سکس با پرستار (۲)
در جواب اون دوستانی که توی قسمت اول فحش نوشتن و چیزایی که مناسب خانواده ی خودشونه گفتن باید بگم که کسی مجبورتون نکرده و میتونید نخونید داستان رو ، به اونجا رسیدیم که من رفتم خونه ی پیرزنه و مهنازم رفت دوش گرفت و اومد ، یه ست توری مشکی تنش کرده بود و هیچی هم غیر لباس زیر تنش نبود ، اومد نشست کنارم و گفتش چه خبر و از زندگی و زنم پرسید منم گفتم امشب اومدیم خوش بگذرونیم این حرفارو نزنیم بهتره ، من که کلی استرس پیرزنه رو داشتم بهش گفتم یه وقت نیادش؟! اونم گفت نه قرص خواب دادم بهش و حتما باید یه نفر کمکش کنه موقع حرکت ، منم خیالم راحت شد ، به مهناز گفتم میشه منم برم دوش بگیرم ؟ اونم گفت آره برو تو سرویس دوش هم هست و شامپو و … هستش ، منم چون از سرکار مستقیم رفته بودم اونجا و بدنم عرق کرده بود یه دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و اومدم ، دیدم میوه و شربت آورده و منتظره منه ، بهم گفت چراغای اتاق خاموش باشه یا روشن ، منم گفتم خاموش کن ولی لای درو باز بزار که یه نور کمی بیاد داخل ، اونم گفت باشه ، بهم گفت مسعود امانتی هایی که گفتم رو آوردی؟ منم گفتم آره و بهش دادم ، اونم یه ذوقی کرد و با ولع شروع به پر کردن پایپ کرد و گفت تو هم میکشی ؟ منم چون قبلا کشیده بودم و میدونستم تنهایی کشیدن زیاد حال نمیده به طرف و این متاع مخصوص سکسه بهش گفتم آره باهات میکشم ،اونم یه ماچ آبدار کرد و فندک رو روشن کرد و شروع کردیم به کشیدن ، فضای وحشتناک و بینظیری بینمون ایجاد شده بود ، اون میذاشت رو لبم و زیرش فندک میگرفت و میگفت بکش ، منم کام سنگین میگرفتم و بر عکس ، یواش یواش سر جفتمون سنگین شد و احساس گرما کردم ، لباسمو درآوردم و با شرت نشستم کنارش و بغلش کردم، اونم بی مقدم از رو شرت کیرمو شروع به مالیدن کرد و با دندوناش آروم سر کیرمو گاز میگرفت ، منم همونجور که داشت کیرمو دندون میزد محکم بغلش کردم و شروع کردم به خوردن لباش ، یه بدن فوق العاده سفید و سینه های سفت و یه کوس واقعا خوردنی و تنگ ، همونجور که داشتم لباش رو میخوردم با دست راستم نوک سینشو گرفتم و شروع به مالیدن کردم و با دست چپم آروم از زیر شرت شروع به مالیدن کوسش کردم ، نمیدونید چه حالی میداد از یه طرف فازگرفتن با شیشه و از یه طرف شهوتی بودن جفتمون ، دیدم مهناز گفت تورو خدا کوسمو بخور ، منم سریع رفتم سراغ کوسش و آروم شروع به زبون زدن و میک زدن کوسش کردم ، هیچ ایرادی نمیشد از بدن و کوسش گرفت واقعا آس بود ، دیدم گفت مسعود شیشه بکشیم دوباره ؟