سکس در کوه
سلام اين داستان کاملا واقعي هست ولي اسم ها الکي
من علي هستم يه پسر خيلي معمولي 21 ساله با قد 180 و وزن 70 هيکل آنچنان خوبي هم ندارم مثل بقيه افراد ! فقط بدنم کلا بدون چربي اضافه اس.
مدت ها بود که با آتنا دوست بودم و رابطمون به غير از سکس معني ديگه اي نداشت. مضمون تموم حرفامون بيرون رفتنامون فقط سکس و حرفاي سکسي بود. آتنا به دليل اينکه تو خونه خيلي مشکلات داشت با خونواده ش مخصوصن پدرش (که زن دوم داشت) به شدت درونگرا و احساساتي بود که جنبه ي سو استفاده ي منم فراهم مي کرد. خيلي هم اذيتش ميکردم شايد بگيد که چه آدم کثيفي هستم ولي به نظرم حقش بود به گاش بدن چون خيلي دختر احمق و نادوني بود. آدم وقتي نتونه از پس مشکلاتي که چندان اهميتي نداره برنياد بايد به گا بره.
من و آتنا از همون روزاي اول فاز سکس برداشتيم باهم که البته تحت هدايت من بود ، آتنا خيلي خيلي زياد هم حشري بود و به غير از روزايي که پريود بود بقيه روزا علنا کير ميخواست راستي آتنا تقريبن همقد من بود (178) و با وجود دختر بودن غولي بود واسه خودش هرچند که بعضيا که اينجوري هستن معمولن اخلاقاي پسرونه ميگيرن ولي آتنا نازک نارنجي بود و خيلي اوقات قهر ميکرد از اينکه بهش توجه نميکردم. صورتش بد نبود ولي با توجه به هيکلش اندام خوبي داشت ممه هاي سايز 85 که يکمي افتاده بودن ولي باحال و کون خيلي گنده که وقتي بقلش ميکردم و کونشو چنگ ميزدم خيلي حال ميکرد و از اينکه همقد بوديم خيلي لذت ميبردم چون واسه هيچ کاري لازم نبود کمرم يا زانوم رو خم کنم هميشه تو هر حالتي کيرم لاي کون يا لاي کوسش بود.
من از جمله پسراي بدشانسيم که وقتي مکان دارم کس ندارم يا وقتي کس دارم مکان ندارم که اين قضيه به شدت آزار دهنده اس واسم ! يعني يه بار نشد ما عين آدم تو يه مکان درست حسابي سکس کنيم !
خلاصه اواخر مهرماه که هوا يکم سرد کرده بود يه بار که خيلي حشري بودم و از شدت شق درد داشتم ميمردم و همينطور اندر کف کس و کون آتنا بودم به فکرم زد که فرداش که جمعه بود با آتنا بريم کوه و يه کيري از عذا دربيارم.
باهاش هماهنگ کردم و پايه بود که بياد البته بهش نگفتم که قراره چيکارش کنم خلاصه تو کونم عروسي شد.
سريع شروع کردم به جمع کردن وسايل واسه فردا يه کوله پشتي کاندوم و اسپري و خوراکيو کسشعراي ديگه پر کردم بعدش رفتم حموم يه صفايي به کير و خوايه ام دادم و آماده شدم واسه فردا.
