سکس در خوابگاه دخترانه (۳)

…قسمت قبل

ساعت حدود ۲ ظهر بود که الناز بالاخره اومد
کلی منتظر بودم و بهش فکر کرده بودم که کی میاد و برنامه ویژش برام چیه
اومد و نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت که من رفتم سمتش و نشستم رو پاهاش
دستشو گذاشت دور کمرم و گفت خب چیه بی تابی میکنی؟ باید صبر کنی تا نفیسه بیاد
-نفیسه کیه؟
-نفیسه یه دختریه مثل خودت که عاشق کون دادن وکس دادن به منه و یه ماهی هست که باهاش سکس میکنم و امروز گفتم بیاد تا ۳ نفری حال کنیم
چند دقیقه بعد نفیسه رسید
وقتی دیدمش شناختمش چون چند باری تو سرویس خوابگاه دیده بودمش خیلی دختر خوب و آرومی بود و اصلا فکر نمیکردم که اهل اینجور چیزا باشه هر چند احتمالا اونم درباره من همچین فکری میکرد
نفسیه قدش ۱۵۳ وزنش ۴۴ کیلو بود و مثل من در برابر الناز مثل فیل و فنجون بود
الناز قدبلند ترین و هیکلی ترین دختری بود که تو خوابگاه دیده بودم و از بچگی به خاطر هیکل درشتش اهل ورزش بود و واقعا زور زیادی داشت
به هر حال اونروز داستان ما اینطوری شروع شد که الناز بلند شد و گفت همه لخت شیم
بعد از اینکه لباسامون رودراوردیم الناز به من اشاره کرد که بشین رو صندلی و پاهاتو باز کن و بذار رو صندلی و بعد به نفیسه اشاره کرد که بره سمتش
نفیسه شروع کردن به بوسیدن شکم و سینه الناز و بعد از چند ثانیه الناز اونو از زمین بلند کرد به روش ۶۹…روشی که خیلی بهش علاقه داشت و خودش کس نفیسه رو میخورد و برعکس که بعد از چند دقیقه اومد سمت من و با دستش سر نفیسه رو از کس خودش جدا کرد و در حالی که جلوی من وایساده بود به نفیسه گفت حالا کس پریا رو بخور… این حالت برای چند دقیقه ادامه داشت و تقریبا هر یه دقیقه نفیسه نوبتی کص من و الناز رو میخورد…بعد نفیسه رو برگردوند و گذاشت رو زمین و گفت جاتون رو عوض کنین و دقیقا همون کارو با من تکرار کرد و منم نوبتی در حالی که بصورت وارونه بلندم کرده بود کس هر دوتاشونو خوردم و البته الناز هم کس منو میلیسید
بعد که منو گذاشت پایین خودش نشست رو صندلی و گفت خب بیایین اینجا و رو پاهام بشینین
من روی یکی از روناش و نفیسه هم روبروم روی اون یکی رونش نشست و اونم اول به ما گفت از هم لب بگیریم و بعدش نوبتی ازمون لب گرفت
بعد بلند شدیم و با دست راستش پشت گردن من و با دست چپش پشت گردن نفیسه رو گرفت و مارو چسبوند به سینه هاش و میگفت محکممم بخورین…جوری مارو به سینه های بزرگش فشار میداد که نفسمون بند میومد و خودش که ازین کار لذت میبرد هر چند ثانیه سرمون رو عقب میکشید و میگفت نفس بکشین جنده ها…خوردن اون سینه ها واقعا لذت بخش بود و وقتی سایز سینه های خودمو با سینه های الناز مقایسه میکردم یه حس تحقیر بهم دست میداد
بعد به من گفت بخوابم رو زمین و پاهامو گرفت و اورد بالا و از هم باز کرد به طوری که کمر و باسنم رو زمین بود و پاهام رو به هوا بود و اومد کونشو گذاشت بین پاهام و رو کصم و شروع کرد به عقب جلو کردن و ازون طرف هم نفیسه رو صدا کرد که نزدیک بشه بهش و دستشو گذاشت پشت کمرش و اونو چسبوند به خودش و سینه هاشو میخورد در حالی که برای چسبوندن کونش به کس من مجبور شده بود بیاد پایین و نیم خیز بشه ( بعد از تموم شدن سکسمون من ازش خواستم که تو این حالت چون خیلی سکسی بود عکس بگیریم و عکسشو با صورتهای پوشیده دارم ولی بلد نبودم اپلود کنم اگر راهی داره که در کنار داستان عکسم رو بذارم ممنون میشم بهم بگین )
و باز اینکارو بصورت برعکس هم تکرار کرد و جوری سینه های منو میخورد که واقعا احساس میکردم کل وجودمو داره میکشه با خودش
بعد به نفیسه گفت که بره زیر پاهاش بشینه و کصش رو بخوره و منو از زیر کمر و زانوهام بلند کرد و ازم لب گرفت و سینه هامو خورد و بعد از من خواست سینشو بخورم
خیلی حس عجیب و لذت بخشی بود که مثل یه بچه بغلم کرده بود و من داشتم سینشو میخوردم دقیقا مثل بچه ای که سینه مادرشو میخوره و بعد من رفتم پایین و کصشو خوردم و نفیسه رو بغل کرد…
دیگه به اوج شهوت رسیده بودیم که گفت جنده ها دوست دارین بدنمو ببوسین؟ ما هم از خدا خواسته افتادیم به بوسیدنش
نفیسه نافشو زبون میزد و میبوسید و منم انگشتای پاشو لیس میزدم و میبوسیدم
بعد ساق پاش و رونهای کلفتش رو بوسیدم همون موقع نفیسه ازش پرسید که میشه بازوهاشو سفت کنه که این کارو کرد و چه بازوهایی داشت و هر دوتامون شروع کردیم به بوسیدن بازوهای قوی الناز
جالب اینه که از هر جهت از ما بهتر بود و یه حس تحقیر توام با لذتی داشتیم یعنی مثلا قدش بلند تر بود پوستش سفید تر و نازک تر بود زورش بیشتر بود کونش گنده تره بود سینه هاش بزرگتر بود و …
دست آخر نشست رو صندلی و باز هر کدوم از ما روی یکی از پاهاش نشستیم و بعد از کلی لب گرفتن گفت که میخوام حالا چون بازوهامو بوسیدین و باهاتون حال کردم جفتشونو با هم بلند کنم
بلند شد وایساد اول منو که سمت راستش بودم بلند کرد و روی لگنش نشستم در حالی که دستش دور کمرم بود و بعد یکم خم شد و دستشو گذاشت زیر باسن نفیسه و اونو هم راحت از زمین بلند کرد و در حالی که دوتامون رو بلند کرده بود گفت بیاین ۳ تایی لبامونو به هم بچسبانیم که این کارو کردیم و کلی همدیگه رو بوسیدیم
بعد مارو گذاشت زمین و به من گفت که خوب هم اتاقیات احتمالا امشب برمیگردن و دیگه نمیتونیم اینجا باشیم
واسه دفعات بعدی باهام در ارتباط باش جنده کوچولو…

نوشته: پریا

دکمه بازگشت به بالا