شبی که سرنوشتم عوض شد (۱)
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه.
اول خودمو معرفی میکنم، متين هستم ۱۸ سالمه البته چند روزه شدم ۱۸ ساله. قدم ۱۷۵ وزنم ۶۸ پوستم سفید بی مو و بی ریش و بی بی فیس.
چشام قهوه ای رنگ موهام خرمایی که همیشه میریزم رو صورتم.
من تقریبا ۳ ماهه تو شهوانی عضوم و اکثرا دنبال میکنم.
خیلی داستان خوندم ، از داستان هایی که خوندم بیشترشون مشخصه ساخته ذهنه و واقعی نیست، برای همین تصمیم گرفتم خودم اتفاقی برام افتاده رو که همین پنج ماه پیش برام افتاد و تعریف کنم.
من چند وقت پیش رفتم ثبت نام کردم کلاس فوتبال تو یکی از محله های کرج، اونجا داخل تیم یه مربی داشتیم به اسم سعید ی آقای ۳۴ ساله خوش برو روی متاهل. من از همون روزای اول با سعید گرم گرفتم چون آدم شوخ طبعی بود. یه مدت گذشت که سعید بهم گفت بدنت ضعيفه و باشگاه ثبت نام کن خودم بات کار میکنم برنامه میدم تا بدنت بیاد جلو . منم قبول کردم . هفته ای ۳ روز با هم میرفتیم باشگاه و تقریبا هم هفته ای یک روز استخر
تو این مدت من حس میکردم که نگاهاش و شوخیاش بام یجوریه ولی میگفتم طبیعی و زیاد تو بحرش نمیرفتم.
من بدنم زیاد تو پر نیست و لاغرم ولی کونم ی کم بزرگ و رو فرمه ( خودمم به این نتیجه رسیدم که کونم خیلی خوبه)
تو استخر و اینا نگاهاشو رو بدن و کونم حس میکردم حتی بعضی وقتا دستش میخورد ولی نمیدونم از قصد بود یا فقط دستش میخورد. من اصلا تو این فازا نبودم فقط تو مدرسه انگشت شده بودم و ی بارم به شوخی از رو شلوار دوستام بهم تلمبه زده بودن .
خلاصه یه روز بعد باشگاه سعید بهم گفت خانومم میره خونه مادرش اینا تنهام و اینا کنسول بازی دارم بیا با هم بازی کنیم و فلان، بهش گفتم اوکی برم خونه به مادرم اينا بگم اگه شد میام فقط تا ۱۱ اینا میتونم بمونم ، اونم گفت اوکی. اومدم خونه دیدم مادر اینا نیستن زنگ زدم گفتن اومدیم تهران خرید شب میریم خونه داییت تو هم اسنپ بگیر بیا که گفتم نه خستم استراحت میکنم. تو دلم گفتم تا اینا بیان تا ۱ ۲ شب طول میکشه پس نیازی نیست بگم میرم پیش سعید و برمیگردم. زنگ زدم سعید که اوکیه میام
اونم گفت حله ساعت ۹ اینا بیا . منم رفتم حموم اینا چون تو باشگاه خیلی عرق کرده بودم ، بالاخره ساعت ۹ شد و رفتم ( برام لوکیشن فرستاد با اسنپ رفتم ۱۰ دقیقه راش بود )
نمیدونم چرا ته دلم شور میزد همش ، به خودم گفتم شاید به خاطر اینه که به خانواده نگفتم و اینا.
بالاخره رفتم رسیدم و ی آپارتمان ۵ طبقه بود که باید ميرفتم طبقه ۲ رسیدم در و زدم سعید برام باز کرد و رفتم داخل ، سعید یه شلوارک فقط پوشیده و بود و بالا تنش لخت بود.
ی کم خوش و بش کردیم و بازی کردیم.
سعید گفت اهل مشروب که نیستی. منم چون سعید مربیمم بود الکی گفتم نه ( کلا پنج شش بار خورده بودم)
با خنده بم گفت بابا دیگه برا من کلاس نزار پاشد رفت از یخچال ی شیشه آورد دوتا لیوان ی کمم میوه
دوباره دلشوره بهم دست داد ، به اسرار سعید ۳ پیک زدم
بهش گفتم من باید برم خونه نمیتونم زیاد بخورم از خونه میفهمن گفت نترس بابا دوغ اینا هس میخوری نمیفهمن تو راهم به کلت باد میخوره میپره .
به اسرار سعید سه چهار تا پیک دیگه زدم
بد جوری گرم شده بودم و تقریبا مست بودم
سعیدم همینطور . یه سیگار روشن کرد و اومد نشست کنارم
تعجب کردم چون فکر نمیکردم سیگار بکشه دید تعجب کردم خودش بهم گفت که فقط وقتایی که مست میکنه میکشه چون حال میده و فلان .
نشسته بود کنارم ، یهو دستشو انداخت دور گردنم و بهم تعارف کرد که منم بکشم که من قبول نکردم بهش گفتم نه تو بازی نفس کم میارم و فلان ، بلند خندید و مسخرم کرد
با خنده بهم گفت ول کن بابا زیاد جدی نگیر. سیگارو خاموش کرد و دستش گذاشت رو پاهام ی جوره خاصی نگام کرد. بهش گفتم بهتره برم دیر نکنم بهتره. نذاشت تکون بخورم، گفت میدونی من عاشق شدم؟ گفتم عاشق کی ، گفت عاشق تو خندیدم گفتم آقا سعید شما خیلی خوردیا تو خودت نیستی گفت خفه شو ، اینو که گفت انگار آب داغ ریختن از سرم
خودشو بم نزديک تر کرد و بوسم کرد، بهش گفتم آقا سعید من از این کارا دوست ندارم ولم کن اسنپ میگیرم
گفت بابا نگران چی تو این خونه به جز من و تو مگه کی هست ، اینجا منظورشون گرفتم . بهش گفتم من باید برم گفت میری خودم میرسونمت، بعد دوباره بوسم کرد
من ی جوری بود حالم اما نمیتونستم کاری کنم چون مست بودم و عقلم کار نمیکرد.
اون شبی شلوار مشکی چسبان پوشیده بودم که تنگ بود
دست چپش دور گردنم بود و دست راستش رو رونم و آروم ماساژ میداد، سرشو آورد جلو صورتم لبامو بوس کرد
بهش گفتم سعید این کارا چیه تو رو خدا ولم کن، با عصبانيت گفت خفه شو فقط گفتم الان میریم لباشو گذاشت رو لبام من نمیتونستم کاری کنم چون هم ترسیده بودم هم میگفتم بزا تموم شه سریع برم. اون داشت لبامو میخورد و من هیچ واکنشی نداشتم بهم گفت تو هم لبامو بخور گفتم دوست ندارم پامو محکم فشار داد گفت باید تو هم همراهیم کنیم دیدم دست بردار نیست منم لبای اونو خوردم افتاد روم و داشتيم لب همو میخوردیم نمیدونم چرا خوشم اومده بود دستشو برد رو کونم از زیر فشار میداد زیر گوشم آروم میگفت جون فدات شم من بعد لاله گوشمو لیس میزد وقتی گوشمو با نوک زبونش لیس میزد خیلی شل شدم انگار دوست داشتم ادامه داشته باشه ، بهش گفتم دیره باید برم گفت بخدا میبرمت فقط ی کم صبر کن
دوباره لبامو خورد . پا شد سرپا وایساد دیدم کیرش شق شده و قشنگ تابلو بهم گفت پاشو گفتم تموم شد ؟ گفت میشه . دستمو گرفت رفتیم اتاق خواب دوباره منو انداخت رو تخت و افتاد رو لبامو خورد از روم بلند شد خواست تیشرتمو در بیاره گفتم سعید میخوای چیکار کنی گفت بهم اعتماد کن خودش اومد تیشرتمو در آورد و ازم لب گرفت و رفت رو گردنم و آروم رفت رو سینه هام و نوکشو لیس میزد
من دیگه کامل از خود رفته بودم انگار دوست داشتم ادامه بده . منو به زور چرخوند از روی شلوار کونم و رونمو بوس میکرد و قربون صدقه میرفت، یهو دراز کشید روم کیرشو چسبوند بهم من دیگه اعتراضی نمیکردم چون نمیتونم دروغ نباشه بدم نیومده بود ، سعید قربون صدقم میرفت و گردنم و لیس میزد بهم بل صدای حشری میگفت میدونی چقدر تصور کردم زیرمی اینو که گفت حشری شدم خودمم نمیدونم چرا، بهم گفت بهم اعتماد کن قول میدم بین خودمون باشه قول میدم من هیچی نمیگفتم چون خجالتم میکشیدم . پاشد از روم بغلم کرد بهم گفت میتونم ازت یه خواهشی بکنم گفتم چی گفت من پنج شیش ساله با خانومم ازدواج کردم ولی اصلا از پشت باهاش رابطه نداریم میشه با تو تجربه کنم من عاشق کونم خودمو ازش جدا کردم گفتم سعید دیگه زیاده روی نکن می خواستم بلند شم نزاشت و دوباره بغلم کرد و گفت خواهش میکنم قول میدم اذیت نشی و فلان. مغزم هنگ کرده بود و شرایط سختی بود. دلم نمیخواست کوم بدم و کونی بشم برای اینکه قانعش کنم گفتم من ندادم ک نمیتونم و فلان اونم اسرار میکرد که نمیزارم اذیت شی و فلان بهمان. دیدم دست بردار نیست گفتم باشه ولی فقط لاپایی بزن داخل نکن سریع قبول کرد. بلند شد از کمد دیواری لباس زیر زنونه برداشت انداخت جلوم گفت بپوش، گفتم سعید من این کارو نمیکنم این مسخره بازیا دیگه چیه گفت خواهش میکنم تو که نمیزاری داخل کنم حداقل اینا رو بپوش.