منم گفتم باشه همونجور که لخت بود ازپشت بغلش کردم و کیرمو گذاشتم لای پاش اونم پایپ رو داد دستم و با دست راستش فندک رو گفته بود و با دست چپش کیرمو میمالید، منم با دست چپم چوچولشو میمیمالیدم،اونهایی که اهل این داستانن میدونن من چی میگم ، بعد از کشیدن دیدم شورتمو کامل از پام درآورد و برای اولین بار کیرمو دید و گفت وای عجب کیر نازی داری و شروع به خوردنش کرد ، من که روی ابرا بودم بهش گفتم ۶۹ بشیم ، اونم گفت باشه حدود ۲۰ دقیقه باهم ۶۹ شدیم و خیس عرق شدیم اون واقعا وحشی شده بود ، تخمامو میخورد و با زبونش سوراخم رو که قبلش با موبر تمیز کرده بودم لیس میزد ، واقعا بهترین سکس عمرم رو داشتم تجربه میکردم ، یهو دیدم منو خوابوند و روی کیرم نشست و شروع به بالا پایین کردن کوسش روی کیرم کرد ، بعدش دیدم میخواد آبم بیاد خوابوندمش و گفتم میخوام کوستو بخورم ، اونم پاهاشو کامل باز کرد و من شروع به خوردن کردم ، همزمان انگشتامم داخل کوسش میچرخوندم و اونم جیغ میزد از لذت ، منم دستم رو گذاشتم رو دهنش که پیرزنه با صداش بیدار نشه ، همونجور که داشتم میخوردم یهو شروع به لرزیدن کرد و گفت یه پارچه بده ، یهو دیدم از کوسش با فشار شاش زد بیرون و منم دیدم اگه تنهاش بذارم ناراحت میشه از پشت بغلش کردم و تو بغلم شروع به پیچ و تاب کرد و بعد ۱ دقیقه آروم شد و گفت ببخشید که شاشیدم ،منم گفتم نه عزیزم عیب نداره عالی بودی و خیلی خوبه که ارگاسم شدی ، دیدم اونم شروع کرد به بوسیدنم و گفت الان میام ، مهناز رفت سرویس و خودش رو شست و اومد و گفت حالا نوبت توعه ارضا بشی ، دیدم رفت پایپ رو شست و یه مقدار جنس ریخت و گفت بکشیم ؟ منم گفتم باشه ، دیدم پایپ رو داد دستم و گفت خودت بکش ، منم شروع کردم کشیدن که دیدم آروم شروع کرد به خوردن نوک سینه هام و بازی با موهای سینم ، آروم آروم رفت پایین و کیرمو گرفت و نوکش رو زبون زد ، واقعا استاد سکس بود ، بعد که قشنگ کیرمو خیس کرد آروم نشست روش و بالا پایین کرد ، همشم میگفت آبت نیادا ، منم تو اوج بودم ، یهو گفتم قمبل کن داگی بکنم ، اونم قمبل کرد دیدم سوراخ کونش واقعا تمیز و بدون موعه، منم شروع کردم لیس زدن و دیدم آه و نالش دوباره بلند شد و گفت مسعود عاشقتم تا الان کجا بودی ؟ منم دیدم کیرم تو شق ترین حالته شروع کردم به تلمبه زدن و دیدم داره آبم میاد بهش گفتم چیکار کنم ، اونم گفت بریز توش قرص میخورم ، منم با خیال راحت خودمو خالی کردم و افتادم روش ، بعد ۵ دقیقه که حال جفتمون به حالت عادی برگشت نگاه به ساعت کردم دیدم ۵ صبحه ، که گفتم دیر شد نه ؟! اونم گفت نه ساعت ۶ پیرزنه بیدار میشه که ببرمش دستشویی و قرصاش رو بخوره ، تا اونموقع یه چرت بزن ، منم که اصلا خواب از سرم پریده بود بخاطر کشیدن مواد، گفتم نه لباسامو بپوشم آماده بشم که ۶ برم ، یه آبمیوه خوردم و لباسامو آروم پوشیدم و جوراب و کفشامم تو خونه پام کردم که تو راهرو کسی نبینتم ، همو بغل کردیم و از شبی که برای هم ساختیم تشکر کردیم و از راه پله آروم رفتم جلو در و رفتم سمت مترو که برم سرکارم ، این اولین خاطره از سکسمون بود و اتفاقات دیگه ای مثل تریسام و ضربدری و… با مهناز هم افتاد که اگه دوست داشتید براتون تعریف کنم .
نوشته: مسعود