شیدای شی میل 80
–
در همین لحظات سمیه خودشو رسوند به ما . یه لحظه سرمو بر گردوندم عقب و هیکل توپشو دیدم .. وقتی موهای کسشو به کونم می مالوند لذت می بردم . دلم می خواست یه چیزی رو فرو کنه توی کونم . خیلی هوس اینو کرده بودم که یه چیزی بکنه اون داخل .. وقتی انگشتمو فرو کردم توی کونم تازه دوزاریش افتاد که اون باید این کارو برای من انجام بده . من داشتم شوهرشو می گاییدم . جبار مثل زنایی که زیر کیر بوده و دارن از سکسشون نهایت لذت رو می برن ناله می کرد . و از اون طرف هم سمیه داشت به من حال می داد .. وقتی ریزش آب کیر جبار رو روی شکمم حس کردم و خوشم اومد که شکم داغ من اونو تحریک کرده خودمم داغ شده و توی کونش خالی کردم . جوووووووون .. اووووووفففففف این رو هم می شد به حساب یکی از بهترین حال کردنا م بذارم از این نظر که تا می تونستم کونی رو گاییدم و از دیدنش لذت بردم . از نگاههای مردی لذت بردم که داشت به من کون می داد و از من قدر دانی می کرد مردی که می تونست به دردم بخوره .. اون شبو همون جا خوابیدم . به من گفتن که کاری به کار بقیه نداشته باشم و نگران اونا نباشم که چیکار می کنن . راست می گفتند اون دو نفر . اون جا کاملا شبیه به یک هتل پنج ستاره بود . شاید اگه جریان دانشگاه و نگرانی خانواده ام نبود یه حالی می داد چند روز دیگه رو هم در این جا موندن . یه سردرد خفیف هم داشتم ولی اون قدرا هم این جوری نبود که منو از کارای دیگه بندازه .. زن و شوهر چقدر خوب ازم پذیرایی می کردن . اومدن دو طرف من خوابیدن . چه حالی می کردم . باورم نمی شد که دارم شاهانه زندگی می کنم . راستش یه خورده هم دلم واسه اونایی که شب گذشته دیده بودم و هم سلولی من بودن کمی می سوخت . آخه اونا که گناهی نکرده بودن . دیگه ازخواب و غذا سیر شده بودم . واسم مدل به مدل فیلم گذاشته بودن . برام یه قرص آوردن که بخورم از اون قرصایی که فکر کنم کیرمو واسه چند ساعتی شق نگه می داشت . ظاهرا عمو و برادر زاده یعنی جلال و جمال توراه بودن . با این فیلمی که از گاییدن و گاییده شدن مردا توسط هم گذاشته بودن راستش منم واسه اومدن مردا لحظه شماری می کردم . حالا خیلی راحت می شد دید که یه مرد چه جوری کون یه مرد دیگه رو می کنه . آدم فکر می کرد که تماشای یک فیلم یه چیز دیگه ایه . سعی می کردم این خرت و پرت ها یی رو که برام میارن کمتر بخورم تا موقع سکس راحت تر کار کنم . .. وقتی اون قرصه کارشو کرد و کیرم سفت وایساد هوس منم زیاد شد . دلم می خواست اونوبه یه جایی فرو کنم . حالا کون و کس سمیه با کون جبار و دهن اونا فرقی نمی کرد . .. چشامو بسته دستمو رو کیرم گذاشته بودم و با هاش ور می رفتم . سمیه خودشو رسوند نزدیکم و گفت –
کمی طاقت بیار که الان اونا می رسن . من خودم از تو حشری ترم ولی دلم می خواد وقتی اونا رو دیدی از هیجا ن و شور و حالت کم نشه . اول سعی کن جمال پسرمو بکنی چون اون خیلی کم طاقته. مادر فداش بشه . وقتی کیر میره تو کونش انگار یه نوری به چشاش می رسه که با اون بهتر و بیشتر می تونه بد بختیهای مردموببینه . خیلی از مسئولین مملکت ما این جوری هستن . مردم باید اونا رو درک کنن که اونا با کون دادن بیشتر انرژی می گیرن و می تونن بیشتر در خد مت اونا باشن …خیلی حال میده کون دادن .
-سمیه جون همون کون دادن هم خودش خد مت بزرگیه . این روزا گرونی و مشکلات زندگی زیاد شده و نمی دونی چقدر این کارا ثواب داره . تا چند وقت دیگه شاید فتوا صادر شه که کون دادن هم حلاله ..
-فدات شم شیدا جون فتوا نمی خواد که .. الان خیلی ها از همین فتوا دهنده ها خودشون کونی هستن دارن فتوای عملی میدن .. خیلی با مرامن ..یه کونتوپ و گنده ای هم دارن . از بس مفت می خورن .
گرم صحبت بودیم که یه لحظه دیدم دو تا پری خوشگل وارد شدن .. ولی خوب که دقت کردم و پس از چند ثانیه از ابروشون وحالت بینی فهمیدم که اونا مرد هستن . چقدر ناز شده بودن . یه تاپ و به دامن کوتاه پاشون بود . پاهاشون ..ریش و سبیلشون تیغ کرده بود . این جور قیافه ها هوس آدمو زیاد می کرد .. من و سمیه هم که کاملا لخت بودیم . جبار معلوم نبود کجا رفته . ما چهار تا پس از احوالپرسی های اولیه در جا رفتیم سر اصل مطلب ..
سمیه : جمال جون فدات شم دوری از مادر خیلی لاغرت کرده . .
یه نگاهی به هیکلش انداختم و اونو خیلی تپل حس کردم .. اون دوتا تازه وارد شبیه یک زن خوشگل شده بودن.. عمو و برادر زاده رفتن و چند دقیقه بعد با یه لباس خواب زنونه توری بدن نما بر گشتن .. انگار داشتن می رفتن حجله گاه . سمیه یه چشمکی به من زد که اول برم کون جمالو بکنم . آخه می گفت پسرش خیلی بی طاقته … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی