شروع دوباره حماقت (2)

…قسمت قبل

خاطراتی که تو پست قبل نوشتم برای گرفتن تایید خوانده ها نیست
مینویسم چون اینجا تنها جایی که میتونم در مورد این اتفاقات حرف بزنم
حتی با تراپیستمم نمیتونم در مورد این اتفاقات بگم کامل…
شاید برای فراموشی
یا
شاید برای کم شدن احساس گناه
یه نکته جالب هم اینکه
یک نفر تو کامنتا گفته بود چرا باید بعد از ۶ تا گل خوردن ایران خیابونا شلوغ بشه
چونکه از نظر سیاسی اون روزا همچی بهم ریخته بود و خیلیا از باخت ایران خوشحال بودن…

بعد از اون شب که پسرعمه ام اومد خونم
من طبق روال ۱۰،۱۲ سال گذشته (سال های اول وقتی سکس چت میکردم،یا این اواخر که یسری شیطنت های حضوری داشتم)
باز احساس گناه داشتم و دردای عصبیم شروع شده بود
و خودمو لعن و نفرین میکردم
که چرا دوباره دارم به یه مرد متاهل وابسته میشم
اما خب شهوت باز هم غلبه کرد
قرار دوم به اصرار پسر عمم خونه ی اونا گذاشته شد
اینبار با پیاماش راضیم کرد که همو ارضا کنیم با خوردن و مالوندن
و بازم قول داد کاری که من دوست ندارم انجام نده
زن و بچه هاش رفته بودن خونه پدر زنش
خیلی اتفاقی روز ۹ آذر ،روز بازی ایران و آمریکا بود
خیلی میترسیدم که نکنه زن و بچش یهو برگردن ولی اون میگفت تا من نرم دنبالشون نمیان،
بعد از سرکار که تعطیل شدیم یه جایی دورتر از خروجی وایسادم تا با ماشین اومد دنبالم
طبق معمول چادر سرم بود
رفتیم خونه
اینار خجالتم ریخته بود
خودم روسریمو دراوردم
یه شلوار لی و یه تیشرت تنگ (یقش باز بود جوری که چاک سینه ام مشخص بود)مشکی تنم بود با یه ست شرت و سوتین سبز یشمی
اینم بگم قدم ۱۶۳ ،وزنم ۵۷،سایزم ۳۶،۳۸ و سایز سوتینمم ۷۵ ،
باسنم زیاد بزرگ نیست ولی در کل هیکلم خوش فرمه،
حرف زدیم باهم
غذا خوردیم،
سیگار کشیدیم
تلویزیون دیدیم
سه تار زد برام و سعی کرد به منم یاد بده ولی چون من دست چپم نتونستم چیز زیادی یاد بگیرم
پتو و متکا اورد جلو تلویزیون انداخت دراز کشیدیم
اولش سرم روبازوهاش بود و حرکت خاصی نمی کردیم
تا بخواد بازی شروع بشه یکم بی بی سی دیدیم، (اون با اینکه یه بچه اخونده ولی کلا ضد دین و ج. ا هست،به اعتقادات منم گیر میده و مسخره میکنه ولی من فقط سکوت میکنم)
بازی داشت کم کم شروع میشم
خیمه زد روم از لبام شروع کرد به خوردن تا گردنم
منم این دفعه خجالتم کمتر بود و
حریص بودم برای خوردن لباش
میخواست تی شرتمو در بیاره
یکم مقاومت کردم
ولی درآوردش
بهش گفتم سرده پتو بنداز رومون
بعد زیر پتو مشغول شد