صبح زود از خواب بيدار شدمو وسايلامو برداشتم و ساعت 6 رفتم دنبال آتنا سرکوچشون. تا نشست تو ماشين. کاپشنو که دراورد کيرم سيخ شد . ديدم يه ساپورت مشکي با تيشرت مشکي خيلي نازک پوشيده که سوتين سفيد رنگش معلوم بود و بي نهايت حشريم کرد انقد ناز و عشوه اومد که تو اتوبان چمران زدم بغل و شروع کردم لباشو خوردن. لباش به خاطر رژش خوشمزه بودن اما دهنش چون صبح بود و چيزي نخورده بود يکمي مزه بدي ميداد. دستمو رو سينه هاش ميمالوندمو جفتمون حال ميکردم يه چن ديقه وايساديم که ديدم داره شلوغ ميشه و چون ضايع بود گازشو گرفتم به سمت دربند ماشينو پارک کردم يکم تنقلات خريديم و رف
تيم به سمت بالا. دوستان کوهنورد ميدونن از مسير دربند که برين يکمي برين بالا ميرسي به دو راهي اوسون که سمت چپ ميشه. منم چون هر هفته ميرم دربند تقريبن همه جاهاي دنجشو بلدم. رفتيم تا به جاي غار مانند رسيديم ديدم بهترين جاس و انقد جاش پرت بود فکر کردم مگه اينکه يه نفر راه گم کنه گذرش به اينجا بيفته زيراندازو پهن کردم و بساط صبحونه رو آماده کردم. صبحونه رو که خورديم يواش يواش رفيتم تو نخ همديگه . اون رو پاهاي من خوابيده بود و منم با موهاش ور ميرفتم. چون آفتاب زده بود هوا يکم گرم شده بود و کاپشنشو در آورد . همچنان که با موهاشو گوشش ور ميرفتم زل زده بودم به سينه هاش. آتنا يه قلقي داشت که بايد خيلي ميمالونديش تا حشري بشه. يکمي دستامو گرم کردم و تيشرتشو زدم بالا شروع کردم مالوندن سينه هاش. یهو بلند شدو لباشو گذاشت رو لبام . لباشو با شور میخوردم و خیلی حال میداد در همین حین سینه هاشم میمالیدم. تا اینکه وحشی شد و گفت بدش.
گفتم چیو بدم؟!
دیگه امون نداد بزور شلوار و شرتمو کشید پایین شروع کرد با ولع خوردن منم تکیه داده بودم رو دستامو لذت میبردم همینطور که کیرمو میخورد و خوایه هامو لیس میزد منم یکمی استرس داشتم که مبادا کسی بیاد یه 5 مین کیرمو با شدت خورد دستشم دور کیرم بود و بالا پایین میکرد منم دیگه نزدیک بود آبم بیاد که دستاشو پس زدمو سرشو فشار دادم رو کیرم تا تو حلقش بره خیلی دوس داشتم این حرکتو!!! شمام امتحان کنید !
بعد نوبت اون بود اولش خجالت میکشید و مقاومت میکرد تا خواستم شرتشو بکشم پایین دستشو میذاشت و مانع میشد به زور شلوار و شرتشو درآوردم . کسش خیس بود و آب سفیدی ازش میومد با دستمال خشکش کرد چون بهش نگفته بودم که اینجوری میشه کسش یکمی مو داشت اما خیلی کم انگار دیروز زده بود و شروع کردم مالوندن چوچوله اش و اونم لبشو گاز میگرفت و سینه هاشو چنگ میزد. با اینکه کس خوردن جالب نیس ولی با زبونم یکمی چوچولشو قلقلک دادم خیلی داشت حال میکرد کسش دوباره خیس خیس شد و ادامه ندادم . یهو گفت علی بکن توش البته پرده داشت ولی حاضر بود کسش پاره شه و حال کنه تو همون حالت یکمی کیرمو
رو کسش بالا پایین کردم خودمم وضعم خراب شده بود.
برش گردوندمو با کرم حسابی کونشو چرب کردم کیرمم کردم تو کرم دراوردم که راحت بره تو کونش. از بس حشری بود و منم با یه دستم کوسشو میمالوندم انگشت کوچیکمو کردم تو کونش خودشو سفت کردو نذاشت . منم محکم زدم در کونش یه آهی کشید و منم تو اون که شل کرد کیرمو فرو کردم توکونش هرچی زور زدم از نصف بیشتر نرفت و آتنا هم همش آی آی میکرد دلم براش سوخت یه چن باری جلو عقب کردم کشیدم بیرون شروع کردم جق زدن.
آبم با فشار ریخت رو کون و کمرش . پشتشو با دستمال پاک کرد و منم دیگه شل شده بودم حس نداشتم اومد خوابید بقلم آروم کسشو میمالوندمو ناله میکرد. فک کنم آخرش ارضا شد چون اونم خیلی بیحال شده بود
حدود یه ساعتی همونطوری خوابیدیم و بعدش جمع و جور کردیم اومدیم پایین.
نوشته: علی دیکی