شیدای شی میل 32

من و لاله تا می تونستیم به هم  حال دادیم و منم تا اونجایی که کیرم شق می شد اونو کردمش .. هر چی بیشتر باهاش حال می  کردم بیشتر احساس صمیمیت می کردم باهاش و بیشتر عذاب وجدان می گرفتم  از این که چرا خلاف خواسته اش کار کردم . وقتی که دیگه تعطیلش کردیم  . لباس زیر مونو تنمون کردیم و کنار هم دراز کشیدیم . نشستیم با هم از زندگی گفتیم . از امید و آرزو ها مون .. -لاله شاید تو با هوتن از دواج کنی ولی من امیدی به آینده ندارم . نمی دونم کی میاد با من از دواج کنه .  نمی دونم باید زن بگیرم یا شوهر کنم . این جمله رو با لحنی اداکردم و طوری مظلومانه به لاله نگاه کردم که یک لحظه بی اختیار خنده مون گرفت و کر و کر می خندیدیم . دوباره به آغوش هم پناه بردیم . من جز اون یار و یاور دیگه ای نداشتم . سکس من با فروغ و هوتن و فری می تونست گذرا باشه . ولی از خودم بدم اومده بود . یعنی من سه چهار روز رو تحمل نداشتم ;/;! لاله خیلی زرنگ و سیاستمدار بود . اون باید یه چیزایی بو بر ده باشه . حالا از کجا شو نمی دونستم . اون می تونست با زبون خوش مو رو از ماست بکشه بیرون . ولی دو تا پسر کونی مثل هوتن و فری به این سادگیها دم به تله بده نبودند . مگر این که لاله دیگه اهمیتی واسه هوتن نداشته و اونم بی پروا همه چی رو براش گفته .. حالا در این فرصت کم آیا لاله به هوتن سری زده و اونو از نزدیک دیده اینو دیگه نمی دونم .. چرا دوست خوب من در این مورد بیشتر حرف نمی زنه . چرا وقتی که از دست هوتن دلخوره از من دلخور نیست . داشتم دیوونه می شدم . -لاله می دونی خیلی دوستت دارم -آره این چند روزه بیشتر اینو فهمیدم .. یخ شدم . معنای این حرفش چی می تونست باشه . یعنی متلک انداخته . من انتظار اینو نداشتم . دلم نمی خواست که اون یهویی همه چی رو بریزه رودایره . اگه اون اول می گفت خودمو آماده کرده بودم .. بدنم به لرزه افتاده بود . اون با یه لحن متلک وارانه حرفشو زده بود و من اینو دوست نداشتم . اما حقیقتو که نمی شد عوض کرد .. بدنم می لرزید -چت شده شیدا .. چرا  تنت داره یخ میشه .. -نمی دونم از این که گفتی متوجه شدی دوستت دارم و بدون تو نمی تونم خوشحالم .. -می دونی چرا شیدا;/; چون خودمم این حسو نسبت به تو دارم . چون  برام خیلی سخت بود که دور از تو باشم . بیشتر از اونی که به هوتن فکر کنم به تو فکر می کردم . شاید هوتن جزیی از زندگی من بوده به خاطر تنوعی که در روند زندگی خودم بهش نیاز دارم . -مگه تو عاشقش نیستی -نمی دونم . چرا خیلی دوستش دارم ولی من دلم واسه تو بیشتر تنگ میشه . دوستت دارم .  تو حرصم نمیدی . تو یک زن هستی . می دونی چه جوری باهام کنار بیای . می دونی چه جوری دوستم داشته باشی . عاشقتم ..لاله دلش از یه چیزی پر بود . صورتش پر اشک شده بود . می دونستم خیلی اذیتش کردم . ولی اون به روم نمی آورد . -عزیزم چرا داری گریه می کنی -هیچی .. چیزیم نیست . دارم به بد بختی خودم گریه می کنم . حس می کنم خیلی مظلوم واقع شدم . ولی می دونم چیکار کنم . دیگه سعی می کنم سرم کلاه نره . -من سرت کلاه گذاشتم ;/; -نه شیدا . من که از تو انتظاری ندارم . تو زندگی خودت رو داری . خواسته  هایی داری .خیلی دلم می خواست یک تماسی با هوتن می گرفتم و  متوجه می شدم که جریان از چه قراره . ولی نمی شد در حضور لاله این کارو انجام داد .. خلاصه بعد از چند روز وقفه در سامونو شروع کردیم و دوباره خر خونی ها شروع شد .بر خورد هوتن و لاله مثل سابق گرم نبود . یه چند تا پسر بودن که به من توجه خاصی داشتن . از این سه نفر کدومشون ممکنه جریان رو واسه لاله تعریف کرده باشه .. هوتن و فروغ که می دونم این کارو نکردن .. می مونه فری .. اون جوری که فری رو دیدم در برابر زنا نقطه ضعف خاصی داره . خیلی زود خر میشه . شاید لاله خرش کرده باشه ..زنا خیلی زود گول می خورن و خیلی زود هم گول می زنن . یا بهتره بگم ماهرانه فریب می خورند و ماهرانه فریب میدن . من باید هر طور شده ته و توی قضیه رو در بیارم .. غروبی وقتی که لاله رفت خونه شون یه بهونه ای آوردم و رفتم خونه فروغ .. اون به محض دیدن من خیلی خوشحال شد . واسه این که دلشو نشکنم یه حالی هم باهاش کردم و یه حالی هم دادم . فری لحظاتی بعد اومد پیشم .. -نو که اومد به بازار کهنه شده دل آزار ;/; حالا مامان ما رو می کنی ما هیچی .. -عزیز دلم من هر دو تا تو نو دوست دارم . یادت باشه من هم کیرم خارش داره هم کونم …. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا