سکس با دختر خاله و سوژه جقم (۱)

سلام و عرض ادب.
میخوام داستان من و دختر خالم تعریف کنم کاملا هم واقعی ولی اولین باره میخوام داستان بنویسم پس اگه خطایی املایی یا کمو کسری بود به بزرگی خودتون ببخشید.
اسم من رضاست و 31 سالمه و ساکن اهوازم داستانی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به هشت سال پیش که سه هفته از عروسیم گذشته بود .یه دختر خاله دارم که از همون بچگی تو کفش بودم البته نه فقط من بلکه همه بچه های فک و فامیل تو کفش بودن دوسال ازم بزرگتر بود. روزه عروسیش یادمه منو پسر داییم چه فحشایی که به شوهرش ندادیم.اخه سوژه جقمونو ازمون‌‌ گرفت.بریم سره اصل مطلب دختر خاله ما یه دختر سفید یکم تو پر یه کون از خدا قمبل کرده و سینه هفتاد و پنجی داشت کلا یه استایل سکسی داشت.این نورسا خانمو خودم یه چند باری مچشو گرفته بودم که دوست پسر داره ولی نمی‌تونستم چیزی بگم آخه میترسیدم بپره .یه روز سرویس داشتم تو مسیر تصادف کردم چیزیم نشد فقط ماشینم صدمه دید ماشینم بردم دادم دست صافکار که درست کنه بعد دو سه روز ماشینمو آوردم .بعد یه هفته دو هفته نورسا خانم بهم پیام داد سلام احوال پرسیو از این حرفا بعد گفت تصادف کردی منم گفتم آره گفت چیزیت که نشد گفتم نه فقط ماشینم یکم صدمه دید که گفت بردیش صافکار گفتمش اره گفت پیش کی گفتمش مگه تو می‌شناسی بخوام بگم کیه گفت آره بعد از کلی حرفو سوال معلوم شد اون صافکاری که رفته بودم پیشش دوست پسرش بوده .خیلی زورم اومده بود اونم فهمید کلی عکس و فیلم واسم می‌فرستاد که بیشتر زورم بیاد منم این چیزو بهش گفتم نفرست زورم میاد گفت چرا که گفتمش آخه از بچگی خیلی دوست داشتم و دارم همیشه هم تو فکرتم و از این حرفا که عکسو عمل خاصی نشون نداد .بعد از اون روز دیگه همیشه پیام بازی میکردیم منم همیشه سعی میکردم بیارمش سمته خودم ولی نشد. خلاصه روزها رفت که من عروسی کردم روز عروسیم‌ اومد منم درجا وقتی دیدمش سیخ کردم آخه همه جاش معلوم بود اونم که متوجه سیخ شدنم شد از عمد میومد با من میرقصید کونشو میمالوند بهم سفتیه کیرمو حس کرد یه خنده ریزی کرد و رفت .دو هفته بعد از عروسیم بود که ساعت یازده شب بود که پیام داد سلام بیداری منم که داشتم ماشینمو میشستم پیامشو دیدم که قلبم شروع کرد به تند تند زدن حس کردم قراره یه اتفاقی بیفته خلاصه زنگ زدم سلام و احوال پرسی گفتم چیزی شده گفت نه من خونه خاله فریده ام فکر کردم بیکاری بیایی بریم دور دور منم از خدا خواسته گفتمش دارم میام .به خانوادم گفتم ماشینه رفیقم خرابه باید برم بکسلش کنم خلاص رسیدم زنگ زدم بهش اومد پایین تا دیدمش کیرم راست کرد اومد سوار شد سلامو احوال پرسی کرد حرکت که کردیم گفت کجا بریم گفتمش نمی‌دونم هر کجا منم از عمد مسیرو به یه جایی کشوندم که جادش خلوت بود داشت حرف میزد کجا داری میری از این حرفا که من پریدم یه لب ازش گرفتم که دیدم فقط خندید منم از خدا خواسته ماشینمو نگه داشتم و دوباره ازش لب گرفتم یه دو سه دقیقه ای لبامون قفل بود که دستامو بردم سمته سینش و سینشو میمالوندم .بعد دوباره حرکت کردم ولی تا حرکت کردم گفتمش بخواب رو پام تا خوابید گفت شیطون این چیه گفتمش چی چیه گفت اینی که سفته گفتمش باز کن ببین خلاص من در حال رانندگی اون زیپمو باز کردو کیرمو در آورد یه کیر بیستو یک سانتی دارم که خیلی کلفته.اخه تا دید گفت اینو چطوری اینجا جا کردی خلاصه گرفت دستشو کرد تو دهنش خیلی حرفه ای ساک میزد معلوم بود که خیلی ساک زده بود خیلی از ساک زدن خوشش میاد طوری که قمبل کرده بود داشت ساک میزد من یه دستم رو فرمون بودو با او دستم شلوارشو کشیدم پاینو با کص کونش ور میرفتم اونم با ولع کیرمو میخورد که هی قربون‌ صدقش می‌رفت یه ده پانزده دقیقه ساک زد که گفتم این داره میاد می‌خوریش که گفت نه آخه شوره من کشیدم بیرونو ریختم تو لنگ خیلی کیف داد.اونم تا دید اینجور کیری دارم فرداش ظهر بود که زنگ زد گفت قلیون بیارو بیا…

نوشته: رضا تهی

دکمه بازگشت به بالا