سکس من و عمه شهلا

سلام دوستان . میخوام اولین ماجرای سکسیمو از چندین ماجراهای سکسی مختلف دیگم اینجا براتون بنویسم و دوست دارم با نظراتتون منو تو ادامه این کار یاری کنید

من 25 سالمه و کارم طراحیه . طوری که تو خونم همش … یه عمه دارم 38 ساله که دو بار شوهر کرده هر 2 بارم طلاق گرفته و الان نزدیکه 3-4 ساله که تنها با بچشه .
خونشون 4 تا کوچه پایین تر از ما … یه شب جمعه با خانواده رفتیم خونشون شام ، خیلی خوش گذشت ولی جدیدن عمه شهلام خیلی با من آمار بازی میکرد … اخلاقش کلا مثله یه عمه و برادرزاده نبود … اون شب گفت که کامپیوترم آنتی ویروسش مشکل داره و برام درست کن . چون خیلی خوش گذشت یادم رفت دیگه سَرِ کامپیوترش برم و شب تموم شد و رفتیم خونه … ساعت 1 شب بود رفتم تو نت تا فیس بوکمـو چک کنم دیدم روشنه و تا من دیدمش زوود گفت : جیگر آنتی ویروسمو که درست نکردی
من : آخ عــمـــه ببخشید انقدر خوش گذشت امشب که یادم رفت کلا
عمه : عیبی نداره یه روز جریمته بیای اینجا درستش کنی
من : چشم حتما نوکرتم هستم
یه خورده لاس بازی کردیمو رفتم خوابیدم … که خواب دیدم دارم با عمه شهلا انگولک بازی میکنم تا داشتم کیرمو میکردم تو کسه نازش یهو از خواب پردیم …

