سکس زیبا با دوست دخترم (۱)
پارت 1 از 3
سلام این داستان کاملاً واقعیه اول بزارید یکم از خودم براتون بگم من محمد هستم (اسم مستعار) ۱۴ سال سن دارم یکم سنم کمه اما قدم یک و ۸۵ سانته و کیر کلفتو 18 سانتی دارم داستان برمیگرده به تقریباً شش ماه پیش ما وضع مالی خوبی نداشتیم مامان من به اجبار مجبور شد که کار کنه اون بیرون بر شد ( کسی که پارچه و نخ را از کارگاه خیاطی لباس میگیره لباس رو میدوزه و بعد تحویل میده و پول دریافت میکنه) خانمی که برای مامانم پارچه می اورد همیشه با دخترش که یک سال از من بزرگتره می اومد یه روز اون با مامانش اومدن خونه ما تا مامانش به مامانم دوخت یه لباسی رو یاد بده مامانم و مامانش رفتن تو اتاق و من و اون با فاصله از هم روی مبل نشستیم من نمیدونستم کاری کنم چون درب اتاق دقیقا روبروی من بود و باز بود خیلی دوست داشتم چیزی بگم و شماره بگیرم اما نمیشد یهو تو همین خیالات بودم که دیدم در رو مامانم بست (چون میخواست یه لباسی رو تن مامان نسترن کنه)(نسترن اسم دختره بود) منم گفتم حالا وقتش بود منم یکم خجالتی بودم و دستام به لرزه افتاده بود و رنگم سفید شده بود اما رفتم جلو همون اول ازش پرسیدم
+چند سالته؟
-15 چطور؟
+هیچی ممممممممم…
-چی شده
تموم جرأتم رو جمع کردم چون ممکن بود بره به مامانش بگه و همچی لو بره و آبروم بره و گفتم
+میتونم شمارت رو داشتم باشم
خندید
-هههههههه
-فهمیدم یه چیت هست
-با من بودن شرط داره
+چه شرطی؟
-باید تنها باشی و جز من کس دیگه ای رو دوست نداشته باشی
+فقط خودت رو دوست دارم و دارم من تو رو از بین بقیه انتخابت کردم تو خیلی جذابی
-از کجا مطمئن باشم که دوسم داری
+چطور بهت ثابت کنم
+من چیزی برای ثابت کردن ندارم اما مطمئن باش من خیلی تنهام و تورو خیلی خیلی دوست دارم
نمیدونم چرا یه لحظه تو چشماش یه برقی زد
-اوکی منم خیلی تنهام
+گفتم میتونم شمارتو داشته باشم
-شمارتو بده بهت زنگ میزنم
+… 09
تا اخرین شمارو گفتم از اتاق اومدن بیرون
پارت 2 از 3
خلاصه اون ماجرا گذشت تقریبا 3 یا 4 روز بعد زنگ زد گف باشه من اوکیم گف کجا باهم چت کنیم گفتم تو روبیکا خوبه گف آره (چون بابا مامان سختگیری دارم و نمیزارن اینستا نصب کنم اما قایمکی دارم) از اون روز بیس چاری رو گوشی بودم کم کم عاشقش شدم کم کم با هم راحت شدیم و می گفتیم به خنده که امروز جق زدم یا نزدم یا فیلم سکس دارم یا ندارم حتی اینطوری شده بود که تو حموم از خودمون فیلم میگرفتیم برای هم می فرستادیم اما فقط از صورتمون و برای هم میخوندیم یه روز دیدم نوشته دوست دارم کیر تو کوسم بره و آبش بریزه رو شکمم
تا این پیام رو دیدم کیر مثل چی سیخ شد دستام میلرزید نوشتم حشری شدی نوشت آره خیلی نوشتم انگشتتو بکن تو سوراخت جق بزن با این حرف سکس چت شروع شد من کم کم علاقه به سکس باهاش از علاقه عاطفیم بیشتر شده بود شب ها با یاد اون جق میزدم و چت میکردم یه مدت که گذشت گفت عکس کیر میخوام جوووووون
+من که حشری بودم نوشتم عکس کیر میخوای عشقم بیا تو اینستا تا برات بفرستم رفتم تو اینستا و براش فرستادم دیدم نوشت جوووووووووون اخ آبم داره میاد جوووووون چه خشگله به به آخ جون بعد دیدم یه فیلم آپلود کرد که داره جق میزنه وای یه کوس صورتی واییییی جوونننننن آدم میخواست گوشی رو بخوره یه کوس بی پرده سفید که سرش صورتی بود آخ جون اصلا چنان حشری شدم که آبم اومد بدون دست زدن این اولین باری بود که آبم اینطوری میومد البته فیلم سوپر اندازه تموم مو های سرتون دیدم اما بازم اینطوری آبم اومد خلاصه این گذشت که یه روز بهم زنگ زد و بهم گف بیام خونشون به مامانم گفتم میرم خونه ابوالفضل تقوا که البته اسم مستعارش بود خلاصه شورت آبی قشنگی تنم کردم شلوار و هودی سفید که زیرش هیچی نپوشیده بودم چون هوا یکی سرد بود از خونه زدم بیرون خونشون شاید 200 متر با ما فاصله داشت بخاطر همین پیاده رفتم وقتی رسیدم تا در زدم کیرم دوباره سیخ شد دیدم در رو از آیفون زد و گف بیا تو رفتم تو وارد شدم دیدم کسی خونه نیس خونشون نسبتا بزرگ بود و 2 تا اتاق داشت یکی رو که قبلا بهم گفته بود اتاق خودشه ولی اون یکی رو نگفته بود گفتم عشقم نفسم کجایی جونم
-تو اتاقم
+تو اونجا چیکار میکنی
رفتم تو اتاق خودش چون قبلا از خودش فیلم گرفته بود میدونستم اتاقش اینه اما دیدم نیست صداش زدم گفتم پس کجای گفت اینجام صدا از اون ور اومد از طرف اتاق مامان باباش (بعد فهمیدم اونجا اتاق مامان باباش بوده) رفتم سمت اتاق مامان باباش که فهمیدم داستان چیه و کیرم داشت شلوارم رو پاره میکرد وارد اتاق شدم دیدم با یه شورت سفید صورتی نشسته رو تخت سوتین نداشت چون سینه هاش کوچیک بود خیلی و سوتین نمیخورد از روی شورت کس خیس خیسش رو میماله وای یه طوری خیس شده بود که میشد از روی شورت کوسش رو دید وایییییی یه کوس سفید همون کوس بود وایییییی جوووووون چه خشگل بود، بدن بدون مو و زیبا که تیغ انداخته بود و سفید سفید بود مثل صورتش کله کیرم دیگه طاقت نداشت و داشت فشار می آورد رفتم جلو…
پارت 3 از 3پایانی
رفتم جلوش پاشد منم رفتم از جلو بهش چسبیدم کمرش رو به خودم فشار دادم و یهوی لب گرفتیم وای چه لبی نرم و داغ و آبدار چون نمیدونستم بعدش میخوام چیکار کنم (دوست داشتم تا صبح لبش رو میخوردم) بعد رفتم سراغ گردنش (از فیلم ها یاد گرفته بودم) از گردنش شروع کردم اومدم پایین و رسیدم به سینه هاش سر سینه های سیخ شدش رو گرفتم تو دهنم و میک میزدم و اون هم با آه و ناله هاش منو هی حشری تر میکرد اومدم پایین تر بهش گفتم میخوام بخورمش گف آخ بخور فقط زود بخور بعد زود بکن دارم آتیشششششش میگیرم
یکم از روی شورت مالیدم دستمو دیدم کیف نمیده (آخه شما تو فیلما چطوری میمالین به هر حال به من که خوش نیومد)
شورتو در آوردم وای چه خیس خیس اوووووف جوووووون پرتش کردم روی تخت پاهاش رو باز کردم دیدم بهبه کوسش نبض داشت و قرمز شده بود و داغ بود زبونم رو چسبوندم به کوسش اول لیس زدم مزه آب نمک میداد به به، زبونم رو کردم داخل کوسش چون زبونم درازه رفت تو کوسش و یه آی بلند گفت با زبونم خیلی لیس میزدم که به جیغ افتاد و بعد چند لحظه یهویی تو دهنم ارضا شدو ولو شد بهش گفتم خوردم برات تو هم بخور برام سریع مثل جنده ها اومد نشست مثل تو فیلما ساک میزد خیلی حرفه ای با یه دست خایه هام رو میمالیدیم برام زد بعد گفت گردنم درد گرفت تلمبه بزن تو دهنم منم یه پام رو گذاشتم روی تخت و مثل تو فیلما تلمبه زدم تا مرز ارضا شدن رفتم ولی گفت دوست نداره بریزم تو دهنش بدش میاد و…
بهش گفتم پرده داری گفت نه با تعجب و عصبانیت نگاهش کردم فک کردم قبلا یکی پردش رو زده که بهم گف کلا پرده نداشته از بچگی ایندفعه بدجور حشری شدم مثل جنده ها روی تخت پاهاش رو گرفتم بالا و کم کم کردم تو کوسش خیلی خیس بود و نزدیک بود ارضا بشم (چون بعد ها فهمیدم زود انزالی دارم و بعد حلش کردم) به هرحال به هر زحمتی بود واستادم و ارضا نشدم تا اون با من ارضا بشه که دیدم داره جیغ میکشه و لحاف رو چنگ میزنه فهمیدم خیلی دردش میگیره اگه بیشتر توش کنم میخواستم درش بیارم دستم رو از روی کمرش گرفت گف جرششششش بده منم حشری تر شدم نشستم روش مثل سگ یهو کردم تا ته تو کوسش یه جیغ خفیف زد و تلمبه میزدم
صدای نفس نفس زدن منو جیغ و داد اون کل خونه رو گرفته بود که نفس نفس میزدم که با یه داد میخواستم ارضا شم که گفت تورو خدا توش نریز حامله میشم(الان که فکر میکنم میگم تو با اون سن مگه حامله ام میشی به هرحال بهونه اورد) منم در اوردم روی شکم و سینه هاش ریختم و هردومون ولو شدیم بعد با هم رفتیم حموم همدیگر رو شستیم و دستمالی کردیم برای هم جق زدیم…
اومدیم نیستیم سرش رو گذاشت روی شونم و دستشو به کیرم میزد و میگفت تو بهترین کیر دنیا رو داری منم سرش رو بوسیدم و سرم رو گذاشتم روی سرش و یکی دو ساعت باهم خوابیدیم وقتی پاشدم دیدم اون هنوز خوابه از گوشیم براش پیام فرستادم که عشقم نفسم من میرم دلم نیومد بیدارت کنم بوس بهت بخواب چند بار دیگه هم سکس کردیم که یه بارش کردم تو کونش و اونجا آبم رو ریختم یه بار دیگه هم نصف آبم تو کوسش ریخت و بقیش رو شکم و سینه ش بعد اون ماجرا برام ساک که میزد تا قطره آخرش میخورد…
پایان
نوشته: Mohammad