق نیستم .خلاصه سوار شدیم و احوال پرسی تا رسیدیم یه کافه قلیون و پیتزا سفارش دادیم خیلی خوش گذشت اومدم رسوندم و برگشتم خونه . شب پیام داده بود تشکر و از این حرفا . که آخرش گفت پسر خاله خیلی خوشتیپ شده بودی گفتم جدی گفت اره . گفت دوستمم بهم گفته آرزو پسر خاله به این خوبی داری و هنوز مجردی و سینگلی ؟ گفتم یعنی دوستت هم خوشش اومده ؟ گفت اره . گفتم خب باشه بازم با هم بیرون میریم سه تایی که یه شکلک عصبی فرستاد . گفتم چیه ناراحتی ؟ گفت نه خوشم نمیاد دوستم بیاد ممکنه مختو بزنه .
منم گفتم آرزو جان دختر خاله عزیزم اگه نگرانی مخمو بزنه خودت مخمو بزن که دیگه اونم بفهمه . گفته خفه شو تو بچه ای برام و گفتم بچه بزرگ شده . خلاصه کلی حرف زدیم و گفتم سری بعد اومدم اگه تنها بودی یعنی قبول کردی با من باشی اگه نه که دوستتو بیار و شب بخیر گفتیم تموم شد . تا آخر هفته بعدی زنگ زد بریم بیرون و طبق معمول دوش و حموم و رفتم دنبالش دیدم تنهاست اومد سلام و روبوسی گفتم آرزو پس دوستت فاطمه کجاست گفت تنهام دیگه راه بیفت . خلاصه راه افتادیم کلی خندیدیم رفتیم رستوران شام خوردیم و قلیون موزیک زنده حواسمون به ساعت نبود اخه خوابگاهشون ساعت ده و نیم شب دیگه کسیو راه نمیدادن داخل دیدیم ساعت یازده شده و تا رسیدیم شد یه ربع به دوازده خلاصه هر کاری کردیم نگهبان راهش نداد . اومد نشست تو ماشین گفت الان چکار کنیم گفتم نمیدونم بمونیم تو ماشین تا صبح گفت نه بابا اذیتیم گفتم پس بریم خونه من بالا محل کارمه . گفت به شرطی پسر خوبی باشی گفتم باش. راه افتادیم و رسیدیم رفتیم بالا اون جلو بود از پشت بهش نگاه کردم حشرم زد بالا تو دلم گفتم عجب کون ترکه ای داری رسیدیم دم در برگشت گفت چیه چته گفتم هیچی کلید انداختم و رفتیم تو و نشست رو مبل منم چای گذاشتم و قلیون آماده کردم و همش تو فکر بودم رفتم لباسمو عوض کردم با شلوارک و رکابی اومدم چای ببرم دیدم مانتوشو در آورده و با یه تاپ و شلوار تو اشپزخونه داره چای میریزه بدنش خیلی سفید بود سینه هاش سایزشون ۷۵ شکم نداشت . رفتم کنارش گفتم آرزو برو بشین خودم میارم گفت نه اقایی خودم میبرم . گفت اقایی خندم گرفت ذوق کردم گفت چته گفتم هیچ ذوق کردم برات اونم خندید و رفت منم قلیون بردم نشستم رو مبل سه نفره کنارش قلیون راه افتاد دادم دستش شروع کردم حرف زدن گفتم دوستت چرا نیومد کاش بودش امشب . گفت خفه شو دیگه یه شرطی گذاشتی پاش بمون گفتم چی گفت که گفتی تنها بیای یعنی منو تو باهم گفتم یعنی الان دوس دخترم شدی گفت آره . گفتم آخه اگه اون بود غریبه بود باهاش راحت بودم الان بهش دست میزدم و بغلش میکردم و بوسش میکردم و. دیگه نگفتم . گفت اگه همیناست منم هستم ولی بیشتر نشه . اینو که گفت چسبیددم بهش بازوهاشو گرفتم لبام چسبوندم به لباش میک میزدم قلیون گذاشتیم کنار شروع کردم گردن سفیدشو زبون میزدم گفت کبود نکنی گوششو میخوردم دستام رو سینه هاش بود یهو اومد تو بغلم تشست رو کیرم صورتمو گرفته و بود لبامو یه جوری میخورد انگار گشنه بود. منم دستم رو کمرش بودتاپشو در اوردم اونو رکابی منو سوتین مشکیشو باز کردم .وای خدا چی دیدم سینه هاش سفید نوک قهوه ای خیلی خیلی روشن بی معطلی گرفتم تو دستام نوبتی میخوردمشون اه و ناله ش بلند شده بود موهامو چنگ میزد سرمو به ممه هاش فشار میداد خوابوندمش رو مبل و شکمشو زبون میزدم خیلی داشت حال میکرد و چشاشو بسته بود و میگفت ای جانم رفتم پایین تر شلوارشو در بیارم گفت نه گفتم میخورم کاری نمیکنم شرت و شلوارش با هم کشیدم پایین ای جانم چی دیدم کس بدون مو کوچولو خیس خیس بود یه کوچولو خیلی کم تیره بود رونشون لیس زدن تااااارسیدم به کوسش زبون زدم یه اه بلندی کشید و گفت بخورش دیگه و منم زبونمو کامل کشیدم رو کوسش ابشو خوردم فقط سرمو یه کوسش فشار میداد و پاهاشو جمع میکرد یه انگشتم بردم سمت کونش که از اب دهن من و اب کوس خودش خیس بود میمالیدم و کیف میکرد اروم فشارش دادم داخل دبدم اه و ناله ش بیشتر شد تنگ بود ولی خودشو شل کرده بود منم اروم اروم انگشتمو تا ته کردم تو کونش بعد یه دیقه عقب جلو میکردم تو کونش و کوسشو میخوردم بعد ده دقیقه که دوتا انگشتم تو کون تنگ بدون موش بود ارضا شد و شدید لرزید ازش جدا شدم بعد دو دیقه گفت احسان عالی بودی و شلوارمو کشید پایین و کیرم که این همه منتظر بود یهو پرید بیرون یه کیر کلفت ۱۷ سانتی و رنگ تیره یه اوفی گفت کله شو با لباش بوسید تا ته میکرد تو حلقش که گاهی حوقش میگرفت منم حشری شده بودم موهاشو گرفته بودم و فشار میدادم تو حلقش پنج دقیقه عالی برام ساک زد و بهش گفتم کونت خیلی ذهنمو درگیر گرده گفت ندادم دردم میاد . گفتم یه امتحان کنیم درد داشت نمیکنم و قمبل کرد اولش خوب کونشو زبون زدم و انگشتمو کردم توش بعدش شد دو انگشتی خوب عقب جلو کردم کیرمو اوردم دم سوراخش اب دهنمو زدم به کونش اونم تف کرد رو کیرم اروم فشار دادم درد داشت ولی دوس داشت کیرمو توی خودش ببینه اروم بیشتر فشار دادم کله ش رفت تو یه جیغی زد دوتامون ساکت شدیم موندم تکون نخوردم گفت درش بیار درد داره . گفتم آرزو جونم سختی همون کله ش بود و یه چند لحظه بعدش کشیدم بیرون دوباره کون اون و کیر خودمو تفی کردم فشار دادم تا نصفه رفت توش اخ و اوخ میکرد ولی دردم داشت یکم که جا باز کرد تا ته فشار دادم تو کونش که کمرشو رو به بالا جمع میکرد باسنشو گرفته بودم شروع کردم تلمبه انقدر اه و ناله میکرد که فضای خونه سکسی بود ده دقیقه تلمبه کردم تو کونش و لذت میبرد کوسشو میمالیدم که داشتم ارضا میشدم نتونستم بکشم بیرون افتادم روش از بس تنگ بود به زور و فشار زیاد خالی کردم تو کونش و اه اوفی میگفت یعنی لذت برم بوسیدمش و کیرمو کشیدم بیرون اونم قربونش میرفت .
ببخشید طولانی بود ولی واقعی بود باید کامل میگفتم
نوشته: احسان