سینه امو قسمت برآمدگی سینه ام که از سوتین بیرون بود و با لباش گاز میگرفت
خیلی زود سوتینمو باز کرد
سعی میکردم چشمم به چشماش نیافته
باز خجالته برگشته بود
هیچ حرفی نمیزد
کاملا ساکت مشغول خوردن سینه هام بود
فقط صدای گزارشگر فوتبال و صدای نفسای من بود که تو فضا پیچیده بود
هجونجوری که روم بود و داشت سینه هامو میخورد وسطاش با ریکشنای گزارشگر سرشو برمیگردوند و تلویزیون میدید
منم اعتراضی نمیکردم
انقدر سینه هامو خورد و نوکشونو گاز گرفت که سینه هام ملتهب شده بودنو با حرکت زبونش درد میگرفتن بیشتر تا اینکه لذت ببرم
با لبااش و زبونش اومد روی نافم
دکمه شلوارمو اینبار بدون مقاومت من باز کرد و دستشو برد تو شلوار و از روی شورت رسوندش به کسم
خیسی شرت و کوسمو حس کرد
اروم شروع کرد به مالوندنش
همزمان هم لبای همو میخوردم
کم کم دستشو از روی شرت برد زیر شورت و حالا بدون هیچ حفاظی دستای زبرش رو کسم بود و چوچولم میمالید
یادم نیست دقیق چی شد که مجبور شدیم از هم جدا بشیم(فک کنم میخواست بره دستشویی)
وقتی برگشت رفت میوه برام اورد پوست کند،همزمان گوشیش زنگ خورد زنش بود، حال و احوال کردن و بعد یکی یکی با بچه هاش حرف زد
منم که حالم گرفته شده بود و دوباره اون احساس گناهم برگشته بود وقتی رفت تو اشپزخونه از زیر پتو در اومدم سوتین و تیشرتم پوشیدم و رفتم سرویس خودمو با سرد شستم (تا از داغیم کم بشه)
وقتی اومدم بیرون دیگه نرفتم توی جا دراز بکشم
نشستم کنار و اخمام تو هم بود
سعی کرد باهام حرف بزنه
منم جوابام سربالا بود
گفت چرا لباس پوشیدی گفتم سردمه
داشتیم میوه میخوردیم
گفت از دست من ناراحتی
گفتم نه
گفت پس چی
گفتم از دست خودم ناراحتم که الان خونه توام که متاهلی و بچه داری
شروع کرد به گفتن حرفای تکراریش
که وابستگی بین منو زنم نیست از این چرتو پرتا
اخرشم گفت اشتباه کردم جلوی تو باهاشون حرف زدم ببخشید
بعد به زور بغلم کرد
این بار با سرعت بیشتر بدون اینکه اجازه پیدا کنم کاری کنم تیشرت و شلوارمو در اورد و دوباره افتاد به جون سینه هامو همزمان کسمو میمالید جوری که داغ و خیس شده بودم دوباره
خیلی زود خودشم لخت شد فقط یه شرت پاش بود
سوتین منم در اورد رفتیم زیر پتو
میخواست شرتمو در بیاره که نذاشتم
خوابوندمش رو زمین نشستم روی پاهاش
کیرش دقیقا زیر کونم بود
از لباش شروع کردم به خوردن
همزمان هم مخصوصا باسنمو می کشیدم روی کیرش
بعد گردن انقدر خوردم که اخرش دیدم یه کوچولو کبود شده