برای اینکه شرشو ازم کم کنه قبول کردم گفت تا بپوشی برم دستشویی و بیام . آقا با خجالت تمام تنم کردم و شورت مدل هفت توری زنونه بود و با سوتین بندی ، که البته سوتین و نپوشیدم چون هم اندازه نبود هم بلد نبودم
تو آینه که دیدم خودمو حالم بد شد ، آخه چرا من باید تو این وضعیت گیر کنم. یهو سعید اومد داخل تا منو دید گفت جوووون فدای تو بشم عشق من از پشت بغلم کرد و قربون صدقه میرفت، سفتی کیرشو رو کونم حس میکردم
منو انداخت رو تخت و افتاد دوباره روم و لبامو میخورد . بهم گفت چون زنم بهم کون نمیده به خاطر همين گفتم شستشو بپوشی تا تصور کنم اونه ، اسپنک زد رو کونم گفت لعنتی عجب کونم داری از مال زنم بهتره گفت همینجوری دراز بکش . شروع کرد از گردن بوس کردن تا رسید به کونم کونمو بوس میکرد منم خوشم میومد، شورت و کشید پایین خواست زبونشون ببره سوراخمو بخوره بهش که نزاشتم گفت مشکلت چیه گفتم تمیز نیستم ( از لحاظ دستشویی و اینا وگرنه بدنم اصلا مو نداره) گفت میشه بری بشوری بیای گفتم سعید گفتی ی لاپایی دیگه این کارا چیه گفت خواهش میکنم . دیگه مجبور شدم برم بشورم و بیام
دوباره افتاد روم و یکم عشق بازی و فلان دوباره منو برگردوند و افتاد به جونه کونم داشت سوراخمو لیس میزد
باور نمیکردم دارم لذت میبرم فهمید دارم لذت میبرم خوشش اومد و بیشتر زبونشو میکشید رو سوراخم
دیدم کیر منم شق شده حشری زده بود بالا سعیدم دید کیرم شقه خندید گفت دیدی تو هم بدت نمیاد توله
سعید شلوارکشو درآورد ، خدای من چی میدیدم ی کیره ۱۷ ۱۸ سانتی نسبتا کلفت و ی کمی تیره
سعید گفت چیه کیر ندیدی و خندید
اومد کیرشو گذاشت جلو صورتم گفت شروع کن گفتم نمیتونم
خم شد لبامو بوس کرد و بهم گفت میدونم خوشت اومده پس اذیت کنی بد میبینی مثل ی کونم خوب فقط به حرفام گوش میدی دوباره سر پا شد کیرشو گرفت جلو دهنم
چاره ای نبود باید میخوردم
شروع کردم به لیس زدن ، خودش کیرشو گرفت کرد داخل دهنم و خیلی ریز جلو عقب میکرد من اولین بارم بود ساک میزدم برای همین دندونم میخورد به کلاهک کیرش و اذیت میشد و اونم اعتراض میکرد که دندون نزن
ی کم دیگه همینجوری ادامه دادیم ، سعید دوباره منو برگردون و دراز کشیدم اومد روم ی تف انداخت رو کیرش دراز کشید روم و کیرشو گذاشت وسط لبای کونم و آروم عقب جلو میکرد، دیگه کامل حشری شده بودم مخصوصا وقتی گرمای کیرشو رو سوراخم حس میکردم یکی دوبا سعید پا شد و تف انداخت لای پام و دوباره تلمبه میزد دیگه لای پام لای لای کنم کامل تفی بود و کیرش به راحتی عقب جلو میشد ، دیدم همینجوری که داره عقب جلو میکنه داره نزديک میشه به سوراخم ، سر کیرش الان دیگه میخورد به سوراخم ی کم همینجوری ادامه داد اما رفته رفته شدتش داشت بیشتر میشد و سر کیرش داشت میرفت داخل گفتم سعید نه داخل نکن موهامو کشید زیر گوشم گفت ساکت توله خیلی ناراحت بودم از ی طرفی هم دلم میخواست اما واقعا دوست نداشتم کونی بشم . سعید داشت کیرشو میفرستاد داخل نمیدونم چرا میخواستم گریه کنم
گفتم سعید من نمیتونم تحمل کنم و آمادگی ندارم گفت فقط شل کن و چیزی نگو حواسم بت هست
دیگه چیزی نگفتم خیلی تنگ بودم و کیرش نمیرفت
از رو پاشد و رفت کرم آورد منو داگی کرد یکی از انگشت هاشو کرم زد و آروم آروم انگشت میکرد بلاخره بعد کلی تلاش یکی از انگشتش داخل بودم من کمی درد میکشیدم و در حین حال اون درد و دوست داشتم ، اون یکی انگشتشم کرد داخل ، سوراخم داشت ضربان میزد وقتی میخواست سومین انگشتش بکنه دیگه دردم اومد و اعتراض کردم.
