سکس و لذت با همسر
سلام اسم من امیر شیش سال با فریبا ازدواج کردم دختر خوب و خوشگلی ولی خیلی مذهبی وچادریه و این دختر است که آفتاب مهتاب ندیده و اهل هیچی نیست البته منم همینطور نه اهل دختربازی بودم نه خانوم بازی ولی بعد ازدواج یواشیواش چشم و گوشم باز شد اول فیلمای پورن میدیدم و یا داستانهای سکسی میخوندم چند سال همینجوری گذشت تا اینکه اینکه تو گوشیم فیلمای سوپر رو دید و گفت این آشغالا چیه نگاه میکنی و از اینجور حرفا…منم گفتم اینا تو گوشی دوستم بود ریخت تو گوشی من با چند تا فیلم دیگه من نمیدونستم …
خلاصه گذشت تا پنجشنبهشب شد موقعی که خوابونده بودمش داشتم ور میرفتم باش و لب ازش میگرفتم گوشیمو باز کردم فیلما رو پخش کردم ولی سعی میکرد نگاه نکنه مقاومت میکرد تا این که حسابی حشری شود …
همینجور که داشتم به تلمبه میزدم بهش گفتم نگاه کن دوست داری مثل این مرد بکنمت زیر کیرم بخوابی جرت بدم اونکه حساب حشری شد بود گفت آره دلم میخواد بکنی منو جرم بده … خلاصه از اون به بعد دیگه شروع شد همیشه قبل سکس فیلم پورن یا داستان بعد یه موقع میدیدیم با هم خلاصه چند وقت بعدش که با هم سکس گروهی میدیدیم و منم داشتم سینه هاش میخوردم و تلمبه میزدم.
اما اون خوشش نمی اومد یا اینطور نشون میداد. بالاخره تو سکسا شروع کرد به گفتن اینکه چه خوبه یکی دیگه بیاد تن ادمو ماساژ بده و آدم ریلکس کنه و شروع کرد به سیگنال دادن. منم بهش گفتم دلت میخواد چند نفری بگاننت من از جلو و یکی از عقب جرت بدیم یه دفعه دیدم یه آهی کشید بهکلی محو شد و خوشش اومد منم هی بهش میگفتم ببین از جلو میخوابونمت دو نفری یکی از زیر میکند تد یکی از جلو و جرت میدیم خیلی خوشش میومد و خیلی شهوتی میشود .
خلاصه بعد چن وقت که اینجور فانتزی های داشتیم با همدیگه تصمیم گرفتهام ببینم کسی رو میشه پیدا کرد که مورد اعتماد باشه ولی خب ترسم داشت آشنا نباشه یه موقع حرفی نزنه چجوری اعتماد کنیم . خلاصه یه داستان سکسی نوشتم تو گروههای داستان گذاشتهام یه جوری که هرکی میخونه بفهمه دنبال یه زوج برا ضربدری هستیم . هرچند فریبا هنوز صددرصد راضی نشده بود ولی با خودم گفتم اگه یه آدمی پیدا بشه خب به همون یه جوری راضیش میکنم موقع سکس زنگ میزنم یا تماس تصویری یا یه قراری یا نه اول پیامکی پیامهای سکسی یا صوتی یا تصویری بعدم یواشیواش راضیش میکنم فقط یکیو میخواستم که باهام همکاری کنه خیلی دلم میخواد موقع سکس ببینمش یواشیواش راضیش میکنم… خلاصه بعد داستان نوشتن گذاشتهاند چند نفری پیام دادم ولی هنوز کار به آشنایی بیشتر نرسید. خب چون دفعهی اولمون ریخت ترس داریم ولی خب فکرش نمیذاره حالا موندم چه تصمیمی بگیرم این کار رو بکنم یا نکنم بعضیها میگن خوب نیست بعضیها میگن خوبه موندیم چیکار کنیم دوستان شما بگید چیکار کنیم انجام بدیم یا نه تا حالا نکردیم و احل این چیزها نیستیم اصلاً اهل این چیزا نیستی اولینبار. نظر شما دوستان چی اگه میتونید راهنمایی کنید
نوشته: امیر