با زبونم از گردن تا نوک سینه هاشو که پره مو بود خیس کردم و شروع کردم به خوردن و میک زدنشون بعد از یکم میک زدن فهمیدم قسمت حساس بدنش همون سینه اشه که حسابی تحریکش میکنه منم از خدا خواسته حسابی خوردمشون چشماشو بسته بود بدون هیچ حرکت اضافه دیگه ای
سفت و سنگ شدن کیرشو زیر باسنم کاملا حس میکردم
زبونمو کشیدم به سمت نافش
شروع کردم با دندون اروم شرتشو کشیدم پایین
کیر سیخ شده اش جلوی دهنم قرار گرفته بود
چشماشو باز کرده بود و زیر چشمی نگام میکرد
هم میخواستم یه جوری نشون بدم که زیاد بلد نیستم
هم انقد شهوتم زیاد شده بود که نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم
سایز کیرش الان که شق بود کاملا متوسط بود کلفتیشم معمولی بود
یه بوس زدم روی کلاهکش
و زبونمو از بالا تا پایین کشیدم روی کیرش
چند بار کارمو تکرار کردم
بعد کلاهکو کردم تو دهنمو میک میزدم
لبامو دو طرف قطر کیرش میزاشتم و با زبونم کاملا همه جاشو خیس میکردم
بعد شروع کردم به ساک زدن اولش خیلی آروم تا نصفه می کردم تو دهنم
یبار تا ته بردم تو عق زدم
بعد دیگه تند تند ساک زدم براش هر بار تا ته میرفت عق میزدم(من مسواک هم بزنم تا ته ببرم عقب عق میزنم)
تو این مدت فقط نگاهم میکرد و حرف نمی زد و حرکتی انجام نمیداد
ازش پرسیدم خوشت میاد با سر گفت اره
بعد چند دقیقه ساک زد گفت بسه دیگه بیا بالا
گفتم بزار بخورم تا ابت بیاد
گفت نه تو باید اول ارضا بشی
-من اینجوری ارضا نمیشم
+چرا؟؟؟
-چون قبل امتحان کردم من با خود ارضایی و مالوندن و اینا ارضا نمیشم
+مگه میشه؟
-اره وقتی خود ارضایی میکنم به یه اوجی میرسم و بعدش دیگه نمیتونم ادامه بدم، از دکتر هم پرسیدم گفته باید حتما دخول داشته باشی که ارضا بشی ، بزار تو رو ارضا کنم تا نخوابیده
+نه نمیخواد یا باهم ارضا میشیم یا هیچکدوم
-خب من که نمیتونم دخول داشته باشم،پرده دارم، بذار ارضات کنم ،من نمیخوام ارضا بشم،ولی تو اگه ارضا نشی شق درد میگیری
+خوب میکنمت تا هم تو ارضا شی هم من بعدش
-دیوونه شدی؟؟؟دیگه چی؟؟؟
شک شدم
-تو قول دادی کاریو بدون رضایت من نکنی
+الانم نمیکنم،یا میزاری پردتو بزنم و هر دومون ارضا بشیم یا هیچکدوم
-میفهمی داری چی میگی؟ پردمو بزنی پس فردا بخوام شوهر کنم چه خاکی بریزم تو سرم؟
+الان کی براش پرده مهمه؟این امل بازیا واسه قبلا بود،الان بیشتر دخترا پرده ندارن،پسرا هم براشون مهم نیست
-تو که میدونی خانواده ما چجورین؟میخوای بدبختم کنی؟ نه به هیچ عنوان اجازه نمیدم
کلی اصرار کردم بهش که ارضاش کنم گفت نه که نه