ی کم کرم برداشت زد به کیرش و قشنگ چربش کرد
ی کمم به سوراخم مالید بهم گفت فقط شل کن جا باز میکنه اذیت نمیشی
تو همون داگی کیرشو آروم آروم کرد داخل
اول سرشو که همون لحظه احساس کردم دارم میمیرم
خیلی آروم داشت تلمبه میزد فقط کلاهک داخل بود
وقتی میخواست بقیشو کنه خیلی دردم میومد و نمیزاشتم
کیرشو در آورد گفت دراز بکش
تو اون حالت امتحان کرد این بار به حرفم توجه نمیکرد و نصف کیرش داخل بود و گریم در اومده بود بهش گفتم داره بهم فشار میاد ممکنه ادرار کنم گفت صبر کن
آقا یهو خوابید روم و با زور تا ته کرد تو کونم
خیلی درد وحشتناکی داشتم و دیگه اشکم در اومد
التماس میکردم در میاره اما می گفت صبر کن الان که جا باز کنه دردش کم میشه ی دو دقیقه همینجوری موندیم
خیلی داشت بهم فشار میومد میخواستم ببینم اما نمیتونستم شروع کرد آروم تلمبه زدن و رفته رفته سرعتشون بیشتر کرد صدای ناله های من کل اتاق ک هیچ کل خونه رو برداشته بود سعیدم قربون صدقه میرفت و میگفت آروم جنده من همسایه ها فهمیدن داری کون میدی
حدود ۵ ۶ دقیقه تلمبه زد بهش التماس کردم که سريع آبشو بیاره چون نمیتونم گفت باشه داگی شو بزنم بیاد .
کیرشو کشید بیرون سر کیرش گوهی شده بود دیگه من بار اولم بود و نمیدونستم اون قراره لعنتی قراره اینجوری بشه
ازش معذرت خواستم بوسم کرد و گفت عزیزم اشکالی نداره دفعه اولته پیش میاد . رفت کیرشو کامل شست و منم رفتم کامل شستم و برگشتیم دوباره روی تخت بهش گفتم سريع ارضا شو دیر کردم نمیتونم دیگه
داگی شدم تا آخر کرد داخل حدود ۵ دقیقه تلمبه زد و آبشم ریخت تو کونم
دیگه جون نداشتم حتی نمیتونستم راه برم کونم بدجوری درد میکرد
دیدم ساعت از ۱۱ گذشته گفتم من بايد برم خونه گفت خودم میرسونم. تو راه کلی ازم تشکر کرد و قربون صدقه رفت برام شیرموز اینا گرفت و فقط ازم تشکر میکرد
رسیدیم جلو در از لبام بوسید گفت تو زن منی کونی خودمی بخدا کاری میکنم به کسی و چیزی نیاز نداشته باشی و از اين جور حرفا . ازش خدافظی کردم و رفتم خونه ، مادرم اينا خوشبختانه هنوز برنگشته بودن، خیلی وضعم داغون بود و تصمیم گرفتم برم حموم اونجا زیر آب داشتم به چیزایی که اتفاق افتاده فکر میکردم و عذاب وجدان داشتم
ولی نمیدونم چرا دوست داشتم اتفاقای اون شبو انگار سرنوشت من عوض شد اون شب . چون بعد اون روز ۳ بار دیگه با سعید سکس داشتم حتی لباسای زنونه و آرایش هم میکنم براش الان دیگه دوست دارم زیر کیر باشم و زنانگی کنم . ببخشید طولانی شد چون میخواستم با جزئیات کامل بدونید اسرار زندگی منو .
اگه دوست داشته باشید میتونم بقیه ماجرا ها و قرار هایی که با سعید داشتم و تعریف کنم چون اتفاقای جالبی برام تو چند ماهه اخیر افتاده
نوشته: متین