شیطنتی که …

اگه دارین این رو میخونین یعنی من مردم. یا بهتره بگم، خودکشی کردم.

***

همه چیز از یک شیطنت کوچیک شروع شد. سه‌شنبه عصر نوبت دکتر داشتم. موقع برگشت سوار بی‌آر‌تی شده بودم. شلوغ بود و یه پیرمردم بغلم بود.
نمیدونم چرا اما ذهنم رفت سمت داستان هایی که خونده بودم. اینکه تو اتوبوس و مترو همدیگرو می‌مالن و آروم کیرم راست شد.
راننده یه دفعه ترمز کرد و کیرم خورد به دست پیرمرده. خوشم اومد. آروم خودم رو بهش نزدیک میکردم و کیرم رو می‌مالیم به دستش. حس خوب بود. اینکه دست یه نفر دیگه به جز خودم به کیرم بخوره. یه دفعه دیدم خودش هم داره خوشش میاد و کیرم رو میماله. یه جوری شده بودم. دلم می‌خواست بیخیالش بشم و ازش دور شم اما خوشمم اومده بود. خیلی آروم بدون اینکه کسی متوجه بشه با دستش کیرم رو بازی میداد. من فقط به یه نقطه خیره شده بودم و لذت می‌بردم. بعدش رفت سراغ کونم. کون گندم رو گرفته بود از روی شلوار می‌مالید. یه ذره کون. یه ذره کیر. دستم رو گرفت و گذاشت رو کیرش. منم شروع کردم به مالیدن کیر بزرگش. بعدش رفت پشتم و کیرش رو به کونم می‌مالید. منم کیر خودم رو می‌مالیدم که آبم اومد. اما اون ول کن نبود.
بعد از چند دقیقه آروم نزدیک گوشم گفت: بریم خونم؟
وقتی اینو شنیدم خشکم زد.
دستش رو پس زدم و ازش دور شدم. اونم میومد نزدیکم ولی من دوباره دور میشدم تا بالاخره اونم بیخیال شد.
اصلا فکرشم نمیکردم که بخواد به همچين جایی برسه. باورم نمیشد که به خاطر هوا و هوس دست به همچین کاری چندشی زدم.

وقتی پیاده شدم احساس عذاب وجدان داشتم. حس میکردم کل تنم نجس شده. همینکه رسیدم خونه سریع رفتم حموم و کل تنم رو مخصوصا کیرم رو شستم.

شبش خواب اون رو دیدم که داره تو اتوبوس منو دستمالی میکنه. جلوی همه بدون هیچ ملاحظه ای طوری که همه داشتن می دیدنمون. یه دفعه دستش رو کرد تو شلوارم و کیرم رو گرفت دستش و گفت: جووووون!
دست منم گرفت و کرد تو شلوارش. ‌کیرش گنده بود.
بعد از چند دقیقه یه دفعه ای شلوارم و کند و منو جلوی همه لخت کرد. میخواستم جلوش رو بگیرم اما صدام در نمیومد. بعد خودشم لخت شد و منو نشوند زمین گفت کیرش رو ساک بزنم. منم سریع کیرش رو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن. کیرش مزه بدی میداد اما نمیتونستم جلو خودم رو بگیرم. با تمام وجود کیرش رو میخوردم و تا ته گلوم میکردمش. بعد از چند دقیقه بلندم کرد و به پشتم کرد و یه اسپنک محکم زد به کونم. بعدشم کیرش رو تا ته کرد تو کونم. میخواستم داد بزنم اما نمیشد. درد داشت و اونم تند و محکم داشت منو میکرد. با یه دستش به کونم اسپنک میزد و با اون یکی دستش کیرم رو می‌مالید. همه داشتن ما رو نگاه میکردن و ازمون فیلم میگرفتن. بعد از مدتی طولانی بالاخره کیرش رو درآورد و دوباره گفت ساک بزنم. منم کیرش رو کردم تو دهنم و ساک زدم تا بالاخره آبش اومد و همش رو ریخت دهنم که بیدار شدم‌.
شرتم خیس خیس شده بود و آبم اومده بود. به خودم لعنت فرستادم از کاری که دیشب کرده بودم.

چند روزی گذشته بود و اتفاقات اون شب رو فراموش کرده بودم. یه شب وقتی داشتم از کلاس زبان برمیگشتم یه ماشین جلوم نگه داشت. وقتی شیشه رو داد پایین دیدم اون پیرمرده هست.
گفت پسر جون! کارمون هنوز تموم نشده. با زبون خوش بپر بالا بریم عشق و حال.
بهش گفتم ازم دور شه و نمیخوام ریخت نحسش رو ببینم و ازش دور شدم.
وقتی خواستم ازش دور شم، دو تا جوان از ماشین پیاده شدن و منو گرفتن و کردنم تو ماشین. از من خیلی بزرگ تر و هیکلی تر بودن و زورشونم زیاد. خواستم داد بزنم اما با چاقو تهدیدم کردن.

حدود یه ربع بعد، وارد یه خونه درب و داغون تو یه جای خلوت شدیم.
پیادم کردن و با طناب دست، پا و دهنم رو بستن و انداختنم تو یه اتاق.

بی‌صدا گریه میکردم و به خودم لعنت می‌فرستادم.

بعد از مدتی که برای من اندازه هزار سال طول کشید، اومدن تو.
پیرمرده گفت: اصغر! ببر کونشو خوب تمیز کن بیار.
اصغر منو گرفت بغلش و بردم بیرون. طناب ها رو باز کرد اما گفت اگه دست از پا خطا کنم با چاقو منو میکشه. منم از ترس هیچ غلطی نکردم تا اون کونم رو تمیز کرد. بعدم منو برد پیش پیرمرده.
پیرمرده به اون یکی پسره گفت: اکبر بزن تو گوشش
اکبر اومد نزدیکم یه چک زد تو گوشم.
بعدم هر سه تاشون لخت شدن.
پیرمرده کیرش حدود ۱۷ سانت بود. اون دوتا هم تقریبا ۱۵.
پیرمرده اومد جلو و کیرش رو کرد تو دهنم و گفت: اگه دندونات بخوره بهش مادرت رو جلو چشات میگام.
کلم رو گرفته بود و کیرش رو تا ته میکرد و دهنم و در می‌آورد. مزه خیلی بدی میداد.
اصغر هم انگشتش رو کرده بود تو کونم و بازی میداد. اکبر هم دست من رد گرفت و گذاشت رو کیرش تا براش بمالم.
بعد از چند دقیقه جاهاشون رو عوض کردن.
بعد از اینکه برای هر سه تاشون ساک زدم، منو حالت داگی کردن و پیرمرده رفت پشتم و کل کیرش رو یک دفعه ای کرد تو کونم و من داد زدم و گریه میکردم. اکبر اومد جلوم شروع کرد به کتک زدنم. بعدشم رفت سراغ سینه هام. باهاشون بازی می‌کرد و گازشو می‌گرفت.
التماسشون میکردم ولم کنن برن اما گوش نمیدادن. یک دفعه ای آبم اومد. از اینکه چرا آبم اومده، اونم وقتی داره بهم تجاوز میشه زار زدم.
پیرمرده آبش رو تو کونم خالی کرد. بعدش اکبر کیرش رو کرد تو کونم. محکم تر و سریع تر از پیرمرده منو میکرد. من دیگه جونی نداشتم و عین یه مرده بودم. نه گریه ای میکردم و نه دادی میزدم. اکبر کیرش رو از کونم در آورد و ریخت روی صورتم. بعدشم اصغر منو کرد و آبشم ریخت تو دهنم و مجبورم کرد کلش رو بخورم.
لباسام رو آوردن و پوشیدمشون. بعدشم گفتن شمارت رو بده. وقتی شماره رو دادم منو رسوندن خونه.
خداروشکر خانوادم رفته بودن شمال و من تنها بودم وگرنه نمیدونستم بهشون چی بگم…
چند دقیقه بعد از رسیدنم به خونه، برام پیام اومد. پیام رو باز کردم. دیدم اونان که ازم فیلم گرفتن.
پیام دادن که اگه به کسی بگم پخششون میکنن و آبروم میره.
من دوباره شروع کردم به گریه.
روز بعدش برام لوکیشن فرستادن و گفتن اگه نرم ویدیو رو پخش میکنن.
وقتی رسیدم اونجا فهمیدم همون جای دیشبی هست. لختم کردن و کونم رو تمیز کردن. اما باهام کاری نداشتن. حدود یه ربع بیست دقیقه بعد اومدن پیشم ولی به جای سه نفر، ۱۰ نفر بودن. افتادم به پاشون و گفتم ولم کنن.
پیرمرده گفت اگه این دفعه با ما راه بیای و هممون رو ارضا کنی، بهت قول میدم فیلما رو پاک میکنیم و ولت میکنیم.
من چاره ای نداشتم و قبول کردم.
همشون لخت شدم.
رو زانوهام نشستم و کیر یکیشون رو کردم دهنم و کیر بقیه رو با دستام می‌مالیدم. چندتاشون با سینه هام بازی میکردن و اونا رو میخوردن. چندتاشونم رفته بودن سراغ کونم و انگشتم میکردن. نوبتی کیرشون رو ساک میزدم. یه دفعه ای یکیشون کیرش رو کرد تو کونم و منم داد زدم.
پیرمرده گفت قراره جنده ما باشی امروز. پس خودتم حال کن و برامون آه و ناله کن. منم با تلمبه هاشون ناله میکردم اما از ته ول به خودم لعنت می‌فرستادم.
آخرشم همشون آبشون رو ریختن رو صورتم. همونجا رفتم حموم و بعدشم منو رسوندن.

بهشون پیام دادم که فیلما رو پاک کردن یا نه که اونا فیلمای امروز رو فرستادن. شروع کردم به فحش دادن بهشون که دیدم زنگ زدن.
پیره مرده بود که میگفت آخه جنده مادرجنده من که میدونم حال کردی. خودتم میدونی حال کردی. فردا هم دوباره میای پیشم و ما بازم میکنیمت. اینقدر میکنیمت تا بمیری. بعدش هم میندازیم دور. حالا خوب استراحت کن تا برای فردا انرژی داشته باشی. بعدشم قطع کرد.

من دیگه زندگیم تموم شده بود. نمیخواستم جنده باشم.
چاقو برداشتم و رفتم حموم و …

پایان

نوشته: Artemis

دکمه بازگشت به بالا