بی حرکت هر دو کنار هم دراز کشیدیم و منتظر تموم شدن بازی بودیم
دقایق آخر گفت تو که بده نیستی بپوش بریم برسونمت
ضد حال خورده بودم
زیر دلم درد گرفته بود
تشنه بغلش بودم هنوز
کم کم لباسامو پوشیدم
سوت پایانو که زدن رفتیم به سمت خونه من
مردم بازم ریخته بودن تو خیابونا
واقعا نمیدونستم باید چه حسی داشته باشم
از اینکه منو نکرد و بهم احترام گذاشت…
از اینکه خودشم ارضا نشد…
از اینکه پرده داشتم و مانعی برای لذت و ارضا شدنم بود
بخاطر این همه حسای متفاوت گیج و گنگ بودم
و بیشتر از همه درد زیر شکمم رو مخم بود

یه هفته گذشت
تو این یه هفته رو مخم کار کرد که پرده چیز مهمی نیست و الکی گنده اش کردی
الان دختری که پرده داره با دختری که پرده نداره از نظر یه پسر فرقی نداره
من اگه مجرد بودم حتما با یه دختر بدون پرده ازدواج میکردم نه یه دختر افتاب مهتاب ندیده
اگرم فکر میکنی پرده حتما مهمه
موقع ازدواجت کمکت میکنم بدوزیش
از من انکار از اون اصرار
هر روزم سرکار میدیدمش
و باعش میشد بیشتر به اون روز فکر کنم و شهوتم بیشتر و بیشتر میشد
انقدر گفت و گفت
تا قرار شد پنجشنبه هفته بعدش بیاد خونم
اون گفت یا باید بذاری بکنمت تا ارضا شی
یا اینکه نمیام کلا
منم گفتم اجازه نمیدم ولی بیا

تو این مدت شهوت من رو هزار بود هر روز
پورن میدیدم و خود ارضایی میکردم
ولی چون ارضا نمیشدم بدتر حریص شده بودم
بعد از همه این کشمکش ها اومد
قبلش رفتم حموم و حسابی تمیز کاری کردم
کلی به خودم رسیده بودم
و یه پیراهن عروسکی گیپور سرمه ای پوشیده بودم با ست لباس زیر سرمه ای و با یه آرایش ملیح
موهامم لخت شلاقی
شام هم پخته بودم
با خودش مشروب و
سیگار و انرژی زا و یکم مزه آورده بود
بهش گفتم تو که میدونی من مشروب نمیخورم
آوردی که بخورم تا مجاب بشم پردمو بزنی
خودشو زد به اون راه
گفت اوردم تجربه اش کنی
شام خوردیم
بعدش سیگار و انرژی زا
رفتیم اتاق خواب
رو تختم دراز کشیدیم
چون یه نفره اس چسبیده بودیم بهم
نوازشم میکرد و در کنارش باهم حرف میزدیم
بهش گفتم قول بده تا من نخوام پردمو نمیزنی گفت باشه
سینه هامو میمالید از روی لباس
لب تو لب شدیم
اون سمت دیوار بود
پاهام لختم لای پاهاش بود
زانوش روی کوسم
انقدر لبمو میک زد و گاز گرفت که بعدا دیدم کبود شده
منم کاملا همراهی میکردم
زبونشو میک میزنم
میخواست دستشو از یقه لباسم برسونه به سینه هام دید نمیتونه
بلندم کرد زیپ لباسمو کشید پایین
شرت و سوتینمم در اورد
خودشم لخت شد
هر دو لخت لخت بودیم اینبار بدون هیچ خجالتی
گردنمو میخورد با ناخونام چنگ میزدم کمرشو
سرشو برد سمت سینه هام
منم با دستم موهاشو چنگ میزدم و سرشو فشار میدادم به سینه ام محکم
کیرش لای پاهام بودکوسم خیس خیس بود

