سکس با عراقی
–
من الان چند سالي هست كه اومدم استراليا و يه چندتا GF عوض كردم.ما داشتيم تو ياهو چرخ ميزديم.توی رووم هاي سيدني.يهو يه آيدي ديدم maryam.به خودم گفتم ايرانيه.سريع پيج كرديم اول يه خورده به انگليسي باهاش حرف زدم بعد يخورده فارسي حرف زدم ديدم نميفهمه.خلاصه بي خيال شدم و شماره رو دادم و يه ربع بعد زنگ زد.انگليسي رو با لهجه عربا حرف ميزد خيلي توحلقي فكر كردم لبنانيه چون اينجا لبناني خيلي زیاده.ازش پرسيدم كجاييه گفت عراقي.تعجب كردم چون عراقي خيلي اينجا كمه.خلاصه صحبت كرديم و اينا.خيلي عشوه ميومد و ناز ميكرد.فهميدم تو محله مسلمون نشين سيدني ميشينن كه چندان جاي جالبي نيست باباش هم گيره اساسي. پرسيدم چند سالته گفت .اون روز گذشت و مريم خانوم شد دوست تلفني ما چون من خونم اين سر شهره و اونا اون سر شهر.عين شمال شهر و جنوب شهر تهران.من كه تخم نميكردم برم محله اونا.چون مسلموناي اونجا خطرناكن.اون هم نميومد چون از باباش ميترسيد همديگه رو نديديم.بعد از يه مدت بهش گفتم عكس بفرسته كلي ناز كرد تا آخر يه عكس برام فرستاد.وقتي عكسش رو ديدم پشمام فر خورد.خانوم باحجاب بود.اينجا حجاب رو خيلي خوب نميدونن و حجاب نشونه مسلموناي طبقست كه اصلا باهاشون نميشه شوخي كرد.منم ترسيدم گفتم ببين تو مشكلي با BF نداري;;; گفت نه اين حجاب و از ترس بابام دارم ولي من هنوز باورم نميشد.يه چيز ديگه اينكه عكسش بچه تر از سال ميزد باز ازش پرسيدم تو سالته ديگه;;;گفت آره.خلاصه ما ادامه داديم ولي نميومد ببينمش تا بعد از ماه ديگه حوصله ام سر رفت گفتم يا مياي اينجا يا ديگه اصلا زنگ نزني.كلي التماس كرد كه نميشه و نميتونم.خلاصه راضي شد.خلاصه يه روز وسط روز اومد.مدرسه رو دودر كرده بود.همچينكه اومد ; ديدم نه بابا اين بچه است.گفتم تو سالت نيست گفت نه سالمه.اينجا زير سال under-age حساب ميشه و سكس از هر نوعيش با under-age تا سال زندان داره ; اينجا قتل عمد هم ميتونه فقط سال زندان داشته باشه حالا خودتون ببينين چقدر گشتن با دختراي كم سن و سال خطرناكه.خلاصه خانوم برديم تو خونه.با هزار زحمت حجاب و كنديم ازش و شروع كرديم. يخورده كه گذشت رفتم سراغ كوسش كه ديدم خانوم پرده داره.اينجا هم كه اصلا خيالي نيست اين حرفا ما هم كير و گذاشتيم دم پرده و تا اومديم جر بديم داد زد كه نه لطفا نكن.گفتم آخه چرا;;; گفت حالا دفعه ديگه.نميدونم چي شد كه راضي شدم و گفتم برگرد از پشت. من هم كه همه وسايل و هميشه تو كشوم دارم.سريع يه كاندم و كرم و خلاصه تو كون خانوم.از همون اول شروع كرد به داد و بيداد.من هي گفتم صبر كن خوب ميشه ديدم نخير خانوم از جيغ و داد نميوفته.منم گفتم كون لقش تا دسته كردم تو تلمبه زدن.ديگه جاي جيغ و داد به هوار هوار افتاده بود.نميدونم اون همه جون و از كجا اورده بود هركي ديگه بود از حال رفته بود.حالا نميدونم اون وسط من چرا ياد جنگ ايران و عراق افتادم.آخه نه من نه داداشم نه بابام نه سربازي رفتيم نه جنگ ولي وقتي داشت اون زير هوار ميزد من ياد جنگ و اين حرفا افتاده بودم.به فارسي بهش ميگفتم يادته چه دهني از ما سرويس كردين;;; يادته چه پدري از ما در اوردين;;; حال من جاي اون همه دهنتو ميگاممممممممم.حرصم گرفته باعث شده آبم نياد.اون بدبخت اون زير له شد بعد از شايد يه ربع كه خودم تخم درد گرفته بودم كشيدم بيرون بدون اينكه ارضا شده باشم اونكه صداش در نميومد.همونجور خوابيده بود و آروم نفس ميكشيد.منم حرصم فروكش كرده بود.آروم بغلش كردم و باز به فارسي بهش گفتم اين يه خورده تلافي اون بلاهايي بود كه سر ما اوردين.بلند شد و ما رو بوسيد.يخورده نشستيم كوس شعر گفتيم و خودش گفت كه خيلي درد كشيده بوده ولي بد نبوده.بعد گفت ميخوام يه حقيقتي رو بهت بگم.گفتم چي;;;گفت من سالم نيست. سالمه.انگار دنيا رو تو سرم كوبيده باشن.گفته ديووووووونه ميدوني اين كار جرمه;;;ميگيرن دهنمو سرويس ميكنن.گفت آره ولي من خيلي دوستت دارم و از اين كوس شعرها.گفتم بيخود كردي دوستم داري.پس فردا ميان ميندازنم تو زندون.همون موقع فهميدم كه بايد باهاش مدارا كنم.خلاصه خودم رو كنترل كردم و راهيش كردم.از اون به بعد هرچي زنگ ميزنه جوابشو نميدم همين ولنتاين هم برام يه ساعت باحال فرستاد ولي بازم من جواب ندادم.رفتم با يه دانشجوي law صحبت كردم.گفت چون خودش سنش رو نادرست گفته بوده تو جرمي نكردي ولي حالا كه ديگه ميدوني اگه ادامه بدي جرمه.من هم ديگه ماليديم درش.الان با كمال افتخار اعلام ميكنم كه من ذره اي از ضجري كه اين عراقي ها به ما دادن و جبران كردم.پایان