کوه صفه با پسرای دانشگاه
خب من الان دانشجوی گرافیک تو شهر خودمون یعنی شیرازم ،اما بهتره بتونید دو سال دانشگاه اصفهان رو خوندم، و اولین رابطه جنسی من هم « که میتونم بگم از پشیمونم » مربوط به ترم سوم دانشگاست. قضیه مربوط میشه به سال نود و هشت و وقتی که کرونا اومد و همه چیز از بهمن ماه مجازی شد ،اره اولین سکس من دقیقا آخرین جمعه آبان اون سال بود ، من از همون ترم دوم تو کانون عکاسی دانشگاه شرکت کردم و گهگاهی با بچه های کانون و یه استاد عکاسی که خودشون دانشگاه هنر اصفهان تدریس میکردن، فوتوواک میرفتیم، اکثر وقتا هم از ماهایی که دختر بودیم تو این فوتوواک ها به عنوان مدل عکاسی استفاده میکردن، ترم سوم یه بار قرار شد توی کوه صفه بعضی از بچه ها برن عکاسی ، خب از اونجا که سه تا پسر بودن« برای حفظ امنیت اسمای جعلی استفاده میکنم» من تصمیم گرفتم نرم، تا وقتی که دوستم سارا هم گفت بیا بریم اونجا عکاسی و فضای باحالی داره و منم راضی شدم برم چون یه دختر دیگه هم باهام بود … جمعه برا ساعت ۸ صبح قرار گذاشتیم که جلوی در پارک صفه همه حاضر شیم، شب یه سری خوراکی خریدم و باطری دوربینم. و شارژ کردم، کلی اون شب با بچه های خوابگاه رقصیدیم، چون تولد یکی از بچه های اتاق بود، بگذریم ، صبح خیلی زود بلند شدم، چون میدونستم اونجا قراره همه عکسا از منو سارا گرفته بشه ، کلی آرایش کردم و به خودم رسیدم، اکسسوری هم اتاقی هام رو قرض گرفتم و دوربین رو گذاشتم تو کیفم و اسنپ گرفتم، وقتی رسیدم صفه، پسرا هر سه نفر آماده بودن ولی سارا نبود، متوجه شدم سارا صبح لغو کرده، اون اهل شهرضا بود و نتونسته بود وسیله گیر بیاره و بیاد، کلی استرس گرفتم اما دیگه روم نمیشد برگردم، با پسرا قرار شد بریم تا شاندیز که بالا صفه بود، توی راه پسرا هی شوخ طبعی میکردن و گاهی هم تیکه مینداختن به من، یه مسیری رو رفتیم و من استرسم فروکش کرد، هوا خیلی سرد بود و باد میومد، پسرا میگفتن اطراف برف اومده و باد سرد بخاطر اونه ، همونطور که حدس زدم تو مسیر از من عکاسی میکردن. واسه دخترایی که تو اکیپ عکاسی هستن طبیعیه، یکم که به شیب رسیدیم مرتضی گفت حالا که بسیجی و اینا اینجا نمیبینه، حجاب رو بردار بی حجاب عکاسی کنیم، من زیاد به حجاب معتقد نبودم و بین همکلاسی هام معمولا بی حجاب بودم اما تو اون جمع یکم معذب بودم اما بازم حجاب رو برداشتم. بعد بارونیمو بیرون آوردم و چند تا عکس از ارتفاع گرفتیم . بالاخره به نوک رسیدم ، جایی که باد زیاد میومدو کلی خلوت بود،،روی یکی از آلاچیق ها نشستیم که چایی درست کنیم ، سعید دوربینشو گرفت سمتم و گفت چطوره دکمه بالا رو باز کنی ، یه قاب مثلی تشکیل میشه و ترکیب بندی رو زیبا میکنه، منطقی به نظر میومد، پس انجامش دادم، بعد رفتیم کنار یه پل چوبی و شروع کردیم شوخی کردم و ژست گرفتن و عکاسی ، مرتضی اومد پیشم و گفت بیا یه عکس دو نفری بگیریم ،ژست گرفتم و بعد مرتضی دستش رو انداخت دور گردنم که یه ژست فان داشته باشه ، توی شات های بعدی هر دفعه بیشتر خودشو بهم میچسپوند، من فکر کردم فقط قصد لمس کردن منو داره و نیاز نیست واکنش جدی و خاصی نشون بدم، عکس هارو گرفتیم و مهدی گفت که بریم چای آمادست ، نشستیم چایی بخوریم و مرتضی گفت که در حالی که چایی رو میخوریم یه نگاه به عکسا کنیم. چون مانیتور دوربین کوچک بود باید همه به هم میچسپیدیم که تصاویر رو ببینیم ، عکسارو که میدیم دست های سرد مرتضی رو اول روی پاهام و بعد لای پاهام حس کردم، معذب بودم اما تصمیم گرفتم چیزی نگم تا عکسا تموم شه، اما اون جسارت بیشتری خرج داد و شروع کرد به مالوندن پاهام. عمدا عکسارو آروم رد میکرد که زمان بیشتری داشته باشه، دستشو برداشت و من فکر کردم دیگه تموم شده، اما ایندفعه دستش رو گذاشت پشتم و شروع به مالوندن کرد،وپن شلوارم جین بود راحت انگشتشو از پشت لایه