2 روز بعد بهم زنگ زد گفت کار داری !؟
گفتم نه … گفت بیا اینجا این آنتی ویروسمو آپدیت کن . اصابمو بهم ریخته
گفتم باشه . به مامانم گفتم من میرم خونه عمه کامپیوترشو ردیف کنم زوود بیام.
رفتم دمه خونشون زنگ زدم بدونه اینکه بگه بله درو زد … یجوری شده بودم . اون خوابه 2 شب پیشش همش تو ذهنم بود … رفتم بالا دیدم در بازه . کفشمو درآوردم رفتم تو . صدا زدم عمــه نگـــــــار … جواب نداد . دوباره صدا زدم … صدای شستن دست تو دستشویی میومد . که بعدش گفت جانم عزیزم بیا تو . درو بستم رفتم تـو قسمت حاله خونه .
تا از دستشویی اومد بیرون رفت در خونرو قفل کرد . تعجب کردم که چرا این کارو کرد ، ولی هیچی نگفتم خودمو زدم به اون راه …
گفتم عمه حالا منو جریمه میکنی ؟؟؟
گفت آره … تورو باید جریمه کردن تا وقتی عمت میگه این کارو بکنی بگی چشم عمه جــون
منم زوود گفتم چشم عمــه جــووون …
که اونم برگشت گفت جــــوون
میخواستم بگم بادمجون که دیدم یخورده زیاده رویه … رفتم سره کامپیوترش … گفتم بهت یاد میدم چطوری آپدیت کنی که همیشه خودت این کارو بکنی …
گفت یعنی تو نمیخوای بکنی !؟
گفتم چرا من میکنم … ولی خودتم باید یاد بگیری از دفعه بعد خودت بکنی .
گفت من که نمیتونم بکنم …
(میدونستم داره کرم میریزه با حرف زدنش … منم ادامه میدادم)
گفتم حالا من میکنم فعلا تا بعد
گفت پس شروع کن … (واااای گوشام داشت از شدت این حرفا داغ میکرد)
نشستم رو صندلی اونم رو تخت پشتم نشسته بود . من انجام میدادم . اونم نگاه میکرد
که وسط کار پاشد رفت بیرون که مثلا چیزی بیاره … از تو آشپزخونه صدا زد که چی میخوری منم یواش گفتم خودتو … گفت هـــآآآآآ گفتم هیچی عمه من اومدم زود ردیف کنم اینو بعد برم
گفت مگه میزارم بری … (فضا جوری شده بود که احساس میکردم تنش میخواره واسه یه سکس توپل … ولی نمیتونه بیاد جولو که اینطور نبود)
اومد تو اتاق گفت مشروب میخوری !؟
گفتم مشروب ؟؟ مگه مشروب داری عمه !؟
گفت آره واسه مهمونای خاص
گفتم اووه لالا … بیار بخوریم …
گفت یه شرطی داره فقط !!!
گفتم چه شرطی ؟؟
گفت : منم باهاش بخوری …!!!
(فک کنم اینجارو گوشام اشتباهی شنید !!! ولی واقعا اینو گفت)
منم فقط گفتم چشم .
رفت با دوتا گیلاس خوری اومد … تا اومدم شروع کنم گفت شرط یادت رفت …!؟
گفتم نه … ولی نمیدونم چطوری باید بخورم . .
گفت با نافم …
گفتم جـــــان ؟!؟ نــــاف … مثل این فیلما !؟
گفت آره دقیقا مثل اونا … بعد خوابید رو تخت تاپشـو زد تا زیره سینش بالا … شکمه صافو سفیدش معلوم شد . جــــــــوووون باورم نمی شد … واقعا تو اون جـو نبودم … انگار یجای دیگه …
گفت پس چرا واستادی بریز تو نافم مشروبو دیگه . میخوام خنک بشم …
گفتم باشه … میریزم … یخوردشو ریختم یهو گفت وااااااااااااییی … جــــوووون … چه حالی داد حالا بخورش تا نریخته منم زود کشیدم بالا … گفت عجله نکن … یواش بخور … دوباره ریختم این دفعه با زبونم دوره نافشو یه دایره کشیدم بعد لیسش زدم … عمه شهلام چشاشو بسته بود داشت ناله های شهوتی ریزیی میکرد … منم داشتم تحریک میشدم از بس صداش نـاز بود …
هی به سینه هاش نگاه میکردم … وااااای سینه های نسبتا بزرگی داره … همینطوری به کارم ادامه میدادم که خودم دیگه داشتم دیوونه تر میشدم … دستمو گرفت گذاشت رو سینه هاش … واااااااااااااای نمیدونی چه سینه ی گردو نرمی داشت … راحت تو دستم قالب شد … منم تا تونستم با دستم فشارش میدادم … اونم کم نمیاوردو با ناله های شهوتیش داشت منو دیونه تر میکرد . واااای خیلی ضربانه قلبم شدت گرفت . … دیگه داشتم قلبمو کامل حس میکردم که میپره بیرون …
منم که داشتم رو شکمشو لیس میزدم کم کم اومدم سمته سینه هاش … خیلی خــــوب بود … تا اومدم بالاتر خودش تاپو کشید بالا … اون توپای گردو نرمش از لایه سوتینش زده بود بیروون … واااااایییی . خوردنیو سفید … داغه داغ بـــود … زود آوردمشون بیرون شروع کردم به لیسیدنش … جوری میخوردم که انگار گشنم بوود . میخواستم تمومش کنم … نوکه سینشو با دندونام یواش میکشیدم …
عمه نگـــار : وااااااااای نکن این کارووو بدنم مور مور شد … جیغ میزنمااااا
منم که این حرفا داشت روانیم میکرد … بیشتر ادامه میدادم …
یهو بلند شد گفت من کــییـــــــــر میخوااااام. خودش با زووور کمربندمو باز کرد شلوارمو کشید پایین … از رو شورت شروع کرد به لیسیدن کیرم … کیــــرم از شدت این همه حوس داشت میترکید … منتظر دهنه نـــازه عمــه نگـــار بوود .
داشت دیووونم میکرد . کیرمو از تو شرتم در نیاورد … هی از رو با لباش لمسش میکرد … جـــووووووون … با دندوناش از بغل مثل بلال گاز گاز میکرد …
منو خوابوند رو تخت … خودشم اومد روم . پاش یه دامن بـــود … عاشق دامنم …دامنشو داد بالا … شورت پــاش نبود … نشست رو شرتم … کیرم داشت خفه میشد اونجا ، اونم دامنشو پهن کرده بود دورَم … واااای داشتم تو چشاش نگاه میکردم … میگفتم وااااای این عممه . دارم میکنم … واااااااای یعنی بیدارم !؟!؟؟!
هی کوسه گرمشو میمالید رو شرتم دیگه شرتم هم از ترشح کیرم و هم ترشح کوسه اون خیس شده بوود …
گفت این کیرت داره دیوونم میکنه … میخـــوامش …
گفتم ماله توعه … هر کاری میخوای باهاش بکــــــــُــــن عمه نگــــــــــــار …
گفت من 4 ساله کیر نداشتم واسه خودم … میخوااااامش . میخوام این کیـــر منو جـــر بدهِ …
کیرمو بدونه مکس درآورد نوکشو کرد تو دهنش . مثل سنجاب که فندوق میخوره … اونم کیرمو دو دستی گرفته بود داشت نوکشو میخورد … با اون دستشم داشت تخمامو میمالوند … واااااای داشتم بیهوش میشدم …
لامصب کــُـس میخــوااااام … بکن تــووووووووش دیگــــه …
کیرم دیگه جایی واسه شق کردن نداشت … داشت منفجر می شد که بالاخره تصمیمشونو گرفتن عمه خانم و کـــُــسو دادن به مــن … انقدر کسش خیس شده بود تا کیرمو گذاشت دَرِش مثل مــاهی سُرخورد رفت تــوش … وااااای . تا تـــــــه رفت … داشت آتیش میگرفت کیرم از بس داغ بود کوسش …

10 -11 بار بالا پایین کرد … اون سینه های جیگــرش بالا پایین می افتــــاد
پاشد … گفتم عمه … من عاشقه کونم … (کونش خیلی توپلیه مثل این عکس دقیقا )

بهم کــووون میدی ؟؟؟ اونم که انگار از خدا خواسته بوووود گفت به تو ندم به کیی بدم عشقم …. وااااااااااای … منم تا تونستم کونشو مالوندم …. اونم برام انقدر ناله میکرد که دیگه به نفس نفس افتاده بوود … میگفت بکن .. منو بکــــــــــن دیگــه . من کیــر میخوآآآآآم . کیره تورو میخوااام . جرم بده … منو بـگــاآآآآآ وااای کونش انقدر شُل بوود که تا یه دست میزدی روش مثل ژله میلرزید … … واآآآی .

تا سره کیرمو گذاشتم نوکه کونش … یه جیغ ریز زد گفت نـــــــه … نکـــــــن . درد داره …
روغن بزن … یه روغن داشت رو میز که نفهمیدم چی بوود . برداشتم مالیدم رو کــُــله باسنو نوکه کونش … با 2 تا از انگشتام میکردم تو کونش …
دیگه گشاد شده بود … آماده ی گاییدن … جـــــوووووووووووون … سر کیرمو هول دادم توش … تا کلاه کیرم رفت توووش … نفسشو حبس کرده بوووود … دیر به دیر نفس عمیق میکشید … انگار خیلی درد داشت …
تا ته کم کم رفت تووش . تا 30-40 ثانیه ایی اصلا تلمبه نزدمو تووووش نگه داشتم تا کیرم جا باز کنه …
بعد شروع کردم … آرووم آرووووم . تلمبه میزدم … واااااااای . چه میلرزید کووونش … انگار داری میکنی تو ژله … جووووووووووووون . داغو نرم … همینطوری که میزدم … کم کم آبم داشت میومد …
گفتم عمه آبم … گفت بریز تووووش … آبش بده کونمــــوو … من آب میخوااااااااااام…
همینطوری انقدر تحریکم کرد که آبم با فشار ریخت تــووووش … وااای … احساس کردم قلبمم با آب کیرم زده بیرون از بس ضربانم شدید شده بوود …
گفت واااای … آبتو ریختی تووووش … وقتی داشت میریخت من نوکه کیرتو که نبضش میزد احساس کردم … عاشقه این احساس تو کونمو کوسم هستم …

وااااااااای بچه ها … واقعا باورم نمیشد که عممو اینطوری کردم …
خوابم تعبیر شده بوود .
و چندبار تا الان با هم سکس داشتیم … و جدیدا خیلی بیشتر بهم حال میده … چون این اولین بار بود براتون نوشتم … و بقیش چون تکراری میشه … نمیگم …
مرسی که وقت گذاشتید … منتظر ماجراهای دیگم باشید . اگر خوشتون میاد از سبکه داستان نویسیم …

نوشته: Nimoosh

دکمه بازگشت به بالا