سکس با ساناز خواهر زنم
سلام رفقا میخوام از یه تجربه خوب که بعد منجر به پشیمونی شد واستون بگم من سه تا خواهر زن دارم این جریان واسه وقتیه که خواهر زن اخریم مجرد بود من شغلم ی جوری بود که ظهرها میومدم استراحت خونه مادر زنم نزدیک محل کارم بود خلاصه خیلی زیاد میرفتم اونجا با این خواهر زن اخریم خیلی صمیمی بودم اسمش ساناز ی دختر خوشگل خوش هیکل و شیطون ۱۷سالش بود اون موقع یه روز که رفته بودم استراحت کنم خونشون خوابم نمیبرد تا اون روز اصلا به ساناز فکرم نکرده بودم من تو سالن دراز کشیده بودم یباره دیدم ساناز یه حوله به سرش پیچیده بود و یه حوله به بدنش از حموم اومد بیرون من خواب نبودم اون فکر کرده بود که من خوابم ی لحظه دیدمش برق از چشام پرید این صحنه همش جلو چشام بود واقعا بدن فوق العاده ای داشت چند روز گذشت گفتم بزار بهش بگم من میام ظهرا استراحت میکنم بعضی وقتا خوابم نمیبره مراعات کن بهش گفتم با پیام دیدم یه جوابی اومد واسم که پشمام ریخت ساناز نوشت منم لخت تورا دیدم با خیار چمبرت واقعا کپ کردم من همش فکر میکردم بچه اس و چیزی نمیفهمه از اون جا استارتش خورد هی پیام میداد جلو من یجوری راه میرفت تو مهمونیا هی میومد بغل من خودشو می مالید به من تا اینکه یه روز ظهر که اومدم استراحت کنم کسی خونه نبود وقتی در باز شد ساناز با آرایش خیلی غلیظ لباس باز و سکسی جلوم وایساد نتونستم مقاومت کنم و یه سکس توپ باهاش کردم تو سکس دیدم چقد حشریه چقد وارده چقد بلده چطور ساک بزنه چطوری کون بده که دردش نیاد چیکار کنه که سکس از کون کثیفی نداشته باشه من واقع پشمام ریخته بود انگار ی زن جنده ۲۸ساله داشت سکس میکرد چند وقت کار ما همین شده بود سکس سکس سکس هم من لذت میبردم هم اون تا اینکه ی روز از خودم بدم اومد و واقعا پشیمون شدم بهش گفتم واسش توضیح دادم که چه کار اشتباهی انجام دادیم اونم ناراحت و پشیمون شد چند وقت که اصلا با هم رودرو نمیشدیم تا اینکه ازدواج کرد همیشه تو سکسا بمن میگفت اگه شوهر کردم باید منو از کس بکنی منم خیلی تو کف اون روز بودم اما دیگه تکرار نشد یکم شک کردم که به مادر زنم گفته باشه از رو بچگی و فکر هم میکنم گفته باشه چون رابطه مادر زنم یکباره تغییر کرد منم کلا شغلما عوض کردم که دیگه اونجا نباشم اما همیشه خودما مقصر میدونم اگه اون بچه بود من عاقل بودم بزرگ بودم ۳۰ سالم بود اما یاد سکسش میوفتم نمیفهمم این حجم از جندگی از کجا اومده بود خلاصه که پشیمونم ۱۰ سال گذشته از این جریان ساناز یه پسر ۴ ساله داره
نوشته: امیرحسین