خوابوندمش
نشستم لای پاهاش
همون کارایی که دفعه قبل تو خونش انجام داده بودم اینبار با اب و تاب بیشتر انجام دادم
کیرش انقدر داغ بود زبونم از داغیش میسوخت
انقدر خوردمو میک زدمو لیس زدم که وحشی شد
حالا اون رو من بود
باز افتاد به جون سینه هام اینبار همزمان کوسمو و چوچولمو میمالید
دوست داشتم کسمو بخوره
ولی انگار اون تمایلی نداشت
وقتی آه و ناله هام بلند شد
نشست بین پاهام
سر کیرشو میمالودند به کوسم
چند بار تکرار کرد
گفتم … نکنی توش
گفت نترس بسپارش به من
دستمو گرفتم به کیرش
که مثلا نذارم زیاد فشار بده به کوسم
دیوونه شده بودم
هم دوست داشتم بعد از این همه سال خودارضایی بالاخره کوسم گاییده بشه واروم بشم
هم میترسیدم از پاره شدن و از دست دادن پردم
خوابید روم
لبامو میخورد
با یه دست کیرشو تنظیم کرده بود روی کوسم
و باید دست دیگه تند تند چوچولمو میمالید
یهو با کیرش یه ضربه محکم زد به کسم
ترسیدم فکر کردم پاره شدم
ولی هنوز اتفاقی نیافتاده بود،سعی کردم پوزیشن و عوض کنم که جلوی پاره شدنمو بگیرم
اما قفل شده بود روم
نمیتونستم کاری کنم
زورم بهش نمیرسید
گفتم تو قول دادی کاری نکنی تا من نخوام
گفت ولی تو دلت میخواد گاییده بشی
فقط نمیتونی به زبون بیاری
گفتم نمیخوام
تورو خدا بیخیال شو
دستو پا زدم بیام بیرون از زیر دستش
ولی نذاشت و محکم تر خیمه زد روم
لباشو گذاشت رو لبم
یه ضربه محکم دیگه با کلاهک کیرش زد به کسم
اما تو نرفت
ضربه بعدی رو که زد سوختم از درد جیغ خفیفی کشیدم
هم شوکه شده بودم
که آیا واقعا پردمو زد
از روم بلند شد
بله کیر خونیش رو از تو کوسم کشید بیرون
با بغض گفتم چرا این کارو کردی
گفت باید ازم تشکر کنی
من آزادت کردم
دوباره کیرشو تنظیم کرد و خوابید روم و لباشو گذاشت رو لبام
منی که اشکم جاری شده بود و همراه با درد و شهوت تصمیم گرفتم خودمو تسلیمش کنم
زیر گوشم گفت الان باید بازش کنم کاملا
تا دفعات دیگه درد نداشته باشی
اینبار اروم کیرشو کرد تو کسم
ولی من از درد داشتم پرپر میزدم
چند دقیقه ای گذاشت اون تو موند تا دردش کمتر شد و شروع کرد تلمبه زدن
اولش اروم
بعد کم کم تند و محکم
درد زیاد همراه با لذت رو داشتم برای اولین بار تجربه میکردم بعد چند دقیقه کشید بیرون کیرشو دید خونریزیش بیشتر شده
با دستمال تمیزم کرد
گفت برای امشب بسه نمیخوام اذیت بشی
منم پوزخند زدم
گفتم تو که کار خودتو کردی
گفت سخت نگیر واقعا بعدا ازم تشکر میکنی بخاطر امشب
خودش رفت دستشویی شست کیرشو
بعدشم من به سختی از جام بلند شدم و رفتم خودمو شستم
حسم عجیب غریب بود
هم ناراحت
هم خوشحال
هم عصبی
هم شوک و
کنار هم دراز کشیدیم رو تخت دید حالم خوب نیست،شروع کرد به نوازش و خوردن لبام
شروع کرد به حرف زدن از من و رابطه های قبلیم پرسید و از رابطه های قبلی خودش گفت اخرم گفت قول میدم تا وقتی ازدواج نکردی کنارت باشم حتی اگه خواستی بعد ازدواجم کنارت میمونم
هر موقع هم خواستی میریم دکتر پرده اتو بدوز
وقتی اروم شدم
چون روتخت جا به اندازه کافی برای هر دومون نبود خودش رفت جا انداخت تو هال برای هردومون
شب خوابیدیم پیش هم اولش تو بغل هم
کم کم جدا شدیم
اون خوابش برد ولی من نه
تو سرم هزارتا فکر بود
یکی دو بار رفتم دستشویی که هر بار خونریزی داشتم (شبیه روزای آخر پریودی)
من که اصلا خوب نخوابیده بودم سر درد هم به کلکسیون دردام اضافه شد
آقا ساعت ۱۰ پاشد
گفت چرا زودتر بیدارم نکردی
دیرم شده

سریع حاضر شد و بدون توجه به من که گفتم برای صبحونه بمون رفت

من موندم و تنهایی و عذاب وجدان و احساس گناه و حالا درد زن شدن…

ادامه دارد…

نوشته: متهم

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا