سکس با رفیقم امیر رضا

دروووود به همه شهوتی ها
اسم من نیما ۱۶ سالمه داستان من کردن رفیقم اسم رفیق هم امیررضا ۱۴ سالشه بینیش فکر می‌کنی ۱۶ سالته ما هر دو تا تو روستا زندگی میکنیم بی مقدمه برین سراغ داستان(راستی این داستان کاملا واقعیه خواهشاً توهین نکنید)و اینکه این برای ۵ ماه یا بیشتر قبل
خب منو رفیقم کامل با هم راحتیم با فیلم سوپر میبینیم و… کیر هامون ام به هم نشون دادیم و با هم جق هم می‌زنیم کیمر معمولیه نمی‌خوام مثل بقیه بگم ۲۰سانته نه کامل معمولی ۱۳ یا ۱۴ سانته(مسخره نکنید ) امیر رضا هم همینجور البته کم تر و یه خورده امیر شبیه دخترا رفتار می‌کنه انگار گرایش داره ما رفیق دیگه ای هم داریم اسمش ابولفضل اون تو روستا مون یه روز سر زمینش بودیم اون رفت باباش رفت برای زمین آفت کش بخره گفت شما همینجا باشید منو امیر رضا همراه مادر ابولفضل توی زمین بودیم زمین کشاورزیشون یه خونه خیلیییی قدیمی وسطش داره که البته سالمه ما بیرون بودیم مامان ابولفضل یکم دور بود داشت تو زمین کار میکرد به امیر رضا گفتم امیر بیا جق بزنیم گفت باشه جلوی خونه یه حموم خیلی کوچیک بود رفتیم داخلش من حواسم بود کسی یهو نیاد بعد شروع کردیم به جق زدن زدیم من دستم خسته شد به امیر به شوخی گفتم تو برام بزن اونم قبول کرد پشمام یعنی ریخت بعد حشرم خیلیییییییییی شده بود من به شوخی کون امیر رو گرفتم گفت داش داری چیکار می‌کنی گفتم هیچی حشرم خیلیییی رفته بالا گفت باشه فقط منو نکن هم زمان حواس مون بود کسی نیاد همینجوری داشتم میمالیدم بعد به امیر گفتم می‌خوام از رو شلوار بهت بمالم گفت فقط یه ذره منم پشمام ریخت مالیدم کیرمو از رو شلوار بهش یه سی ثانیه نشد گفت بسه گفتم چرا گفت برات فقط میزنم نمی‌زارم بهم بمالی منم گفتم باشه بعد که دیدیم امیر هر دقیقه داره برام میزنه لباشو رو هم میسابه من یکم شک کردم دل زدم به دریا گفتم امیر برام ساک بزن گفت چی گفتم ساک بزن گفت حالت خوبه گفتم مرامی خیلیییی اصرار کردم و پشمام قبول کرد (شاید الان چند نفر بگن کصشعر ولی امیر رضا برای شوخی کیرمو میگرفت آروم منم شق میکردم از اونجا شک کردم شاید گرایش داشته باشه) بعد زانو زد من هم ترسیده بود هم هیجان چون کیرم بعد جور شق کرده بود گفت یه شرط داره گفتم چی گفت باید منو نگاه نکنی و چشمات بسته باشه گفتم باشه گفت چشماتو ببند بستم آروم دهنشو نزدیک کیرم کرد طوری کی نفس های تند تند رو حس میکردم تا خواست بندازه دهنش یهو شنیدیم بابا بزرگ امیر رضا صدامون کرد گفت امیر اینجایی؟ یهو منو امیر خایه کردیم خدارو شکر بابا بزرگش یکم چشاش ضعیف بود و متوجه اومدن بیرون منو امیر نشد بعد امیر بدون ساک زدن رفت منم با کیر شق کرده درد ناک رفتم خونه مون یه چند روزی گذشت دوباره رفیقم ابولفضل گفت بیایین به زمین ابولفضل بهم گفت نیما بیا این امیر رو بکنیم این خیلی شبیه دخترا رفتار می‌کنه گفتم یعنی چی مگه جندس(با اینکه خودم میدونستم میده) گفت من راضیش میکنم تو فقط بعد بیا بکن( مرام ) گفتم اوکی بعد رفتم دیدم امیر روی یه مبل قدیمی نشسته و با گوشی خودشو آورده و داره فیلم سوپر نگا می‌کنه( خونه قدیمی اینجوری بود که وقتی در خونه رو باز میکردی یه راهرو کوتاه که تهش به آشپز خونه میخورد یکم بعد در یه اتاق نسبن بزرگ و قبل آشپز خونه یه اتاق خیلیییی بزرگ بود ما تو اتاق اولی یعنی بعد در ورودی بودیم و تمام اتاق به هم دیگه در داشتن) بودیم رفتیم ابولفضل هر دقیقه داره کون امیر دست میزنه امیر هم میگه داش مارو نکنی بعد دیدم داره زیاد این کارو می‌کنه بعد بابای ابولفضل صداش می‌کنه بیا کارت دارم منم به امیر گفتم امیر یکم برام جق می‌زنی؟ دیدم دستشو باز کرد گذاشت جلوی شلوارم قبلش توش توف زده بود کیرمو انداختم تو دستش و وااااای چه حسی بعد به امیر گفتم بیا یکم می‌خوام بهت بمالم گفت داش ول کن با کلی خواهش و التماس خرش کردم و گفت فقط بیا بریم اون اتاق رفتیم اون اتاق دستاشو چسبوند به دیوار و گفت سریع تموم کن الان گاو میاد(منظورش ابولفضل بود) سریع یکم مالیدم رو شلوارش بعد دیدم امیرم یکم کونشو رو کیرم دارع بالا پایین می‌کنه دل زدم به دریا زدم شلوارشو کشیدم پایین امیر تا خواست برگرده برگرده جلو گرفتم کیرمو لا پاش کردم یه کون خیلیییی نرم کوچولو بود بعد گفت کصکش و خیلی فوش داد بهش یکم مالیدم آروم شد دیدم کیر امیر خیلی شق شده بود فهمیدم اونم پس لذت میبیره دستمو توف زدم براش داشتم جق بزنم یکم زدم دستمو پس زد گفت فقط بمال یکم مالیدم گفتم امیر بیا ساک بزن گفت چشاتو ببند امیر خیلی حشری بود زانو زد گفت چشاتو بگیر گرفتم دهنشو انداخت وااااای یه جای آب دار لجز و گرم بود یه بالا پایین کرد آورد بیرون گفت بسه گفتم چرا تا پرسیدم ابولفضل دیدم در باز کرد سریع خودمون رو جمع جور کردیم بعد ابول گفت بچه بابام رفت با ماشین دنبال مادرم تا بیاد کمک یعنی فقط ما سه نفر تو خونه بودیم بعد دیدم ابول تو گوشم گفت نیما برو بیرون ببینم میتونم راضیش کنم چند دقیقه بیرون واستادم یهو دیدم ابول گفت نیما بیا داخل دیدم امیر نشسته بعد گفت نیما اگه امیر به ما کون داد به هیچ کس نمیگی و باید قسم بخوری من تو شوک رفتم که یهو ابول گفت نیما هستی ؟ گفتم چی گفت باید قسم بخوری گفت به جون مادرت منم قسم خوردم گفتم باشه گفت اول من گفتم باشه رفتم بیرون از پنجره که امیر ابول تو اون اتاق بودن رو با کاغذ گرفته بودن بعد یادم اومد یه تیکه خیلی کوچیک کنده شده بود رفتم چون دور تا دوره خونه ایوان داشت رفتم اون سمت خونه از اون تیکه دیدم امیر داره یه ساک مشتی برای ابول می‌زنه من شق تر شدم بعد رفتم اون ور تر اگه یکم بیشتر می‌دیدم قطعا ارضا میشدم یه چند دقیقه ای گذشت ابول اومد بیرون گفت نوبت تو گفتم ارضا شدی گفت نه من رفتم داخل دیدم امیر رو مبل گفتم امیر اول برام ساک بزن گفت باشه چشماتو بگیر(راستی کیر ابول از همه ما کوچیک تره) بعد زانو زد نمی‌دونم چرا تا کیرمو انداختم بیرون دیدیم انگار سه برابر شده امیر تعجب کرد و گفت این همه تو دهنم جا نمیشه گفتم باشه چشمامو بستم دیدیم انداخت داخل بعد فقط ساک فکر کردم اگه ساکش ادامه دار باشه سریع آبم میاد
ولی نه بعد چند دقیقه سر امیر رو گرفتم محکم رو کردم فشار دارم کیرمو امیر تا نصفش ساک میزد بعد دیگه تو دهنش جا نمی‌گرفت بعد فشار دادم تا همه رو تو دهنش بود بعد اووق زد گفت وحشی مردم منم خندیدم گفتم برگرد گفت خیلی پرووویی برگشت یه خیلی مالیدم بعد انداختمش رو مبل کونشو باز کردم گفتم نگه دار گفت فقط تو سوراخ نزاری تا این حرفو زد سر کیرم انداختم تو سوراخ کونش(نمی‌دونم چرا ولی شل بود فکر میکردم سفت باشه) بعد انداختم بیرون یهو ابول در رو باز کرد گفت چی شده یهو کیرمو دید البته قبلش خیلی بهش نشون داده بودم برای زوور آزمایی ولی اونقدر درشت شده بود ابول گفت یا علی نیما میخوای بچه رو بکشی مگه منم خندیدم گفت بیا برو بعد امیر رفت دهنشو شست رفت بعدش من و ابول با امیر خیلی سکس کردیم امیر گفته بود هر هفته یه بار میتونم بهتون بدم منم حتی چند بار وقت خودمو به ابول دادم تا ابول یکم بیشتر سکس کنه بعد دیگه من نمی‌توانستم بکنمش(حال کردین مرامو ) منو ابول بعد امیر مارو به خونش دعوت کرد رفتیم دیدیم خونه خالیه و فقط امیر بود ابول قبلش گفت بهم بیا یه بار دیگه بکنیمش گفتم نه و گفتم تو هم نباید بکنی گفت چرا گفتم چون داریم گی میشیم گفت باشه بعد یهو ابول گفت بچه ها من سوییچ ماشین بابام تو جیبمه گفت نمیاد تو می‌بری بعد امیر گفت با دوچرخه من برو ابول ابول گفت جان باشه با دوچرخه چه حالی کنم بعد ابول با دوچرخه آروم داشت می‌رفت چون زمینش با خونه منو امیر خیلی فاصله نداشت بعد من رفتم داخل منو امیر داشتیم حرف می‌زدیم یهو امیر خم شد تا تلویزیون رو روشن کنه از پشت گرفتمش گفتم حشری شدم دیدیم دستشو تکیه داد به دیوار شلوارشو کندم فقط مالیدم خیلی مالیدم بعد رو مبل سلطنتی خونش نشستم برام ساک بزنه خیلی برام ساک زد بعد یهو رفت تو اتاقش گفت بیا رفتم دیدم خوابیده رو تخت گفت بنداز تو سوراخ انداختم دیدم یکم دردش اومد تا خواستم یکم تقه بزنم دیدم در زنگ صدا خورد و ابول رفتم درو باز کنم امیر گفت نیما من فقط می‌خوام با تو سکس کنم نه با ابول
بعد دیگه با ابول هیچ وقت سکس نکرد منم باهاش دعوا کردم سریع یه چیزی و امیر هر موقع دیدم باهاش سکس کردم تو یه خونه خرابه نزدیک خونه هامون که فقط ازش دیوار مونده اونجا مکان مونه الان خیلی تو سکس بهتر شده ساک زدن عالی شده و آخرین باری که برام ساک زد یه هفته پیش بود
امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید یکم طولانی بود و حاضرم قسم بخورم همش واقعیت بود

نوشته: نیما

دکمه بازگشت به بالا