پاهام جا میداد . من یکم خودمو عقب کشیدم و اونم دستشو کشید بعد چایی خوردیم و اون به بهونه اینکه خستس ام داد رو شونه من و با دستش از پشت کمرم رو می مالوند، مهدی و سعید هم متوجه شده بودن و منتظر ری اکشن بودن، من وانمود میکردم متوجه شرایط نیستم اما خوب میدونستم قصد مرتضی چیه . هوای سرد اونجا ترغیبم میکرد که باهاش همرایی کنم، دست راستمو گرفت و از روی شلوار گذاشت رو آلتش ، بزرگ و داغ شده بود و همونجا دستمو نگه داشت، من همچنان سرم رو گوشی بود و واکنش نشون ندادم، مرتضی پیش تر رفت و دستشرو برد رو کسم و شروع به مالیدن کرد، من فهمیدم اگه کاری نکنم خیلی ضایست، دوست داشتم اون رفتار ادامه پیدا کنه اما باید یکم مخالفت میکردم ، بهش گفتم چیکار میکنی نکن اون کارو ، اما انگار برای مهم نبود چی میگم، مهدی گفت بیخیال چیزی نمیشه که کسی نمیبینه. و سعید هم تایید کرد ،مرتضی دکمه شلوارش رو باز کرد و بقیه خندیدن ، بعد آلتش رو بیرون آورد و ازم خواست با دست باهاش ور برم، باورم نمیشد اینکارو انجام دادم . بعد بقیه پسرا هم همین کارو کردن .مرتضی دستش رو گذاشت پشتم سرم و سرمو پایین برد، کیرش سفت و داغ شده بود، با لب هام خوب حس میکردم اینو، چون آماتور بودم خوب نمیتونستم بخورم اما سعیم رو میکردم ، اول چندشم میشد اما به خودم گفتم کاری کن پسره تا آخر عمرش یادش نره، یکم حرفه ای تر به خوردن کیرش ادامه دادم . یکی از پسرا از پشت شلوارمو باز کرد و کشید پایین ، اول یکم کصم رو مالید بعد بدون اینکه شورت رو بیرون بیاره. ، از لای شرت کیرش. رو مالید به کصم و بعد فرو کرد تو، یه جیغ کوچولو کشیدم و بعد به خوردن ادامه دادم ، نمیدونم کی داره میکنه، و روم نمیشد برگردم و نگاه کنم اما خیلی برام لذت بخش بود ، توی سرما، داشت منو داغ میکرد، تند تر کیر مرتضی رو میخورم .میگفت سریعتر جنده. تا ته بکن تو دهنت. انگار با گفتن جنده احساس قدرت میکرد و من این اجازه رو بهش دادم،. بعد اونی که میکرد کشید بیرون و یکی دیگه از پسرا شروع کرد ، اینیکی کیرش بزرگتر بود و خیلی سریع تر انجامش میداد ، بعد از چند دقیقه ، مرتضی سرم رو بلند کرد و همه لباسام رو کندن، مرتضی خوابید روی آلاچیق و بهم گفت میخوای سواری کنی جنده ؟ بدون اینکه منتظر بمونه منو کشید رو خودش و نوک کیرش رو گذاشت تو کسم ، بعد بدون مقدمه تا آخر فرو کرد به مهدی گفت تو هم از کون بکنم، من ازش خواهش کردم که از پشت نمیخوام و درد داره اما هیچکدوم توجه نکردن، مهدی آروم فرو کرد توی کونم، درد زیادی داشت و تقریبا اشکم درومده بود، سعید که داشت فیلم میگرفت اومد جلو و کیرش رو گذاشت تو دستم، و به فیلم گرفتن ادامه داد ، هردو نفر با دل و جون میکردن و باهم میخندیدن، سعید کیرش رو از دستم کشید بیرون و گذاشت توی دهنم ، .گوشی رو تکیه دار به کیف دوربین و تو دهنم گلو عقب کرد، مرتضی سینه هام رو فشار میداد و مهدی به کونم ضربه میزد ، سعید هم موهامو. توی دستش گرفته بود و کیرش. رو تا آخر تو دهنم میکرد ،چند بار جاشون رو باهمدیگه عوض کردن و بار آخر که کیر مهدی تو دهنم بود ، آبش رو توی دهنم خالی کرد، بعد مرتضی که از کون منو میکرد اومد جلو و آبش رو. ریخت رو صورتم و درنهایت هم سعید آبش رو روی کصم ریخت، بعد از سکس اونا لباس پوشیدن ولی از من خواستن اینکارو نکنم، تا بتونن با بدنم ور برم ، من قبول کردم و تا یکساعت بعد از اون سکس توی دستشون رد و بدل میشدم تا با سینه هامو پاهام ور برن ، حدودا سه بعد از ظهر بود که از کوه پایین برگشتیم و با مترو به خوابگاه رفتم ، بعد از اون یه با دیگه با مهدی رابطه داشتم و بعد کرونا اومد ، دانشگاه مجازی شد و یکسال بعد انصراف دادم و کنکور هنر دادم والان دانشگاه هنرشیراز درس میخونم ، راستی طرح هامو تو اکانت انجمن کیر تو کسم Princess of Persia ببینید
نوشته: Princess of persia