سکس با دوست دختر شیمیل تو ویلای شمال (۱)
سلام خدمت دوستان انجمن کیر تو کس
اولین باره داستانم و تو سایت انجمن کیر تو کس مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد ماجرا از اونجائی شروع میشه که من تو آژانس راننده بودم تو یک روز اواخر تابستان یه مسافر حضوری اومد و ماشین خواست نوبت من بود بلند شدم اتیش کردم و رفتم بعد از پیاده کردن مسافر تو مسیر برگشت دو تا دوختر دیدم که منتظر تاکسی بودن بوق زدم دست بلند کرد در بست میخواستن سوارشون کردم و راه افتادم تو مسیر سر حرف رو باهاشون باز کردم اسم یکیشون ندا بود اونیکی مهتاب بعد از صحبت های زیاد در انتهای مسیر از ندا شماره همراهشو گرفتم و گفتم اگر پایه باشید امشب بریم سفره خونه با کمی مکث گفت شب بهت خبر میدم همون شب ساعت 7 بود زنگ زد گفت کجائی اگر مایلی بریم سفره خونه گفتم اوکی هر جا هستی یه لوکیشن بده 10 دیقه دیگه اونجام رسیدم و سوارشون کردم رفتم یه سفره خونه سمت شهریار آشنا بود ببخشید یادم رفت بگم ما سمت هفت جوی کرج زندگی میکنیم خلاصه اومدیم سفره خونه بعد سفارش وکلی سر به سر دوستام گذاشتم اومدیم نشستیم سفارش قلیون م مخلفات سریع اومد چون سفره خونه برای دوستم بود منو تو اولویت قرار داد در حین قلیون کشیدن من هی با ندا ور میرفتم یا دستم تو سینه هاش بود یا کونش و میمالیدم هر از چند گاهیم یه ناخنکی به دوستش مهتاب میزدم اونم چیزی نمیگفتم انگار اونم دلش میخواست موقع برگشت به ندا گفتم اگر پایه باشی 5شنبه بعد از ظهر بریم شمال و جمعه برگردیم گفت خبر میدم 3 روز بعد که 4شنبه بود پیام داد اما من پیام و ندیدم چون سرویس راه دور رفته بودم داشتم بر میگشتم صدای ضبط ماشین زیاد بود نشنیدم عادت داشتم پشت فرمون اصلا پیام بازی نمیکردم ساعت حدود 12 شب بود زنگ زد بعد سلام گفت چرا جواب پیام و ندادی گفتم کدوم پیام ندا گفت برای فردا بریم شمال پرسیدم فردا ساعت چند بیام دنبالت گفت هر موقع اومدی بگو تو جواب گفتم میخوای الان تو راه برگشتم بیام بریم یک ساعت دیگه میرسم اوکی داد گفتم پس اماده باش ندا پرسید مهتابم دلش میخواد بیاد گفتم مشکلی نیست ساعت 1 شب بود رسیدم سر کوچه شون پیام دادم من رسیدم بیاید 10 دیقه بعد دیدم دارن میان به خونه پیام دادم که سرویس راه دور دارم میرم رفت و برگشت با دوستامم تو آژانس هماهنگ کرده بودم من عادت دارم همیشه تو ماشین یه بطری 1/5 لیتری شراب دارم تو میسر تا کرج کمی مخلفات گرفتیم و رسیدیم اول چالوس بطری رو از زیر صندلی شاگرد گفتم ندا در آورد کمی یخ تو مشبا گرفته بودم از دکه بطری رو گذاشتم داخلش در مشنبا رو گره زدم راه افتادم ساعت 3 بود تونل کندوان رو رد کردیم گفتم بطری شراب رو در بیار بریز بخوریم تا خوابمون نگرفته اوکی داد 3 تا لیوان پیک ریخت گفتم پیک منو نصفه بریز یه 4 تا پیک با هم رفتیم بالا ندا و مهتاب دیگه گفتن ما نمیخوریم گفتم باشه یکی دیگه برای من بریز تا برسیم شراب و که خوردیم احساس کردم مهتاب داره دستشو میاره بزاره روی کیرم تو همون حین دست منم تو سینه های ندا بود من با ندا که تو حالت خواب و بیداری بود ور میرفتم مهتاب هم با من که تو همون حالت دیدم داره کمر شلوارم رو باز میکنه که دنبال یه جای مناسب بودم بزنم کنار تا ندا و مهتاب جاشون رو عوض کنن در همون حین حرکت جاهارو عوض کردن چون ندا میخواست بخوابه گفتم برو عقب راحت بخواب مهتاب اومد جلو بعد از اینکه ندا خوابش برد شروع کرد با کیر من بازی کردن و ساک زدن ناشی بود ولی خوب ساک میزد تا گلو هندل میداد منم در همین حین دیدم این بخواد اینطور پیش بره شرابی که خوردیم هنوز شنگولمون نکرده میخواد ابمو بیاره یه خشاب قرص داشتم یکی انداختم و گفتم کمی صبر کن تا قرصه عمل کنه اون موقع بود که رسیدیم ویلا و با خیال راحت ساعت 4 یا 4:30 بود رسیدیم رفتم داخل با ماشین ندا رو صدا کردم بلند شد رفتیم داخل دیگه نزاشتم بخوابه تو همون حالت خواب لباساش رو در اوردم و مهتاب هم لخت شد متن لباسام و کندم در ضمن ندا تو سفره خونه یه چیزهائی درباره شیمیل بودنش بهم گفته بود اما مهتاب شیمیل نبود من برای ندا ساک میزدم و مهتاب برای من که ندا دیگه آهش در اومد مهتاب رو گفتم برای ندا ساک برنه منم رفتم سراغ کس کون مهتاب فتح کنم اول از کس کردم به یه انگشتمم داشتم کون مهتاب رو باز میکردم یه انگشت بعد دو انگشت و در اخر سر کیرم و با سوراخ کونش تنظیم کردم و اروم اروم دادم رفت تو تو همون حالت که کیرم تو کون مهتاب بود بلندش کردم توی که کسش با کیر ندا برابر بشه و ندا از کس بکنه منم از کون تو همون حالت یه 10 دیقه نگذشته بود که ندا از زیر مهتاب اومد بیرون کیرشو کرد تو دهن مهتاب مهتاب هم از شدت شهوت داشت لذت میبرد بعد از مهتاب من برای ندا تو همون حالت که داشتم مهتاب رو میکردم ساک زدم تا اینکه من جامو با ندا عوض کردم ندا کیر نسبتا کوچیکی داشت که موقع کردن مهتاب درد نمیکشید هیچ لذت هم میبرد نگو اینو وسط سکسمون فهمیدم این دو تا بچه شهرستان هستن و با هم تو کرج دانشگاه میرن و در مواقعی هم نیازهای همدیگرو برطرف میکنن خلاصه ندا در همون حالت کردن مهتاب بود از کون که منم داده بودم برام ساک بزنه که یه ان ندا ابشو روی کمرمهتاب خالی کرد افتاد روی مهتاب منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پشت سر ندا کیرم رو با سوراخ کون ندا تنظیم کردم و خیلی اروم داشتم میکردم تو که ندا گفت بکن نترس کونم بازه بعد از اینه یه 15 مین هم ندا رو کردم ردوتاشون رو جلو پام نشوندم هردو باهم برام ساک میزدن تا آبم اومدو ندا رحم نکرد تا قره اخرش خورد بعد که ازش پرسیدم چطور کونت بازه مهتاب مه نمیتونه بکنه کیر نداره گفت اتفاقا یه دیلدو براش گرفتم تو هر بار سکس بعد از اینکه من خالی میشم مهتاب تا نوقعی که بهش اجازه ندادم باید منو بکنه تا منم سیر بشم به خودمون که اومدیم ساعت 7 صبح بود رفتیم دوش گرفتیم اومدیم خوابیدیم بعد از ظهر ساعت 3 بود که بلند شدم دیدم هنوز اینا خوابن احساس گرسنگی کردم رفتم نون و کمی وسایل برای نهار که چه عرض کنم عصرانه بود گرفتم اومدم دیدم مهتاب بیداره گفتم کمک کن نهار و اماده کنیم تا ندا بلند بشه گفت من تا این حد میتونم کمک کنم که در حالی که تو داری وسایل رو اماده میکنی برات کمی ساک بزنم گفتم چه عجله ای داری نهار بخوریم بعدا گفت نه همین که گفتم جاتون خالی چون زیاد وقت داشتیم برای نهار یا همون عصرانه داشتم املت دست میکردم داشتم گوجه ها رو خورد میکردم و مهتاب هم داشت برام ساک میزد نمیدونم چی شده بود به من مهتاب 10 دیقه بود داشت ساک میزد اصلا کیرم راست نشد بعد بلند شدم تا بقیه مراحل درست کردن نهار رو جلو ببرم مهتاب همچنان داشت ساک میزد که یه لحظه احساس کردم کیرم تو یه دهن دیگست نگاه کردم دیدم ندا داره ساک میزنه گفتم کی از خواب بلند شدی گفت تو به کارت ادامه بده نمیدونم شاید اخلاق خیلیا مثل من باشه تو غذا ها املت دستپخت هر کسی رو نمیتونم بخورم باید خودم درست کنم بعد نهار رفتیم یه گشتی تو شهر زدیم برگشتیم خیلی خسته بودم توان هیچ کاری نداشتم رفتم تو اتاق خوابیدم تا صبح جمعه بلند شدم دیدم صبحونه آمادست مهتاب همچنان خواب بود بیدارش کردیم صبحانه خوردیم و رفیتیم کنار دریا تو مسیر کلی وسائل گرفته بودیم که شام کنار دریا بخوریم از همونجا راه بیفتیم و برگردیم ساعت 9 شام و خوردیم و راه افتادیم تو راه کلی با هم ور میرفتیم حتی یه جا نزدیکای کرج زدیم کنار مشروب باقی مونده رو خوردیم و کمی برای هم ساک زدیم بعد راه افتادیم این ماجرا الان بین منو ندا و مهتاب الان 1 ساله ادامه داره امیدوارم خوشتون بیاد و نسبت به نظرات ولایک ها بقیه رابطه هامون رو هم براتون مینویسم که چطور شد که مهتاب و ندا …؟
ادامه دارد…
نوشته: اسپارتاکوس